معرفی و دانلود کتاب داستان یک عکس

معرفی کتاب داستان یک عکس

ادبیات داستانی برای رسیدن به تصویری خیالی و رویا‌گونه تلاش می‌کند از واقعیت فاصله گرفته و عناصر واقعی را با المان‌های نمادین ترکیب کند. کتاب داستان یک عکس نوشته‌ی محمد عزیزی یوسفوند یکی از داستان‌های اجتماعی ایرانی است و به شهری خیالی می‌پردازد که عناصری از واقعیت را به همراه دارد.

درباره‌ی کتاب داستان یک عکس

داستان‌هایی که به عناصر خیالی می‌پردازند، همواره در نسبتی متغیر با واقعیت قرار دارند. در ادبیات داستانی سبک‌های گوناگونی برای روایت داستان‌های خیالی وجود دارد که در طول تاریخ ادبیات شکل گرفته‌اند. فاصله گرفتن از واقعیت و طراحی موقعیت‌های خیالی امکان ایجاد روایتی خاص را به نویسندگان داستان‌های اجتماعی می‌دهد. از طرفی برای رسیدن به برخی از گونه‌های ادبی بررسی نگاه مخاطب نیز اهمیت می‌یابد و آنچه برای طیف وسیعی از مخاطبین نقش تعیین‌کننده را دارد، رسیدن به احساس باورپذیری در مواجهه با رویدادهای داستانی است. کتاب داستان یک عکس نوشته‌ی محمد عزیزی یوسفوند تلاش می‌کند مخاطب را در مرزی میان واقعیت و رویا نگاه داشته و با تصویرسازی موقعیتی خاص پیامی اخلاقی را برای او ارائه کند.

برخی از نویسندگان ایرانی برای انتقال مفاهیم اخلاقی به طراحی داستان‌های خیالی دست می‌زنند و از این طریق سعی می‌کنند راه رسیدن به هدف را برای مخاطب با موضوعات مبهم همراه سازند. کتاب داستان یک عکس مخاطب را به سفری دعوت می‌کند که در ابتدا دچار ابهام شده و در ادامه‌ی مسیر داستان، با نشانه‌هایی از واقعیت روبرو می‌شود. محمد عزیزی یوسفوند در این رمان فارسی عناصر واقعی را آن‌طور که به چشم مخاطب آشنا می‌آیند بازسازی می‌کند و برای طراحی مکان اصلی داستان به تصویرسازی شهری ناشناس می‌پردازد.

نویسنده‌ی کتاب داستان یک عکس روایتی از شهری دورافتاده را برگزیده و در تلاش است این مکان را به شکلی نمادین برای مخاطب معرفی کند. این شهر در دل بیابانی عظیم واقع شده و مکانی منحصربه‌فرد برای زندگی افراد را فراهم ساخته است. محمد عزیزی یوسفوند وقایع داستان را در ضمن توصیف یک عکس بازگو می‌کند. این داستان شامل تصاویری از خیال است و شخصیت‌های داستانی با ورود به خاطرات گذشته‌، امکان همراهی مخاطب با درونیات خود را فراهم می‌سازند. بخشی از وقایع داستانی در این کتاب علاوه بر ایجاد فضایی رویاگونه، با موقعیت‌های اجتماعی شناخته‌شده یکسان هستند. از این رو عناصر روایی مناسب برای ترکیب واقعیت و خیال در این کتاب دیده می‌شود.

در ادامه‌ی رمان داستان یک عکس وقایعی از سال‌های دور و گذشته‌ی دو شخصیت حاضر در یک عکس بازگو می‌شود. محمد عزیزی یوسفوند با استفاده از زبانی ساده به روایت زندگی زن و مردی می‌پردازد که در خانه‌ای متروک عکسی از این‌دو به دیوار باقی مانده است. عکسی که توصیف آن بخشی از داستان کتاب را در بر می‌گیرد، مربوط به روز عروسی زن و مرد ناشناس است که با پیشرفت داستان و بازگویی برخی از وقایع گذشته توسط راوی، حقایقی از زندگی عروس و داماد نمایان می‌شود.

کتاب داستان یک عکس نوشته‌ی محمد عزیزی یوسفوند توسط انتشارات فردوس منتشر شده است.

کتاب داستان یک عکس برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای علاقمندان به داستان‌های فارسی مناسب است.

در بخشی از کتاب داستان یک عکس می‌خوانیم

بعد از سوزاندنش در جای خالی‌اش مواد ضد آفت ریخته و آن را با خاک تمیز پر کردند. دیگر اثری از او نماند. تنها یک تابلوی راهنما که نشان می‌داد زمانی اینجا درختی وجود داشته است. در محوطه نزدیک یعنی جایی که هیچ درختی اجازه کاشت نداشت چند درختچه کاشتند. در چند دهه اخیر -که برای درخت چند هفته بود- انقلابی سیاسی به وجود آمد و باعث شد همان طرفداران اندک درخت مقدس هم تغییر عقیده دهند. همه اسناد، عکس‌ها و مشخصات مرتبط با شهر مقدس سوخت و یا به دلیل کم توجهی در نگه‌داری از بین رفت. همه چیزهای باقی مانده را در موزه‌ای ریختند و درش را بستند. در میان وسایل اولین تصویر درخت که توسط عکاسی که قرن‌ها پیش گرفته شده بود به چشم می‌خورد. یک جورهایی معرف همه وسایل موزه بود. لبه‌های عکس جوهر داده بودند و فقط قسمت میانی‌اش سالم مانده بود که آن هم باران خورده بود. قطرات باران مانند اشک رویش سر خورده بودند و تصویر در حال محو شدن بود. درست شبیه آخرین تصویر از تابلوی مرد مقدس شده بود. معبد محوطه هم از رونق افتاد و تبدیل به محل استراحت باغداران شد.

محوطه بیشتر وقت‌ها ساکت و متروکه بود ولی بعد از ظهرها که هوا خنک می‌شد مردم برای گردش می‌آمدند و اندکی شلوغ می‌شد. غروب‌ها هم صدای غارغار کلاغ‌ها حسی فلسفی به آن می‌داد. اما خاکستر درخت را به همراه چند شاخه افتاده و برگ‌های خشکیده در یک گاری ریختند و به نقطه‌ای خارج از شهر انتقال دادند. جایی که معمولا شاخ و برگ‌های اضافی و درختان خشکیده را در آن رها می‌کردند. در کرانه‌های دشتی دور و جایی کوهستانی خاکسترها را رها کردند. در دامنه نسبتا بلند یک کوه خاکستر درخت را ریختند. از آن جا دشت و کوهستان‌های دور درست نمایان بود.