معرفی و دانلود کتاب لشکر صلح: روایت داستانی از زندگی امام حسن مجتبی (ع)
برای دانلود قانونی کتاب لشکر صلح و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب لشکر صلح: روایت داستانی از زندگی امام حسن مجتبی (ع)
جعفر توزنده جانی در کتاب لشکر صلح با زبانی ساده و روان، در قالب داستانی جذاب و خواندنی زندگی سومین امام شیعیان را از زوایایی مختلف برای نوجوانان به تصویر میکشد.
درباره کتاب لشکر صلح:
داستان این کتاب مربوط به دورهای است که امام علی (ع) با ضربه ناجوانمردانه شمشیر ابن ملجم مرادی به شهادت رسیده و ابامحمد، نخستین فرزندش مسئولیت امامت مسلمین را بر دوش میکشد.
ادبیات تعلیمی یا دینی یکی از گونههای ادبیات است که نمونههای بسیاری از آن در دنیا وجود دارد. در ایران پس از پیروزی انقلاب این نوع از ادبیات بسیار رشد کرد و آثار فراوانی در این حوزه نوشته شد. نویسندههای بسیاری وارد این حوزه شدند و تلاش کردند از زندگی هر یک از شخصیتهای دینی روایتهای جذابی خلق کنند. کتاب پیش رو نیز در این نوع از ادبیات جای میگیرد.
در پایان باید بدانید، برای نگارش این کتاب از منابع معتبر فراوانی استفاده شده است.
کتاب لشکر صلح مناسب چه کسانی است؟
طیف سنی مناسب برای این اثر 16 تا 20 سال است، اما کتاب به گونهای نگاشته شده که مخاطب بزرگسال را نیز جذب خود میکند.
در بخشی از کتاب لشکر صلح میخوانیم:
ابامحمد با صدای مرغابیها از خواب بیدار شد. وقتی چشم گشود، با تعجب به اطراف خود نگاه کرد. همه جا تاریک بود. عبایش را روی دوشش انداخت و به حیاط رفت. هیچ صدایی نبود. تازه یادش آمد که داخل خانه مرغابی ندارند و آنها در خانهی امکلثوم هستند. با خودش فکر کرد این وقت شب چه اتفاقی برایشان افتاده. دیشب که رفته بود خانهی امکلثوم، پدرش هم آنجا بود. حالش خوب نبود. این را میشد از چهرهاش خواند. حتی حرفی که پدر زد، کمی او را نگران کرد. علی گفت: «دلم برای رسول خدا تنگ شده است.»
ابامحمد با شنیدن نام رسول خدا، به یاد دوران خوش کودکی خود افتاد؛ به یاد روزهایی که بیشتر وقتها در کنار پدر جانش حضرت محمد بود. به یاد روزهایی افتاد که به هوای دیدن رسول خدا به مسجد میرفت. بعضی وقتها که میدید به سجده رفته است، به روی کولش میپرید و در خیال خودش اسبسواری میکرد. حسین هم که میرسید، از او تبعیت میکرد و خود را بر پشت پیامبر میانداخت و کمر حسن را سفت میگرفت. پیامبر هم برای این که آنها از بازیهای کودکی خود محروم نشوند، سجدهاش را آنقدر طولانی میکرد تا آنها خود پایین بیایند. یک بار که پیامبر سجدهاش را بیش از حد طولانی کرده بود، وقتی نمازش تمام شد، کسی جلو آمد و علتش را سؤال کرد و پرسید مگر وحی تازهای آمده است؟ پیامبر با چهرهای خندان گفت: «چه علتی بهتر از این که گلهای خوشبویی چون حسن و حسین بر پشتم باشند.»
با این خاطره، لبخندی روی لبش نشست؛ اما به یاد سخن پدر که افتاد، لبخند از لبش پرید. در صدای پدر، غمی هویدا بود. معلوم بود دارد برای دیدار رسول خدا لحظه شماری میکند. نگرانش شد. دلش میخواست پیشش برود؛ اما دیروقت شب بود. به آسمان نگاه کرد. ستارهای را دید که نورش از بقیه بیشتر است؛ هر بار چون شمعی شعله میکشد و انگار میخواهد پردهی تاریکی شب را بدرد و به خورشید برسد؛ اما حریف شب نمیشود.
فهرست مطالب کتاب
بخش یکم: کوفه
بخش دوم: مدینه
منابع
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب لشکر صلح: روایت داستانی از زندگی امام حسن مجتبی (ع) |
نویسنده | جعفر توزنده جانی |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 156 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-175-812-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان مذهبی نوجوان |