معرفی و دانلود کتاب قیزبس
برای دانلود قانونی کتاب قیزبس و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب قیزبس
یک رمان طنز و عاشقانه از دختری به نام آوا که او را با اسم قیزبس صدا میکنند! کتاب قیزبس اثری از فاطمه مرادی و روایتی طنزآمیز و عاشقانه از نوجوانی و بزرگسالی پرحادثه آواست. کسی که هشتمین دختر یک خانواده بهشمار میرود که آرزوی داشتن پسر بر دل آنها مانده!
دربارهی کتاب قیزبس
پدر و مادر آوا هفت دختر دارند و هرکدام را به انتظار و آرزوی داشتن فرزند پسر به دنیا آوردهاند! آنها پس از سالها دوباره فرزنددار میشوند و در اوج ناامیدی و ناباوری باز هم با فرزند دختر روبهرو میشوند! نام او را آوا میگذارند اما عمویش ساعد او را قیزبس صدا میکند؛ واژهای که به معنی «دختر بس» است و آوا با هر بار خطاب شدن با این نام آزرده میشود. اما داستان فراتر از تصور پیش میرود و اتفاقات خندهداری که رخ میدهند، درنهایت به ایجاد یک عشق عمیق و پایانی غیرمنتظره ختم میشوند...
کتاب قیزبس نوشتهی فاطمه مرادی، رمانی در ژانر طنز، عاشقانه و اجتماعی است. این رمان در سال 1397 توسط انتشارات آئیسا چاپ شد و در سال 1401 با استقبال خوانندگان به نوبت سوم رسید. نویسنده در رمان قیزبس در عین این که به بیان مسئلهای اجتماعی و ریشهدار در فرهنگ ایرانی میپردازد، آن را با زبانی طنز میآمیزد و تلخی آن را میگیرد تا برای مخاطبان لذتبخش باشد. خواندن این رمان برای شما جذاب خواهد بود.
کتاب قیزبس برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب قیزبس مناسب خوانندگان رمان و داستان فارسی است. به علاقهمندان رمانهای عاشقانه و طنز و همچنین دوستداران رمانهای اجتماعی توصیه میشود این اثر را از دست ندهند.
با فاطمه مرادی بیشتر آشنا شویم
فاطمه مرادی طنزنویس و رماننویس ایرانی متولد سال 1372 است. او تاکنون چندین رمان منتشر کرده است؛ از جمله: «کسی مثل کسی نیست»، «اگر تو بخواهی»، «اولین سفر من به چین» و «آرام جانم». مرادی همچنین در نشریات و کانونهای ادبی مانند «کانون فرهنگی چوک» متنهای کوتاه طنز و اجتماعی مینویسد.
در بخشی از کتاب قیزبس میخوانیم
نگاهش کردم و سعی کردم به این زن لبخندی بزنم، زنی که عطر وجودش بوی آرامش میداد و حالا که با دقت به صداش گوش میدادم، یادم اومد این صدا همون آهنگیه که نه ماه توی خونهام هر روز و هر شب گوشش میدادم. دوباره بوسهای روی صورتم کاشت و من رو بیشتر به خودش نزدیک کرد و قطرهقطره مایهای رو روی زبونم ریخت، طعمش باعث شد علاقهی بیشتری به خوردن پیدا کنم و بیخیال دنیای اطرافم شروع کردم به میک زدن تا کمی هم به فکر پایان جنگ رودهی بزرگ و کوچیکم باشم. همینطور که میک میزدم پلکهام سنگین شد و تسلیم خواب شدم.
داشتم خواب خونهی اولم رو میدیدم که با شنیدن صداهای زیادی هوشیار شدم، اما لای چشمهام رو باز نکردم. خانم پرستار گفته بود خیلیها منتظر اومدن من هستن، با فکر اینکه الان بین طرفدارهام هستم و باید عکس و امضا بدم، اخمی بین ابروهام نشست، ولی با یادآوری مردمداری، سعی کردم خوشاخلاقی نشون بدم. چشمهام رو باز کردم و به جمعیت زیاد داخل اتاق نگاه کردم. آب دهنم رو قورت دادم توی عمرم هیچوقت این همه جنس مؤنث رو با هم ندیده بودم، انگار که به جلسهی نسوان دعوت شده بودم، جلسهای که محدودیت سنی هم نداشت! از دختر پنجساله بگیر تا خانوم چهلساله! و جالب اینجا بود هیچکس به من توجهی نمیکرد و همه با هم مشغول حرف زدن بودن، کمی چشمهام رو چرخوندم و چشمم به تنها مردی که کز کرده با فاصله از تخت ایستاده بود افتاد، با دیدن اون مرد بلند جیغی کشیدم و فریاد زدم:
- وای لباسهای من رو بیارید.
با شنیدن صدای من جمعیت کمی آروم گرفت و شنیدم که یک نفر گفت: «مثل اینکه بیدار شد.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب قیزبس |
نویسنده | فاطمه مرادی |
ناشر چاپی | انتشارات آئیسا |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 627 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6462-23-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |