معرفی و دانلود کتاب صوتی فروخته شده
برای دانلود قانونی کتاب صوتی فروخته شده و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی فروخته شده
کتاب صوتی فروخته شده اثر نویسنده و روزنامهنگار آمریکایی پاتریشیا مک کورمیک، داستان غمانگیز و دردآلود دختری به نام اما است که ناپدری ظالمش او را به مبلغی ناچیز میفروشد.
موضوع اصلی رمان فروخته شده (sold) قاچاق انسان است که در تمامی مناطق جهان اتفاق میافتد. بنابر آخرین تحقیقات صورت گرفته شده 2.5 میلیون نفر قربانی قاچاق میشوند که حدود 80 درصد آنها زن و 50 درصد آنها کودکان صغیر هستند. براساس تخمین وزارت امور خارجه آمریکا سالیانه تقریباً نیم میلیون کودک برای تجارت جنسی در سراسر دنیا قاچاق میشوند. خانوادههای فقیر نپالی، هر سال دوازده هزار دختر را به باندهای بینالمللی فحشا میفروشند. نپال یکی از فقیرترین ملتهای دنیاست که بیشتر بر کمکهای خارجی تکیه دارد و بیش از نیمی از جمعیت آن زیر خط فقر هستند. نرخ بیکاری در نپال بسیار بالاست و اکثر مردم در جستوجوی کار به هندوستان میروند. کشاورزی مهمترین صنعت نپال است و توریسم نیز در آنجا اهمیت فراوان دارد.
اِما دختری مظلوم است که در کوهستانهای نپال متولد و بزرگ شده و پدرش او را به مبلغی ناچیز فروخته است؛ اِما تصور میکند که قرار است زندگیِ بهتری داشته باشد، دخترک دلخوش است که در شهر، با خدمتکاری در منزل بانویی ثروتمند، دستمزدی خواهد گرفت و با آن به خانوادهی فقیرش کمک خواهد کرد، اما ناباورانه از عشرتکدهای در یکی از شهرهای هند سردرمیآورد. فروخته شده با بیانی صمیمی و کودکانه، گاهی به زبانی شعرگونه، مخاطب را با بیقراری به دنبال خود میکشاند.
پاتریشیا مک کورمیک (Patricia McCormick) نویسندهی رمان فروخته شده، برای نوشتن این کتاب زمان زیادی را صرف تحقیق دربارهی زندگی این دختران کرده است، با خانوادههایشان به گفتوگو نشسته، با آنها از کوهستانهای نپال و تا خانههای فسادی که کار میکنند همراه شده، حتی او در کنار گروههای امداد و نجاتی برای رهایی این دختران از این خانهها بسیار تلاش کرده است تا با مراقبتهای درمانی و ایجاد مهارتهای شغلی، به آغوش جامعه بازگردند.
پاتریشیا مککورمیک دربارهی این کتاب و زنان فروخته شده میگوید:
مصاحبه با خود این دخترکان نجات یافته برایم از همهی تجربههایم شگفتانگیزتر و حیرتآورتر بود. بلایی که بر سر این زنان جوان آمده، تجربهای است که بیشتر افراد آن را وحشتی غیرقابل توصیف میخوانند. ولی آنها باوقار و بیپرده از آنچه بر سرشان رفته سخن میگفتند تا عبرتی برای اطرافیان باشد. برخی از این زنان بعد از اینکه از این خانههای نکبتبار بیرون میآیند به روستاهای دوردست میروند و خانه به خانه خاطرات خود را برایشان تعریف میکنند تا آنها نیز آگاه باشند که چه بر سر دخترانی میآید که به امید شغلهای بهتر فروخته شدهاند و خانهی خود را با غریبهها ترک کردهاند.
بعضی از این دختران گرفتار ویروس HIV شدهاند، بعضیها در مرز نگهبانی نپال و هند نگهبانی میدهند تا دخترانی که برای این کار و بدون والدین میخواهند سفر کنند را شناسایی کنند و به خانههایشان بازگردانند. بعضیهایشان علیه قاچاقچیانی که آنها را برده بودند، شکایت میکنند و با آنها در دادگاه مواجه میشوند، به طوری که مجبورند علیه پدران، شوهران، برادران، داییها و عموهای خود حرف بزنند. آنها کسانی هستند که این دختران را به قیمت کم، حتی سیصد دلار فروختهاند. هدف من از نگارش این کتاب شناسایی چنین شیرزنانی است.
در قسمتی از کتاب صوتی فروخته شده میشنویم:
وقتی آن دختر پوست تیره به اتاق من میآید، من دارم آرایشم را پاک میکنم. او میگوید: اصلاً فکر کردی که داری چکار میکنی؟
من دارم میروم خانه.
چشمان گستاخ او تیره میشود. من به او میگویم: اشتباه شده، من به اینجا آمدم که خدمتکار یک خانم ثروتمند باشم. این آن چیزی است که شما گفته بودید.
پس از لحظهای، «ممتاز» با آن صورت انبه شکلش که از شدت خشم صورتی رنگ شده است، جلوی در ظاهر میشود: میدانی چه کار داری میکنی؟ من میگویم: دارم میروم. من به خانه برمیگردم.
«ممتاز» میخندد و میگوید: خانه؟ چطور میخواهی به آنجا برسی؟
من نمیدانم.
او میگوید: راه خانه را بلدی؟ پولی برای خرید بلیط قطار داری؟ میتوانی به زبان مردم اینجا صحبت کنی؟ هیچ فکر کردی کجا هستی؟
قلبم مثل صدای تند باران در موسم بارندگی به شدت میتپد و شانههایم طوری میلرزند که انگار سرمای شدیدی خوردهام.
او میگوید: تو دختر نادان دهاتی! تو هیچ چیز نمیدانی. میدانی؟
من بازوهایم را با تمام قدرت به دور خودم میپیچم. اما لرزش من متوقف نمیشود. «ممتاز» میگوید: خوب پس اینطور. و دفترچهی یادداشتش را از جلیقهاش بیرون میکشد و میگوید: بگذار برایت توضیح بدهم. تو الان مال من هستی. من پول خوبی برای تو پرداختم.
او صفحهای از دفتر یادداشتش را باز میکند و به یادداشت ده هزار روپیهای اشاره میکند و میگوید: تو مردها را به اتاقت راه میدهی و هر چه از تو بخواهند، انجام میدهی. تو مثل دخترهای دیگر اینجا کار میکنی تا این که بدهیات را پرداخت کنی.
حالا دیگر سرم به دوران افتاده. اما من تنها یک چیز میبینم: عددهای نوشته شده در دفترچهی یادداشت را.
من تلاش میکنم اشک بریزم و صدای گمشدهام را بازیابم.
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی فروخته شده |
نویسنده | پاتریشیا مک کورمیک |
مترجم | نازنین عباسی، سیده صدف عظیمی |
راوی | آسیه گرجی |
ناشر صوتی | انتشارات تیسا |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۵ ساعت و ۲۲ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی |
عمدهترین عللی که موجب میشود کودکان و نوجوانان در دام آدمربایان و قاچاقچیان جنسی بیوفتند، نبود امکانات تحصیلی و پایین بودن سطح سواد خانوادهها و کمبود شدید امکانات در روستاهای دورافتاده و از همه مهمتر فقر است. در ابتدای کتاب به نظر میرسید وقایع مربوط به صدها سال قبل است. ولی در ادامه دیدیم جهانگرد خارجی دوربین دیجیتالی دارد که تکنولورژی آن مربوط به دو دهه قبل است. خوب، از دختر بچهای که در زندگی نه موتور سیکلت و نه خودرو، اتوبوس، هواپیما و دوربین و تلوزیون و تقریبا هیچ از زندگی انسان مدرن را ندیده است و سطح بینش او از زندگی در قرن بیست و یکم برابر با انسان هزار سال قبل است، چه انتظار میرود؟ او تا انتهای داستان هم نمیفهمد که اینها همه نیرنگ است و پولی برای خانوادهاش ارسال نمیشود. آیا گناه این همه سادگی و کمبود اطلاعات و دانش و بینش سطحی و پایین بر دوش اوست؟ مسلما خیر. بخش قابل توجهی از گناه بر گردن ایدئولوژیها و باورهای سنتی غلطی است که فکر و وجود انسانها را تسخیر نموده و لایه محافظی به نام خرافات بر دور مغز انسانها کشیده و اجازهی ورود هیچگونه دانش و علمی را نمیدهند و متاسفانه برخی حکومتها نیز با سیاست ایجاد تحمق به این معضل دامن میزنند. گناه از کیست؟؟؟؟
سپاس از کتابراه