معرفی و دانلود کتاب ناصرالدین شاه یخ کرده

معرفی کتاب ناصرالدین شاه یخ کرده

در ادبیات داستانی ایران نمونه‌های متعددی از توصیف وضعیت اجتماعی دوره‌های خاص وجود دارد. کتاب ناصرالدین شاه یخ کرده، نوشته‌ی پروین برهان شهرضایی، مجموعه داستانی است که تصویری از زندگی شخصیت‌های زن را توصیف می‌کند. این کتاب شامل چندین داستان مختلف است.

درباره‌ی کتاب ناصرالدین شاه یخ کرده

وقایع اجتماعی در برخی از آثار ادبی اهمیت یافته و نویسندگان برای شرح زندگی افراد جامعه از زبانی واقع‌گرایانه استفاده می‌کنند. داستان‌های متعددی در تاریخ ادبیات ایران وجود دارد که به موضوعاتی درباره‌ی زنان می‌پردازد. کتاب ناصرالدین شاه یخ کرده نوشته‌ی پروین برهان شهرضایی مجموعه داستانی است که موضوعات مختلفی را ارائه می‌کند. این کتاب با ترکیب وقایع روزمره و توصیف‌های واقعی از شرایط شخصیت‌های امروزی به شرح برخی از مشکلات اجتماعی امروز و همین‌طور چالش‌های اجتماعی در زمان‌های گذشته می‌پردازد.

توصیف‌های دقیق در داستان‌های ایرانی متأثر از دورانی است که ادبیات ایران به شرح وقایع با استفاده از تکنیک‌های واقع‌گرایانه گرایش داشت. برداشت از حوادث واقعی و شرح پستی و بلندی‌های اجتماعی از جمله مواردی است که در ادبیات امروز ایران مورد استقبال نویسندگان قرار می‌گیرد. در کتاب ناصرالدین شاه یخ کرده نوشته‌ی پروین برهان شهرضایی داستان‌هایی درباره‌ی زندگی شخصیت‌های زن نوشته شده است و در کنار توصیف‌های واقعی به موضوعات چالش‌برانگیز اشاره دارد. این کتاب از زبانی ساده برای داستان‌گویی برخوردار بوده و مخاطبین را با خلق‌وخوی شخصیت‌ها به‌خوبی آشنا می‌سازد.

کتاب ناصرالدین شاه یخ کرده شامل تعدادی داستان کوتاه بوده و در هر داستان علاوه‌بر حضور شخصیت‌های زن، افراد دیگری نیز به نقش‌آفرینی می‌پردازند. داستان‌های این کتاب با نگاهی به وقایع اجتماعی همچون فقر، فاصله‌ی طبقاتی و تنش‌های روحی و روانی روایت می‌شود. نویسنده در تشریح موضوعات اجتماعی با زبانی مبهم به وقایع تاریخی در زمان‌های گذشته نیز اشاره می‌کند. پروین برهان شهررضایی با استفاده از خلاقیت خود در نویسندگی، موقعیت‌های داستانی را با تصاویری خیالی همراه می‌سازد. این ویژگی باعث ایجاد فضایی متفاوت در داستان‌گویی شده و جذابیت داستان را برای مخاطبین امروزی دوچندان می‌سازد. در این کتاب تعدد شخصیت‌های داستانی و شرح رفتارهای متناقض آن‌ها تنوعی را در حال و هوای روایت ایجاد کرده و بیان موضوعات اجتماعی را با زبانی ساده همراه می‌سازد.

کتاب ناصرالدین شاه یخ کرده نوشته‌ی پروین برهان شهرضایی است و توسط انتشارات محتوای الکترونیک صاد منتشر شده است.

کتاب ناصرالدین شاه یخ کرده برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به مجموعه داستان‌های فارسی مناسب است.

در بخشی از کتاب ناصرالدین شاه یخ کرده می‌خوانیم

من هم می‌دویدم به دنبالش و گریه می‌کردم؛ برای اوّلین‌بار نه از درد کتک و نه از ترس کتک. فقط برای او گریه می‌کردم. می‌دویدم و اشک‌هایم را باد می‌برد. سوز سردی می‌آمد. خرابه خلوت بود. خبری از سگ‌ها نبود. رفت و همان‌طور گریه‌کنان روی یک کپۀ خاک نشست. بعدش بلند شد. یک‌کم راه رفت؛ دوباره نشست. سکوت مطلق بود. باد سردی می‌آمد. یک‌ساعتی گذشت؛ اما حرفی نزدیم. بعدش یکهو بلند شد و راه افتاد سمت خانه. اوّلش سلانه‌سلانه می‌رفت؛ انگار که نخواهد برود. ناگهان شروع کرد به دویدن؛ انگار که چیز تازه‌ای یادش آمده باشد. سر کوچه شلوغ بود. ماشین پاسگاه هم آمده بود. وسط جمعیت مادرم بود و فریبا که با دیدن ما جا خوردند و داغ دلشان تازه شد. فکر کرده بودند ما سر کلاسیم و بی‌خبر. فریبا او را که دید، شروع کرد به نعره‌کشیدن و از حال رفت و افتاد وسط زن‌ها.

از آن ‌روز به بعد هیچ‌وقت حسودی‌ام نشد که مادرم مال آن‌ها هم باشد و بود. دو هفتۀ بعد آمدند آن‌ها را ببرند پیش آن‌یکی ننه‌جانشان توی دهات کاشمر. من و او و فریبا توی دل هم گریه می‌کردیم که زورکی جدایمان کردند و آن‌ها را بردند. می‌دانستیم که مادرشان سال‌ها قبل مرده. چند ماه بعد هرطوری‌که بود، مادرم زنگ زد به آن دوتا یتیم‌مانده یعنی به دایی آن‌ها و فهمید که کار بیخ پیدا کرده؛ چند روز اینجا، چند روز آنجا. هیچ‌کس نان‌خور اضافه نمی‌خواسته. مادرم چند روز آزگار همین‌طور از ثواب و عقاب آن دنیا و خدا و روزی هزار سال آن دنیا گفت و گفت تا آخرش آقاجانم راضی شد که برود آن دوتا یتیم‌مانده را بیاورد پیش خودمان.

فهرست مطالب کتاب

آخرین بازمانده
کفش‌های جیر عنّابی
سوسن‌ها را کشتند
مهمان‌های دم غروب
مو فرفری‌های سبزه
ناصرالدّین‌شاه یخ کرده
نمی‌توانم گولشان بزنم
درخت گردوی جوان‌کُش
فلس‌های روی پتو
گوشواره‌های مرلین مونرو
الن دلون روحش هم خبر ندارد
دستش به دامنم
چندرغاز پام اصل
آویزان به شاخ آهو
بعد از صد فرانسوی
حالا که رسید به سبزه
زیبای نخفته
عشق و پنی‌سیلین
استخوان‌های سفید
یک‌گوشه ازاسفل‌السّافلین
به اندازۀ یک آدمیزاد و نه بیشتر
پرپرشده
ناگهان کسی نبود
تیله‌های رنگی جنازۀ مالی