معرفی و دانلود کتاب قلبی که جا ماند
برای دانلود قانونی کتاب قلبی که جا ماند و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب قلبی که جا ماند
کتاب قلبی که جا ماند نوشتهی پرستو عامری، داستانی دربارهی غافلگیریهای تقدیر است. گاهی اوقات حادثهای ناخوشایند یکباره از راه میرسد و فرصت هرگونه جبران را از ما سلب میکند، اما اگر معجزهای شود و مجالی برای جبران پیش بیاید، حاضریم اشتباهات گذشتهی خود را جبران نماییم؟
دربارهی کتاب قلبی که جا ماند
کتاب قلبی که جا ماند به قلم پرستو عامری، روایت ماجرای عجیب دختری جوان به نام لادن است که به تازگی از رشتهی روانشناسی کودک فارغالتحصیل شده و بهعنوان معلم خصوصی بچهها کار میکند. او برای پیدا کردن مشتریهایش در روزنامه آگهی داده و در پی تماس پدر دختری خردسال، برای معارفه و صحبت کردن در مورد شرایط کار، به خانهی آنها دعوت میشود. آنچه که از لحظهی ورود به خانهی مجلل مشتری جدید او را آزار میدهد، نگاههای دزدکی و متعجب خدمتکاران منزل است و لادن کنجکاو است بداند دلیل این نگاهها چیست. آقای مصفا، کارفرمای جدید، اوضاع دخترش را برای لادن شرح میدهد و به وی تأکید میکند که دخترک در شرایط روحی مناسبی نیست و با هیچکس سر سازگاری ندارد؛ اما بر خلاف تصور همه، نازنین دختر دهسالهی مصفا از همان لحظهی اول ارتباطی صمیمانه با معلمش برقرار میسازد. طولی نمیکشد که لادن از ماجرای نگاههای تعجبآمیز سر در میآورد و متوجه میشود چرا نازنین آنقدر زود با او الفت گرفته است. اما حضور زنی مقتدر و زورگو تداوم این رابطهی صمیمانه را تهدید میکند و لادن مجبور است برای ماندن در آن خانه، با وی مبارزه نماید. داستان کتاب قلبی که جا ماند در تهران رخ میدهد و مشکلات لادن را که دختری جنوبشهریست، با طبقهی مرفه به تصویر میکشد.
کتاب قلبی که جا ماند توسط نشر هنر پارینه به چاپ رسیده و در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
کتاب قلبی که جا ماند مناسب چه کسانی است؟
خواندن کتاب قلبی که جا ماند به دوستداران داستانهای ایرانی عاشقانه پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب قلبی که جا ماند میخوانیم
با هم قدم به حیاط گذاشتیم از میان شمشادهای کوتاه گذشتیم، گلهای زیبا با بوتههای رنگارنگ که زیر نور چراغهای الوان که دور باغچهها قرار داشتند جلوهای فوقالعاده داشتند. درختان نارون کنار استخر گیسوان خود را به دست نسیم معطری که از سمت گلها میوزید سپرده بودند. صدای چهچه پرندگان فضایی شاعرانه و دلپذیر را به آن محیط بخشیده بود. نازنین روی یک صندلی حصیری نشست و من روبروی او نشستم. با نفس عمیقی که کشیدم ریهام را پر از هوای تازه کردم و گفتم:
- چه حیاط زیبایی، خوش به حال تو که هر وقت دلت میگیره میای اینجا و از این طبیعت سالم و پاک لذت میبری.
بدون آنکه جوابی بدهد چشمهایش را بست و سرش را به پشتی صندلی تکیه داد. تمایلی به صحبت کردن نداشت و اکثر اوقات سؤالاتم را بیپاسخ میگذاشت.
فضای قلبم را مهی غلیظ پوشانده بود که افق دیدم را محدود مینمود. حس کنجکاوی امانم را بریده بود میخواستم بدانم علت تنهایی و بیمادری این دختر چیست؟ آیا مادرش فوت کرده بود یا از آقای مصفا جدا شده بودند. ذهنم پر از سؤال بود و چون جوابی برای پرسشهایم نداشتم ناگزیر چشمم را به سوی لذت تماشا کشاندم. تماشای بوتههای گل سرخ که برگچههای تازهرستهشان را به دست نوازشگر مش رحمان سپرده بودند تا با شستن آنها طراوت و تازگی را مهمانشان کند. سرگرم دیدن چمنهای سرسبز و یکدست بودم که فریده خانم با سینی چای و شیرینی به ما ملحق شد. سینی را روی میز گذاشت و خودش کنار من روی صندلی نشست، نازنین از جایش بلندشد و به دنبال قاصدکی که در هوا سرگردان بود و خودش را سبک و بیوزن به دست باد سپرده بود دوید.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب قلبی که جا ماند |
نویسنده | پرستو عامری |
ناشر چاپی | نشر هنر پارینه |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 396 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-5981-51-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |
و عاشق شدن یکهویی هم غیر منتظره بود
ولی یاد میداد اگه عشق واقعی در بین باشه میتونه فاصلهها روکم کنهیا از بین ببره حتی فاضله طبقاتی را
عشق به پول و خطر دارایی میتونه ساز باشه و جونی نفرو بگیره
باید حرف زد و فرصت داد ولی باید هوشمندانه تصمیم گرفت وپاش و استاد
آخرش رو باید بیشتر باز میکرد توضیح میداد عکس العمل بقیهی کاراکترها و اصلا تو داستان منعکس نکرده بود نویسنده محترم و ی کمی آب و تاب لازم بود
ارزش خواندن رو داره
ممنون از نویسنده محترم وکتالراه عزیز 🙏🌺