معرفی و دانلود کتاب لذتبخشترین رنجی که به آن مبتلا شدم
برای دانلود قانونی کتاب لذتبخشترین رنجی که به آن مبتلا شدم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب لذتبخشترین رنجی که به آن مبتلا شدم
غزال شهروان نویسندهی کتاب لذتبخشترین رنجی که به آن مبتلا شدم، روایتگر زنهای در آستانهی میانسالی است؛ آنها که میخواهند زندگی یکنواخت و خالی از عشق خود را تغییر دهند. او در این رمان کوتاه، با نگاهی به تجربههای زیستهی دخترهای متولد دههی شصت، به بیان سرگشتگیها، ناکامیها و رنجهای زنی سیوچندساله به نام غزل میپردازد و کوشش او برای دستیافتن به استقلال و هویت را روایت میکند.
دربارهی کتاب لذتبخشترین رنجی که به آن مبتلا شدم
رمانهای زنانه عنوانی است که به داستانهایی با محوریت زنها داده میشود. نویسندهی اغلب این کتابها زنهایی هستند که با تأمل بر تجربههای زیسته و سرگذشتی که بر همنوعها یا همنسلهایشان رفته، به نوشتن روی آوردهاند. با بررسی جریان داستاننویسی معاصر ایران در دهههای اخیر، میتوان نمونههایی قابلتوجه از این کتابها را مشاهده کرد؛ آثاری که در عین ارزشمندی بهلحاظ فرم ادبی، بازنمایی دقیقی از سرگذشت و وضعیت زنان روزگار معاصر نیز بهشمار میرود. ازجمله موفقترین آنها میتوان به کتابهای «کولی کنار آتش» نوشتهی منیرو روانیپور، «درخت گلابی» اثر گلی ترقی، «چراغها را من خاموش میکنم» نوشتهی زویا پیرزاد، «چهلسالگی» اثر ناهید طباطبایی، «لیلا» نوشتهی مهناز انصاریان و «بازی آخر بانو» اثر بلقیس سلیمانی اشاره کرد. فریبا وفی، فرخنده آقایی، پرینوش صنیعی و نازلی صفوی نیز از دیگر نویسندههای شاخص این جریان هستند که آثارشان مورد استقبال منتقدها و خوانندهها قرار گرفته است. کتابِ لذتبخشترین رنجی که به آن مبتلا شدم، نوشتهی غزال شهروان را نیز میتوان نمونهای از داستانهای بلند زنانه بهحساب آورد، رمانی که روایتگر زنهای مانده در میانهی زندگی است؛ آنها که نه خیلی جوان هستند که به ساختن فکر کنند، و نه آنقدر سنشان بالاست که به آخر رسیده باشند. همانها که سایهی سنگین ترس، قضاوت و برچسبها همیشه همراهشان بود، فرصت عاشقشدن پیدا نکردند و به اکراه، تن به ازدواجهای مصلحتی دادند.
غزال شهروان در این رمان سرنوشت دخترهایی سربهزیر را روایت میکند که در آستانهی جوانی، شهامت جنگیدن، سرکوفتخوردن و بیصدا شکستن نداشتند و به ناچار، زیر آوار واژهی کدبانو، شُستند و سابیدند و فرزندپروری کردند. او در کتاب لذتبخشترین رنجی که به آن مبتلا شدم، از زنهایی مینویسد که در میانهی بیستسالگیهایشان زمان به انتها رسید، از دخترهایی که امروز، یا زنهایی خسته و فرسودهاند، یا با حسی کودکانه، مثل آونگی میان گذشته و حال در نوسان هستند. بااینهمه، غزل، شخصیت اصلی کتاب کوشش میکند که دیوار این ترسها را فرو بریزد و بهعنوان یک کنشگر، عاملیت داشته باشد. او میداند که ماندن زیر فشار خانواده، نادیدهگرفتن آرزوها، پذیرفتن نقش قربانی، و پیرشدن برای کسی که او را نمیفهمد؛ هنر نیست. بههمینخاطر تصمیم میگیرد در آستانهی میانسالی، برای رسیدن به آرزوهایش بجنگد و برای رسیدن به یک زندگی هدفمند ایستادگی کند؛ هرچند پیمودن این مسیر، آسان نباشد.
کتاب لذتبخشترین رنجی که به آن مبتلا شدم، نوشتهی غزال شهروان، ازجمله رمانهای زنانهی معاصر است و در انتشارات افرا منتشر شده است.
کتاب لذتبخشترین رنجی که به آن مبتلا شدم، مناسب چه کسانی است؟
این کتاب به دوستداران رمان، بهویژه علاقهمندان به داستانهایی با محوریت زنها و دغدغههای اجتماعی و شخصی آنها پیشنهاد میشود.
با غزال شهروان بیشتر آشنا شویم
غزال شهروان متولد 1363 است و پیش از اینکه بهعنوان نویسنده کارش را شروع کند، بهعنوان مترجم آثار کریستین بوبن، نویسندهی مشهور فرانسوی شناخته میشد. کتاب حاضر، تنها اثر او بهعنوان نویسنده است و از بهترین آثاری که ترجمه کرده نیز میتوان به «مینا»، «پلیدی»، «سیسالگی» و «ای کاش قلبم بیآنکه بشکند مقاومت نماید» اشاره کرد.
در بخشی از کتاب لذتبخشترین رنجی که به آن مبتلا شدم میخوانیم
صدای به هم کوبیده شدن در برسام را نومید و مأیوس سمت من میکشاند. بغلم مینشیند. لبهایش را ورمیچیند و میگوید: «چرا اینقدر بداخلاق و بدقول شده؟» دستی به موهایش میکشم و میگویم: «کارش خیلی زیاد شده، عزیزم. میبینی حتی شامش هم نخورد. باید درکش کنیم.» با اخمهایی درهم بافهی موهایم را به بازی میگیرد و میگوید: «چرا همهش یا مشغول کاره، یا خوابه یا بالا پیش مامانش؟! پس ما چی؟»
سرش را به سینهام میچسبانم. مقاومت میکند. به پشتی مبل تکیه میزند. کمی گلایه میکند و بعد خمیازهی بلند کشداری میکشد و سرش را روی دستهی مبل میگذارد. به آشپزخانه میروم و در لیوان سفالی طرح باب اسفنجی قدری شیر ولرم و عسل میریزم. برسام پشت من درحالیکه چشمانش را بهشدت میمالد به آشپزخانه میآید و لیوان شیر را سر میکشد.
سکوت خانه را صدای تپتپ پاهایش در هم میشکند. شیر آب چکه میکند. مسواک به دست جلویم ظاهر میشود. با انگشت اشاره، لایهی ضخیم خمیر را روی مسواک پهن میکند. به همان حال که ظرفهای نشسته را در ماشین ظرفشویی میچینم، میگویم: «عزیزم، برو جلو دستشویی مسواک بزن.» برسام لایهی نازک خمیر را از گوشهی لبش پاک میکند و سری به نشانهی تأیید تکان میدهد. اعلان پیام گوشی چند بار صدا میدهد. برسام شببخیر کوتاهی میگوید و به رختخوابش میرود. گوشیام را از شارژ میکشم. از دیدن مهرههای شطرنجش که از سه ساعت پیش روی صفحه چیده است، دلم به رحم میآید. چقدر تنهاست... دینگدانگ ساعت دیواری بلند میشود. ولو میشوم روی مبل. کلی پیام دارم. جز آخرین پیام، بقیه را نخوانده حذف میکنم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب لذتبخشترین رنجی که به آن مبتلا شدم |
نویسنده | غزال شهروان |
ناشر چاپی | انتشارات افرا |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 115 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-92518-3-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |
چطور بگم؟ نویسنده جان خیلی احساساتت شبیه من بود.
سالها به دنبال مفهوم عشق بودم یا اینکه اصلا عشق مقدرشده یا نیمه گمشده راسته؟
آخرش انگار آدم از پیدا کردن همچین افسانهای و ناامید میشه مثل یه رویای قشنگ گاهی بهش فکرمیکنه به قول خودتون خدایا یا همچین عشقی بهم بده یا بی احساسم کن تا دووم بیارم.
گفتگوی غزل و آیدا به شدت شبیه منو دوستم بود، حتی اون دلتنگی، پیام دادنها، امیدوارشدن و یهو ناامید شدن برای اون شخص، تجربش کردم.
و مطمئنم ازونجایی که احساسات انقدر توی کتاب ملموس بود صددرصد تجربه این حس رو داشتید.
خوشحالم که کتابتون رو خوندم، خسته نباشید.