معرفی و دانلود کتاب عاصی

معرفی کتاب عاصی

داستانی پر پیچ و خم درباره‌ی یک جدایی. در کتاب عاصی نوشته‌ی مریم ریاحی پای داستان زندگی زنی به نام مرجان می‌نشینید. زنی که وقایع گوناگونی اکنون او را در یک موقعیت سخت قرار داده‌اند. در طول رمان شخصیت‌های دیگری نیز به روایت اضافه می‌شوند و بدین ترتیب با ابعاد بیشتری از زندگی هر یک از آن‌ها آشنا می‌شوید. گفتنی‌ست این کتاب درواقع ادامه‌ی رمان مرجان محسوب می‌شود.

درباره‌ی کتاب عاصی

مرجان، امیر و روزبه، سه شخصیتی هستند که کتاب عاصی نوشته‌ی مریم ریاحی با حضور آن‌ها آغاز می‌شود. نویسنده در صحنه‌ی اول رمان یک روز بارانی را توصیف می‌کند. قطرات باران بی‌محابا فرود می‌آیند و خیابان را از عابران خالی کرده‌اند. در همین حین است که مرجان، دختری با بارانی و کلاه و چکمه‌های چرم بلند مشکی‌رنگ وارد فضای داستان می‌شود. او آهسته و با طمأنینه، انگار که درصدد انجام مهم‌ترین کار زندگی خود است، در زیر باران قدم برمی‌دارد و خیابان را پیش می‌گیرد و در نزدیکی یک مغازه توقف می‌کند. و بدین ترتیب، با پرتاب سنگی به سوی شیشه‌‌ی ویترین مغازه، اولین رخداد رمان را رقم می‌زند. اما این مغازه از آنِ کیست و مرجان چرا دست به چنین حرکتی زده است؟

امیر و روزبه از دیگر شخصیت‌هایی هستند که در صحنه‌ی آغازین رمان با آن‌ها آشنا می‌شویم. ارتباط میان این سه نفر در ابتدا برای مخاطبان گنگ و مبهم است. اما طولی نمی‌کشد که مریم ریاحی به نوبت هر یک از آن‌ها را به خوانندگان معرفی می‌کند. عاطفه، ترانه، سید مصطفی، علی و… نیز از دیگر شخصیت‌هایی هستند که به تدریج در طول رمان یک به یک ظاهر می‌شوند و نقش به خصوص خود را در وقایع کتاب ایفا می‌کنند. پیرنگ اصلی داستان کتاب عاصی حول محور یک جدایی و تبعاتی که در پی آن رقم خورده است روایت می‌شود. سراسر کتاب را از زبان راوی دانای کل می‌شنویم و بدین ترتیب با سرنوشت هر یک از شخصیت‌ها آگاه می‌شویم.

این دست از رمان‌های ایرانی که کتاب عاصی نیز در شمار آن‌ها قرار دارد، یا به عبارتی دیگر رمان‌هایی که به سادگی و سرعت مورد استقبال خوانندگان قرار می‌گیرند، اغلب برای سرگرمی قشر گسترده‌ای از مخاطبان و خواننده‌ها نوشته می‌شوند. این رمان‌ها اغلب شامل داستان‌های عاشقانه، جنایی و هیجانی هستند و تلاش می‌کنند با استفاده از پرداختن به موضوعات پرطرفدار و جذاب، توجه خواننده‌ها را به خود جلب کنند. رمان‌ها و داستان‌هایی از قبیل کتاب عاصی بیشتر به دلیل سبک ساده و روایت آسانشان، برای خواننده‌هایی که به مطالعه‌ی رمان‌هایی سرشار از پیچیدگی و موقعیت‌های دشوار فلسفی تمایل چندانی ندارند، بهترین گزینه به شمار می‌روند. ذکر این نکته ضروری است که این رمان‌های پرمخاطب نقش مهمی در جذب خواننده‌های جدید و ترویج فرهنگ مطالعه ایفا می‌کنند.

کتاب عاصی نوشته‌ی مریم ریاحی به همت انتشارات پرسمان تهیه و منتشر شده است.

کتاب عاصی برای چه کسانی مناسب است؟

علاقه‌مندان به رمان‌های عامه‌پسند ایرانی را به مطالعه‌ی کتاب عاصی دعوت می‌کنیم.

با مریم ریاحی بیشتر آشنا شویم

مریم ریاحی، نویسنده‌ی ایرانی در سال 1358 متولد شد. او تحصیلات خود را در رشته‌ی ادبیات فارسی تا مقطع کارشناسی ارشد تکمیل کرد. «همخونه»، «مثل پر» و «کسی می‌آید» از دیگر آثار منتشرشده‌ی این رمان‌نویس ایرانی هستند.

در بخشی از کتاب عاصی می‌خوانیم

عشق که بمیرد نفرت می‌آید، وابستگی که بمیرد آدم قدرتمند می‌شود، آن‌وقت است که دلت می‌خواهد از دنیا انتقام بگیری، از زندگی و باورهای توخالی‌اش انتقام بگیری... مرجان هم وقتی به بی‌کسی‌اش فکر کرد، وقتی تلاش‌های ترانه را با آن حال و وضع روحی در کنار خودش دید، قسم خورد که زندگی‌اش را عوض کند... به خودش قول داد یک روز بعد از همۀ تاریکی‌ها بیدار شود و دیگر با لالاییِ هیچ احدی به خواب نرود. دیگر به آموزه‌های مادربزرگش نیازی نداشت. آن آموزه‌ها هیچ جایی به دردش نخورده بودند، به‌جز آنکه مظلوم و توسری‌خور بارش آورده بودند. باید راهش را عوض می‌کرد، انگار او با آن خصوصیات مال این دنیا نبود. حالا که آدم‌های این دنیا از روزبه گرفته تا امیر، همگی خودخواه و زورگو و فرصت‌طلب و به‌دردنخور بودند باید خودش را پیدا می‌کرد، باید از نو شروع می‌کرد. اولین چیزی که باید تغییر می‌کرد ظاهرش بود، آن ظاهر ساده و معصوم را که از آن مظلومیت فوران می‌کرد را به دست ترانه سپرد؛ اما ترانه به خواستۀ او تن نداد. مرجان متوسل به روزبه شد، «یا موهامو ماشین می‌کنی، یا خودم دست‌به‌کار می‌شم.» بعدازآن هم ناخن و مژه کاشت. لوازم‌آرایش و لباس‌های جدید و مد روز خرید، موهای نیم سانتی‌اش را مشکی کرد، لنز آبی خرید. روزبه مخالف بود، اما می‌ترسید چیزی بگوید که مرجان نامزدی‌اش را بی‌خیال شود.

عشق روح آدم را لطیف می‌کند، آدم را مهربان می‌کند. حالا که عشق مرده بود مرجان خشن شده بود. این خشونت یک‌باره نیامده بود، این خشونت ذره‌ذره توی وجودش لانه کرد، از اولین تحقیرها و بی‌رحمی‌های امیر شروع شد. دیگر نمی‌ترسید از اینکه در نزدیکی امیر زندگی کند، دیگر از به بادآوری گذشته‌اش وحشتی نداشت. دلش می‌خواست فریاد بزند و همۀ گذشته‌اش را بیرون بریزد. دیگر چیزی برای از دست دادن نداشت... وحشت نداشت در کوچه و خیابانی قدم بزند که روزگاری با عشق در آن قدم زده بود. با ترانه تصمیم به بازگشت گرفتند، روزبه دیگر نتوانست مانعشان شود، بالاخره تصمیمشان را عملی کردند و در یکی از میدان‌های آن منطقه خانه‌ای اجاره کردند، درواقع خانه‌ای که روزبه برایشان اجاره کرد. دو روزی بود که به آن جا آمده بودند.