معرفی و دانلود کتاب طنزآوران جهان نمایش 35

معرفی کتاب طنزآوران جهان نمایش 35

کتاب طنزآوران جهان نمایش 35 حاوی سه نمایشنامه است تحت عناوین عاشق شدن آقا هاشم خلخالی به قلم میرزا آقا تبریزی و سرگذشت مرد خسیس به قلم میرزا فتحعلی آخوندزاده و تیاتر کریم شیره‌ای است.. ماجرای نمایشنامه‌ی اول درمورد جوانی است به نام هاشم که عشق دختر حاجی پیرقلی را در دل دارد. ماجرای نمایشنامه‌ی دوم درمورد مردی است به نام حیدر بیک که از پس مخارج عروسی‌اش برنمی‌آید و با افرادی به خارج رفته تا با آوردن کالاهای غربی و فروش آن‌ها در مملکت خودش به سود برسد و بتواند عروسی‌اش را برگزار کند.

درباره‌ی کتاب طنزآوران جهان نمایش 35

داریوش مودبیان، مترجم و پژوهشگر، دو نمایشنامه‌ی فارسی قدیمی را در کتاب طنزآوران جهان نمایش 35 گردآوری کرده است: یکی عاشق شدن آقا هاشم خلخالی و دیگری سرگذشت مرد خسیس. نمایشنامه‌ی اول نوشته‌ی میرزا آقا تبریزی، درباره‌ی جوانی است نجیب به نام هاشم که دل پاکی دارد. او و سارا، دختر حاجی پیرقلی، دلباخته‌ی یکدیگر شده‌اند و به هر دری می‌زنند تا باهم ازدواج کنند. ولی حاجی پیرقلی هیچ به این وصلت راضی نیست، چون هاشم وضع مالی خوبی ندارد و رسماً بی‌چیز است و خود حاجی پیرقلی مردی است دارا و اسم و رسم‌دار که حسابی دستش به دهانش می‌رسد. ازاین‌رو، پذیرفتن هاشم به‌عنوان داماد را چیزی جز ننگ برای خانواده‌اش نمی‌داند. حاجی پیرقلی در پی آن است که دخترش سارا با یک خانواده‌ی متمول وصلت کند. ولی چنان‌که آتش عشق هاشم و سارا بیشتر و بیشتر زبانه می‌کشد، تصمیم می‌گیرند برای حل این مشکل نزد ریش‌سفیدها بروند. هاشم پیش بزرگ محل، تاروردی عمو، و سارا پیش گلندام باجی، خواهرخوانده‌ی مادرش می‌رود. سارا به او می‌گوید این مسئله را با پدرش در میان بگذارد، در غیر این صورت خودش را خواهد کشت. از آن سو، تاروردی عمو آب پاکی را روی دست آقا هاشم می‌ریزد و به او می‌گوید که حاجی پیرقلی قصد دارد دخترش را به حاجی خان بابا دهد. آقا هاشم، غمگین و مجنون، سر به کوه و بیابان می‌گذارد.

نمایشنامه‌ی دوم، سرگذشت مرد خسیس، به قلم میرزا فتحعلی آخوندزاده حول شخصیتی می‌گردد به نام حیدر بیک که قرار است با زنی به نام صونا ازدواج کند. ولی در هزینه‌های مراسم عروسی‌اش مانده و ازاین‌رو، تصمیم می‌گیرد تا با دوستانش و تاجر خسیسی به نام حاجی قره از مرز ارس رد شوند و به روسیه روند و محصولات و کالاهای غربی خریداری کنند؛ کالاهایی که دولت آن‌ها را ممنوع کرده و قاچاق به حساب می‌آیند. حیدر بیک و دوستانش با این کار قصد دارند تا کالاها را برگردانند و با فروششان به سود کلانی دست یابند تا او بتواند از پس مخارج عروسی‌اش با صونا خانم برآید. حاجی قره، مرد خسیس و طماع، برای اینکه زودتر به بازار برسد و کالاها را پیش از بقیه بفروشد، از بقیه جدا می‌شود ولی مأموران روس دستگیرش می‌کنند. حیدر بیک اما موفق به برگشتن می‌شود و عروسی را برگزار می‌کند، ولی از آنجایی که ید طولایی در دزدی داشته، دستگیری‌اش امری بعید به نظر نمی‌رسد.

نمایشنامه‌ی سرگذشت مرد خسیس در پنج مجلس طرح شده و با مکالمه‌ی بین حیدر بیک و صفر بیک آغاز می‌شود. حیدر از مشکلاتش برای او می‌گوید. قصه جایی اوج می‌گیرد که حیدر بیک نزد مأموران روس به جرمشان اعتراف می‌کند ولی با گریه و زاری صونا خانم، مأموران روس دلشان به رحم می‌آید و حیدر بیک را با ضمانت آزاد می‌کنند. در بخش آخر کتاب نیز نمایشنامه‌ی کریم شیره‌ای گنجانده شده که درمورد شخصیتی است به همین نام که البته لقب اوست و نام اصلی‌اش دوشاب‌الملک است. ماجرای نمایشنامه درباره‌ی فلاکت و دشواری‌های مردم ایران است که در قامت قصه برای عبرت خوانندگان به رشته تحریر درآمده. را ب اکنون می‌توانید کتاب طنزآوران جهان نمایش 35 را که حاوی این سه نمایشنامه است و داریوش مودبیان آن را گردآوری و انتشارات گویا چاپ و منتشر کرده است، تهیه کنید.

کتاب طنزآوران جهان نمایش 35 برای چه کسانی مناسب است؟

اگر از طرفداران خواندن نمایشنامه هستید و دوست دارید به حال و هوای ایران قدیم قدم بگذارید، از خواندن این کتاب غافل نشوید.

در بخشی از کتاب طنزآوران جهان نمایش 35 می‌خوانیم

[وقت صبح ساراخانم آمده است از سرچشمه آب ببرد آقاهاشم در آن جا پیدا می‌شود.]
سارا: (به آقاهاشم خطاب می‌کند) آقاجان!
آقاهاشم: بلی قربان!
سارا: آخر تا کی من در میان دخترهای محله سرشکسته شوم و از آن طرف غصه‌ی تو را بخورم؟ این دل من یک قطره خون بیشتر که نیست.
آقاهاشم: آه! آه! باز دست بر دلم زدی! خدا داد مرا از پدر تو بگیرد. انصاف و مروت را به مال دنیا می‌فروشد. من همشهری و اهل ولایت هستم. منتها این است که بی‌چیزم. دستم تهی است.
سارا: (گریه‌کنان) راست است... اما...
آقاهاشم: اما، یعنی چه؟ قربان سرت!
سارا: آخر تنها بی‌چیزی نیست. این شوریدگی شما و فاش شدن سرّ، پدر و برادران مرا به سر لجاجت آورده است. کار به این‌جا کشیده است.
آقاهاشم: چه کار کنم؟ دل است نه کار گل. عشق و مشک پنهان نمی‌ماند. من مگر مثل تو سنگ‌دلم؛ بس که آه می‌کشم و غصه می‌ریزد به دل، یک دفعه جنون
می‌زند به سرم، می‌شوم صحرابی!
سارا: وای بسوزد بختم! دیوانگی به کار نمی‌خورد. تدبیری باید کرد! چاره‌یی باید جست!

فهرست مطالب کتاب

یادداشت ناشر
پیشگفتار دفتر سی‌وپنجم
از ظهور «تئاتر» در ایران تا نخستین کمدی‌نویسان ایرانی
میرزا فتحعلی آخوندزاده
سرگذشت مرد خسیس
میرزا آقا تبریزی
آقاهاشم خلخالی
دربارۀ: تئاتر کریم شیره‌ای یا: بقال بازی در حضور
تیاتر کریم شیره‌ای یا بقال‌بازی در حضور یا شرحی از بدبختی و...