معرفی و دانلود کتاب عزیز
برای دانلود قانونی کتاب عزیز و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب عزیز
در کتاب عزیز، نوشتهی سعید نجفی، داستان زندگی پیرزنی را میخوانید که به همراه نوهاش فواد، در خانهای دوطبقه زندگی میکند. او دوست دارد نوهاش هرچه زودتر سروسامانی بگیرد. از قضا چهار دختر دانشجو مستاجر عزیز میشوند و میان فواد و یکی از این دخترها به نام نجوا رابطهای عاشقانه برقرار میگردد.
دربارهی کتاب عزیز
بازگشت به سنتها و تماشای زندگی از دریچهی چشم کسانی که میراثدار آداب و رسوم و فرهنگ گذشتهاند، میتواند برای نسل جوان جذابیت خاص خود را داشته باشد و درعینحال در بنبستهای دنیای مدرن به آنها کمک کند ریشههای خود را فراموش نکنند و به بازتعریف هویت خود بپردازند.
رمان عزیز، نوشتهی سعید نجفی، روایتگر داستانی عاشقانه در بستر اجتماعی است که حول محور زنی سنتی به نام عزیز شکل گرفته است. این رمان دارای درونمایهای مذهبیست که در شخصیت عزیز و سبکوسیاق زندگی او به عنوان یک مادربزرگ ایرانی دیده میشود.
عزیز پیرزنی مهربان و خوشروست که با نوهی خود فواد در محلهای قدیمی در تهران سکونت دارد و حافظهی او سرشار از خاطراتیست که به داستان حس نوستالژیک بخشیده است. درحقیقت درایت و تجربیات این زن مذهبی است که بسیاری از اتفاقات خوشایند داستان را رقم میزند. عزیز در طول این روایت حضوری فعال و دلپذیر دارد و به عنوان زنی از نسلهای گذشته تعاملی مناسب با جوانان برقرار میکند.
از ویژگیهای برجستهی این اثر زاویهدید خاص آن است که امکان روایت ماجرا را از نگاه شخصیتهای مختلف رمان فراهم کرده است. بهعلاوه، گفتوگوهای موجود در این داستان ساده و صمیمانهاند و حالوهوای زندگی واقعی مادربزرگهای ایرانی را به خواننده منتقل میکنند.
کتاب عزیز از سوی انتشارات کتاب نیستان منتشر شده و در دسترس طرفداران رمانهای عاشقانهی ایرانی قرار گرفته است.
کتاب عزیز مناسب چه کسانی است؟
اگر دوست دارید رمانی عاشقانه با لحنی صمیمانه و حالوهوایی سنتی بخوانید این کتاب انتخاب مناسبی خواهد بود.
در بخشی از کتاب عزیز میخوانیم
حالم خوش نبود. قلبم از صبح تیر میکشید و بازی درآورده بود! نفسم تو سینه گره میخورد و بالا نمیاومد. به هر گرفتاری بود چند تا کتلت درست کردم. دلم پیش فواد بود. دیر کرده بود! کاش این قلب انقدر دووم بیاره که این پسرو سروسامون بدم. شبِ اون روزی که این دخترا اومدن خونه رو کرایه کنن فرزانه رو خواب دیدم. خدابیامرز یه منقل کولک و اسپند دستش بود و دم در وایستاده بود. مثل قبل از مریضیش بود. سرحال! سرزنده! هوا تاریک بود و برف میبارید. بهش گفتم بیا تو فرزانه جان! سرما میخوری! گفت: میخوام واسه عروسم اسپند بگردونم! یهو کِل کشید و من از خواب پریدم. همون موقع زنگ زدن. فواد بود که از سفر برگشته بود. از خوابم چیزی بهش نگفتم. اسم فرزانه که میاد بچم انگار غم عالم میاد تو دلش. فرداش که این دخترا اومدن، فهمیدم یکی از اینا قسمت فواد منه! اگه حرف من نبود، فواد قبول نمیکرد به اینا خونه بده. ولی رو حرفم، حرف نیاورد. هیچوقت نمیاره. بچم خیلی مظلومه. اسم نجوا رو که آورد پر درآوردم. دختر خیلی خوبیه. خوشگلم هست. خوشقدوبالا، خوشصحبت! به قول مادر خدا بیامرزم: خوش بر و رو، خوشآبرو! گاهی میاد بالا یه کم حرف میزنیم. من از قدیم میگم. اونم کِیف میکنه. انقدر از خدا عمر گرفتم که بدونم جفت خوبی برا فوادم میشه!
بچم فواد، هنوز هیچی نشده خلقوخوش عوض شده. میره تو فکر. بعد هی با خودش میخنده. منم خندم میگیره از حال و روزش. ولی به روی خودم نمیارم. خدا رحمت کنه حاجی رو. یه عمر نون حلال آورد سرسفرهی من و این بچهها. آخرشم از برکت مالش کار همشون جلو افتاد. همون موقعها که تازه انقلاب شده بود، واسه یه نفر یه ساختمون 12 واحدی ساخت. اون موقع خونهها بیشتر حیاطدار بود. آپارتمان کم بود. حاجی خورد خورد مزد عمله و بنا و گچ و سیمانو میداد...
فهرست مطالب کتاب
تهران _ اواخر خرداد 98
9 ماه قبل تهران _ اواخر شهریورماه 97
اوایل خرداد 98 شبهای احیا
اواخر مرداد 98
اوایل شهریور 98 شب چهارم محرم
شب چهارم محرم
5 آبان 98 مصادف با 28 صفر
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب عزیز |
نویسنده | سعید نجفی |
ناشر چاپی | انتشارات نیستان |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 252 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-208-843-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |