معرفی و دانلود کتاب ماه آبی: کتاب بیست و چهارم مجموعه جک ریچر

معرفی کتاب ماه آبی: کتاب بیست و چهارم مجموعه جک ریچر

دیدن ماه آبی در آسمان همان قدر بعید و دور از انتظار است که زنده بیرون آمدن از گرفتاری میان کشمکش‌های دو گروه مافیایی مخوف. جک ریچر این بار در کتاب ماه آبی، به جهنمی قدم می‌گذارد که بی‌گناهانش برای نجات، تنها به قدرت و شجاعت او چشم امید دوخته‌اند. جلد بیست‌وچهارم از مجموعه کتاب جک ریچر، نوشته‌ی لی چایلد، کتاب منتخب وب‌سایت آمازون است و دربردارنده‌ی داستان مهیج مبارزه‌ی او با دو مافیای آلبانی و اوکراینی برای نجات دادن خانواده‌ای بی‌گناه از چنگال قساوت آنان است.

درباره‌ی کتاب ماه آبی

جک ریچر عاشق سفر است و ماجراجویی هر جا که باشد او را به دنبال خود می‌کشاند. در کتاب ماه آبی (Blue Moon) نوشته‌ی لی چایلد (Lee Child)، جک ریچر در حالی از اتوبوس پا بیرون می‌گذارد که در شهری ناشناس است، اما او برای این شهر ناشناس نیست. به‌محض ورودش به این شهر، دردسر سراغ او را می‌گیرد. یک پیرمرد بیچاره به نام آرون شویک درست در مقابل او مورد حمله‌ی سارقی مسلح قرار می‌گیرد و جک تمام تلاش خود را می‌کند تا از او دفاع کند. وقتی‌که خطر حمله‌ی این مرد مسلح رفع شد، ریچر با آرون شویک صحبت می‌کند و متوجه می‌شود که این مرد مسن مقدار زیادی پول نقد با خود حمل می‌کرده است!

چرا آرون شویک، پیرمرد ساده‌ای که حالا ترسیده و لرزان در مقابل جک ریچر ایستاده است باید این میزان از پول نقد را با خود حمل کند؟! جک ریچر خیلی زود متوجه می‌شود که دختر این خانواده، مگ، مبتلا به سرطان است و به این دلیل که درمان سرطان هزینه‌ی بسیار بالایی برای این خانواده دارد، آرون شویک و همسرش در کتاب ماه آبی، ناچار می‌شوند تا از مافیا وام دریافت کنند تا به درمان دختر عزیزشان بپردازند.

تنها شنیدن این بخش از داستان زندگی خانواده‌ی شویک برای منعطف کردن قلب عدالت‌جوی ریچر کافی است. این افسر بازنشسته‌ی ارتش در کتاب ماه آبی، تصمیم می‌گیرد تا با به دام انداختن خودش در دنیای خطرناک مبارزات مافیایی، حق این خانواده‌ی بی‌گناه را پس بگیرد. کتاب ماه آبی: کتاب بیست و چهارم مجموعه جک ریچر، نوشته‌ی لی چایلد، یکی از موفق‌ترین نویسندگان دنیای داستان‌های معمایی و کارآگاهی است. شما می‌توانید این رمان جذاب را با ترجمه‌ی محمد عباس آبادی بخوانید. وظیفه‌ی انتشار این کتاب برعهده‌ی انتشارات کتابسرای تندیس بوده است.

نکوداشت‌های کتاب ماه آبی برای چه کسانی مناسب است؟

• لی چایلد استاد مطلق داستان‌سرایی در مورد یک قهرمان قدرتمند و تنهاست که ناگهان از راه می‌رسد و منجی تمام درماندگان شهر می‌شود. جلد بیست‌وچهارم از این مجموعه، یکی از بهترین جلدهای سری کتاب‌های جک ریچر است. (Literary Review)
• مارول را فراموش کنید، انتقام‌جوی اصلی جک ریچر است. (مجله‌ی سان)
• بودن در دنیایی که توسط لی چایلد و قهرمانش، جک ریچر خلق شده است بسیار دلنشین و آرامش‌بخش است. قهرمانی که به او اعتماد داریم و می‌دانیم قبل از آن‌که روز به پایان برسد ما را نجات خواهد داد. (Observer)

کتاب ماه آبی برای چه کسانی مناسب است؟

جلد بیست‌ و چهارم از سری کتاب‌های مهیج جک ریچر برای علاقه‌مندان به ادبیات معمایی و جنایی، هم‌چنین خوانندگان علاقه‌مند به داستان‌های مافیایی بسیار جذاب و دلنشین خواهد بود.

در بخشی از کتاب ماه آبی: کتاب بیست و چهارم مجموعه جک ریچر می‌خوانیم

ریچر هم همین کار را کرد. هردو می‌دانستند. دیر یا زود تنها کاری که از دستشان برمی‌آمد این بود که با هم درگیر شوند. یارو وانمود به حرکت به چپ کرد و مشت تند و کوتاهی با دست راست به طرف وسط بدن ریچر انداخت، مستقیم‌ترین مسیر به هدف، ولی ریچر آن را پیش‌بینی کرد و خودش را به یک طرف چرخاند و به یک تکه عضله در پهلویش خورد، که درد داشت، ولی نه به آن اندازه‌ای که اگر به مقصد اولیه‌اش می‌خورد درد می‌گرفت. چرخش به پهلو صرفاً ناخودآگاه بود، واکنش سراسیمه‌ای از دستگاه عصبی خودکارش، همراه با ترشح نفس‌گیر آدرنالین، حرکتی بی‌ظرافت، بی‌تعدیل، بدون دقت، فقط حداکثر گشتاور ممکن بود که بلافاصله به کار گرفته شده بود، که خیلی بود. به این معنی بود که یک لحظه انرژی ذخیره‌شده‌ی زیادی آن جا مانده بود، مثل فنری که محکم فشرده شده باشد و آماده‌ی باز شدن ناگهانی در جهت مخالف باشد، دقیقاً با همان سرعت و نیروی شدید، یک واکنش برابر و مخالف بی‌نقص، اما این بار کنترل‌شده و زمان‌بندی‌شده و هدف‌گیری‌شده و ماهرانه. این بار موقع برگشتن آرنجش را مثل موشک هدایت‌شده‌ای در یک قوس حرکت داد، بالا آمد، روی چرخش بالاتنه‌اش سوار شد، سرعت نسبی بیشتری از خودش اضافه کرد، بعد محکم روی یک سمت سر یارو پایین آمد، یک ذره بالا و جلوی گوشش، ضربه‌ای سهمگین، مثل ضربه با چوب بیسبال یا میله‌ی آهنی. در حالت عادی همه‌ی استخوان‌هایی را که به آن‌ها می‌خورد می‌شکست. اکثر آدم‌ها را می‌کشت. اما تنها کاری که با آلبانیایی کرد این بود که به چهارچوب در اتاق نشیمن خورد و به زانو افتاد.