معرفی و دانلود کتاب میمون سرگردان

معرفی کتاب میمون سرگردان

آیا می‌شود روزی چند ساعت را به مطالعه‌ی رمان اختصاص دهیم؟ ای کاش! اما با سرعتی که روزها سپری می‌شوند نهایتا روزانه چند دقیقه برای مطالعه زمان داشته باشیم. به‌همین دلیل است که کتاب میمون سرگردان پیشنهاد ما به شما است. یعسوب محسنی در این کتاب چهار داستان کوتاه را به نگارش درآورده است که می‌تواند انتخاب خوبی باشد برای روزهای سخت و شلوغ‌مان.

معرفی کتاب میمون سرگردان

بیایید برای لحظه‌ای با خود مرور کنیم که تا به حال چندبار شروع به خواندن رمانی کرده‌ایم و بعد از چند صفحه آن را کنار گذاشته‌ایم. یادآوری تلخ و معذب‌کننده‌ای است، نه؟ خب علت چیست که ما رمان‌های موردعلاقه‌مان را نیمه‌کاره رها می‌کنیم؟ نکند ما خواننده‌های خوبی نیستیم و نسبت به مطالعه‌ به اندازه‌ی کافی مصمم نیستیم؟! نه، نیازی نیست خود را این‌طور در معرض اتهام قرار دهیم. روزمرگی‌های دنیای پیچیده و مدرن امروزی زمان را برای ما غیرقابل دسترس می‌کند. ما سرگرم شغل‌های‌مان هستیم، درس می‌خوانیم، کارهای خانه را انجام می‌دهیم، از عزیزان‌مان مراقبت می‌کنیم و در تمامی مراحل انجام دادن این وظایف زمان به سرعت سپری می‌شود و برای ما تنها خستگی را باقی می‌ماند.

به‌علاوه حتی اگر تمام تلاش خود را کنیم تا زمان کافی را برای مطالعه‌ی رمان بلند محبوب‌مان پیدا کنیم، فقط کافی است که چند روز در مسیر مطالعه‌‌مان وقفه‌ای ایجاد شود، هنگامی که مجددا شروع به مطالعه کنیم خیلی زود متوجه می‌شویم که اسم و داستان شخصیت‌ها را فراموش کرده‌ایم. اما داستان‌های کوتاه یک امتیاز بسیار مهم دارند: کوتاه هستند. این کوتاه بودن تنها به معنای کم‌بودن تعداد کلمات یک داستان کوتاه نیست بلکه به معنای کوتاهی و سادگی طرح داستانی و فرم و قالب آن است که در نتیجه سرعت مطالعه‌ی ما را نیز بالا می‌برد.

یعسوب محسنی در کتاب میمون سرگردان که مجموعه‌ای است از چهار داستان کوتاه به نام‌های «الیزا»، «سالومه»، «طاووس» و «فیروزه»، از چهار شخصیت یهودی صحبت می‌کند. برخی از شخصیت‌های این داستان‌ها از شخصیت‌های تاریخی واقعی برگرفته شده‌اند. برای مثال در داستان الیزا ما شاهد سپری شدن دو خط داستانی هستیم. جریان اصلی داستان در زمان ملی‌شدن صنعت نفت در ایران می‌گذرد. دکتر فاطمی و دکتر مصدق از شخصیت‌های واقعی تاریخی در این داستان هستند. دکتر مصدق و دکتر فاطمی به کمک یکدیگر جبهه ملی ایران را تشکیل دادند. در سیر داستانی موازی با آن، شاهد داستان‌های تاریخی از تاثیر قوم یهود در تحولات جامعه به‌خصوص در دوران جنگ‌های صلیبی در ایران را مورد بحث خود قرار می‌دهد.

در زمان گذشته و در دوران چاپ کتاب به شیوه‌ی سنتی، یک داستان کوتاه که برای مثال تنها سی صفحه‌ بود آن‌قدر جدی و بااهمیت نبود که بتواند هزینه‌ی چاپ و توزیع آن را به عنوان یک کتاب جداگانه توجیه کند. اما امروزه، نویسندگان می توانند هر نوشته‌ای را به صورت دیجیتال منتشر کنند، صرف نظر از اینکه چه‌قدر طولانی یا کوتاه باشد. یک داستان کوتاه کاملا مستقل است و از ارزش ادبی بسیار بالایی برخوردار است و به علت مختصر بودن آن دارای اطلاعات فشرده‌ی بسیاری است. برای مثال مجموعه داستان میمون سرگردان از نکات و وقایع تاریخی ایران و تاریخ یهود پر است و به کسب آگاهی ما در زمینه‌ی تاریخی نیز کمک خواهد کرد. از دیگر مزایای مطالعه‌ی داستان کوتاه آن است که شما می‌توانید آن را به‌راحتی و در مدت زمان بسیار کوتاهی مطالعه کنید و وقتی آن را تمام کردید، به دوستان‌تان بگویید: «من امروز یک داستان عالی خواندم!». امیدواریم از مطالعه‌ی این مجموعه داستان خواندنی لذت ببرید و از تجربه‌ی مطالعه‌ی آن با دوستان‌تان صحبت کنید.

کتاب میمون سرگردان توسط انتشارات کتاب کوله‌پشتی به چاپ رسیده است.

کتاب میمون سرگردان مناسب چه کسانی است؟

علاقمندان به ادبیات داستانی و به‌خصوص داستان کوتاه می‌توانند از مطالعه‌ی این مجموعه داستان خواندنی لذت بسیاری ببرند.

در بخشی از کتاب میمون سرگردان می‌خوانیم

سعید نای نفس کشیدن نداشت. چشم بسته بود و تنش را روی راحتیِ نرم و صورتی‌رنگ چپ‌و‌راست می‌برد. دکتر مرا صدا زد: «ممنون پسر. اجازه بده دکتر محسنی به سعید رسیدگی کند.» و مرا راهنمایی کرد تا به اتاق پذیراییِ پشتِ باغچه حیاط بروم. «من باید برگردم.» ساعت را از روی مچ دستم نگاه کردم. هفت و سی‌و‌پنج دقیقه بود. «اگر همین حالا برنگردم، جلسه دفاعیه را از دست می‌دهم.» دست‌وپا گم‌کرده، به التهابِ رسیدن به دانشگاه، دنبال درِ خانه گشتم. دکتر مرا به آرامش دعوت می‌کرد. «فکر نکنم امروز دانشگاه باز باشد.» و رو کرد به راننده تا صحت گفته‌اش را تایید کند. راننده سیگاری روشن کرده بود و همراه دود، سرش را بالاوپایین می‌برد. «موضوع رساله‌ات؟» کنترلم را از دست دادم و برافروخته و مشت‌کرده داد زدم: «برای چه درگیر مشکل شما باشم؟ نمی‌دانم که هستید و چه می‌کنید. به من هم مربوط نیست. می‌خواهم بروم.» دکتر محسنی سر از درِ اتاق بیرون داد. «چه خبر است؟» بعد رو به دکتر کرد: «این آقا کیه؟ سرش بدجور از هوا پر شده. هوادار تازه پیدا کردی؟» راننده تهِ سیگارش را از پنجره بیرون انداخت. «خُب برو. کسی جلوت رو نگرفته.» دکتر جلوی راهم ایستاد تا پا به حیاط نگذارم. «دکتر آینده مملکت، عجله نکن. آن بیرون، درِ دانشگاه، می‌گیرندش. بعد همه‌ را لو می‌دهد.» نوک انگشت اشاره‌ش را به جنوب تهران گرفته بود.

«من سیاسی نیستم آقایان. دانشجوی رشته علوم اجتماعی هستم. موضوع رساله‌ام درمورد تغییر تقویم و پادشاهیِ دوهزاروپانصد‌ساله است.» دکتر چشم به تاروپود نقش‌ونگار فرش زیر پایمان انداخت. «پس چیزی از دست نمی‌دهی. به یک شرط، امروز را مهمان من باشی و کمی باهم اختلاط کنیم. شاید تو بتوانی مسیر فکری و زندگی‌ام را تغییر بدهی.»

فهرست مطالب کتاب

کتاب اول: الیزا
کتاب دوم: سالومه
کتاب سوم: طاووس
کتاب چهارم: فیروزه