معرفی و دانلود کتاب صوتی روز رهایی

معرفی کتاب صوتی روز رهایی

گالا، شخصیت اصلی کتاب صوتی روز رهایی اثر اینس کانیاتی دختر نوجوان چهارده‌ساله‌ای است که برای تحقق رویای خود از سرزنش‌های خار مغیلان هیچ هراسی ندارد! جدال بر سر انتخابی سرنوشت‌ساز میان میل درونی و شرایط محیط اطراف او، نیروی پیش‌برنده‌ی این داستان را تشکیل می‌دهد. کانیاتی با نوشتن این داستان توانست جایزه‌ی ادبی فرانسوی روژه نیمیه را از آن خود کند.

درباره‌ی کتاب صوتی روز رهایی

گالا دختر چهارده‌ساله‌ای است که در مزرعه‌ای در جنوب فرانسه زندگی می‌کند. او شخصیت اصلی داستان روز رهایی (Free Day) نوشته‌ی اینس کانیاتی (Inès Cagnati) است. روزگار چندان به کام گالا نیست. با خانواده‌اش میانه‌ی خوبی ندارد اما مواجهه‌‌اش با آن‌ها توأم با منشی وفادارنه و مشفقانه است. خانواده‌اش اوضاع مالی خوبی ندارند و در باتلاق فقر دست‌وپا می‌زنند. پدر گالا مردی خشن است که مدام با او و خواهرانش پرخاش می‌کند و مادرش زنی افسرده است که از تصمیم گالا خجالت‌زده است؛ تصمیمی که شاکله‌ی اصلی این کتاب بر روی آن بنا می‌شود. حقی بدیهی که گالا از آن محروم است اما با تمام توان خود می‌جنگد که آن را به دست آورد: درس خواندن...

گالا برخلاف خواسته‌ی خانواده‌اش می‌خواهد درس بخواند. این بزرگ‌ترین خواسته‌ی او در این دنیاست. در حالی که می‌توانست آرزوهای دیگری برای خود داشته باشد؛ آرزوهایی ضروری‌تر مثل یک زندگی آرام یا وضع مالی روبه‌راه‌. اما گالا تمام اراده‌اش را جمع می‌کند که این خواسته‌ی به‌خصوص را علی‌رغم تمام سختی‌ها برای خود محقق کند.

او حالا دو بار در ماه با دوچرخه‌ی قراضه‌اش بیست مایل طی می‌کند تا به خانه بر‌گردد و با مادر افسرده و برادران و خواهران کوچک‌ترش دیدار تازه کند. این دوچرخه تنها دارایی مادی گالا از دار دنیاست. او می‌گوید دوچرخه‌اش برایش ارزشمندترین چیز جهان است، چرا که بدون آن نمی‌توانست به مدرسه برود. در یکی از همین بازگشت‌های دوماه‌یک‌بار به خانه، در یک روز سرد زمستانی، گالا سوار بر دوچرخه‌اش در راه برگشت به خانه است که سخت مشغول فکر کردن می‌شود. او تمام زندگی‌اش را با همه‌ی رنج‌ها و سختی‌هایش به یاد می‌آورد. فجایع دوران کودکی، شرایط سخت کنونی، روابط پیچیده با اعضای خانواده، رویاپردازی برای رسیدن به وضعیتی بهتر، تلاش برای تحقق آرزوهای خانواده‌، گالا همه و همه را سوار بر دوچرخه‌ی قراضه‌اش مرور می‌کند و با خود حرف می‌زند. مونولوگی پیچیده، که پرتره‌ای دقیق و قدرتمند از دختری را تصویر می‌کند که می‌خواهد خود را از بند محدودیت‌ها رها کند، بدون اینکه پیوندهای عمیقش را با قلبش از دست بدهد. او تمام این تصاویر را برای خودش دوره می‌کند، غافل از این که زندگی‌اش در شرف تغییری بسیار بزرگ قرار دارد...

در ابتدای کتاب سن‌وسال هویت راوی برای ما مبهم است. تردید ما در این است که چطور به نظر می‌رسد راوی جهانی کودکانه دارد ولی در عین حال گویی میان بزرگسالی و کودکی در رفت‌وآمد است. این ابهام تنها یک تکنیک روایی برای جذاب‌تر شدن روایت داستان نیست؛ بلکه وقتی متوجه می‌شویم که قصه را یک دختر نوجوان چهارده‌ساله روایت می‌کند، می‌توانیم چنین برآوردی از شخصیت او داشته باشیم که «گالا»ی داستان ما که سال‌های بلوغ خود و گذار از کودکی به بزرگسالی را تجربه می‌کند، نسبت به اطرافیان هم‌سن‌وسالش ذهن آگاه‌تری دارد. این نوسان در روایت را به‌شکل دیگری نیز در کتاب مشاهده می‌کنیم؛ روایت گالا آمیزه‌ای از دنیای واقعیت و جهان خرافات است. مجموع این نواسانات روایی چیزی است که شخصیت گالا را شکل می‌دهد. او تناقضات بسیاری را با خود حمل می‌کند. شوریده‌حالی و سبک‌سری نوجوانی، در کنار خردورزی و اندیشمندی، شخصیت پیچیده، جذاب و گاه متناقضی از گالا برای ما می‌سازد.

نکوداشت‌های کتاب صوتی روز رهایی

- مونولوگ درونی گالا در حین دوچرخه‌سواری به‌تدریج مصیبت‌های روزانه و اتفاقات قابل‌توجه زندگی او را آشکار می‌سازد. او مانند هولدن کالفیلد از ریاکاری‌های بزرگسالان انتقاد می‌کند و زنده به امکانات طبیعی جهان است. تقلای گالا برای حفظ کرامت خود و خانواده‌اش چیزی است که خواننده را درگیر می‌کند و به چالش می‌کشاند. (هفته‌نامه‌ی ناشران)

- در روز رهایی، اینس کانیاتی خود را به‌عنوان یک داستان‌سرای برجسته نشان می‌دهد که کاوشگر اعماق روان‌شناختی انسان نیز هست. کلمات کوتاه و مختصر او کشمکش و اندوه درونی شخصیت جوان داستان او را نشان می‌دهند. در این کتاب ردپایی از چخوف و کاترین منسفیلد به چشم می‌خورد. (Le Monde)

- قلب خواننده از ابتدای داستان به درد می‌آید. لحن راوی آرام و صمیمی است. کتاب جهانی تگناهراسانه دارد. موقعیت قهرمان به طرز غیرقابل تحملی پویا و متحرک، و داستان‌سرایی او ماهرانه است. آیا این اثر یک شاهکار است؟ به نظر من که به وحی می‌ماند. (L’Express)

کتاب صوتی روز رهایی برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به ادبیات داستانی با زمینه‌های اجتماعی علاقه‌مند هستید، کتاب روز رهایی را خواهید پسندید. همچنین اگر مهاجرت نقطه‌ی عطفی در زندگی شما محسوب می‌شود، با شنیدن این کتاب تجربه‌ی عمیق و متفاوتی به دست خواهید آورد.

با اینس کانیاتی بیشتر آشنا شویم

کانیاتی فرزند یک خانواده‌ی مهاجر ایتالیایی بود که در فرانسه به دنیا آمد و در همان‌جا زندگی کرد و درگذشت. بسیاری از منتقدان عقیده دارند او داستان روز رهایی را با الهام از کودکی غم‌بار و رنج‌آلود خودش نوشته است. او هم مانند گالا در سرزمینی که به آن احساس تعلق نداشت، غربتی تراژیک را تجربه می‌کرد و به‌سبب تفاوت زبانی با دوستان و همکلاسی‌هایش، توانایی برقرار کردن ارتباط حتی در سطوح ساده و ابتدایی هم برای او دشوار می‌نمود.

کانیاتی در دانشگاه در رشته‌ی ادبیات مدرن تحصیل کرد و بعدتر به‌عنوان استاد ادبیات در لیسه‌کارنوی پاریس مشغول به کار شد. او در سال 1989 در یک مصاحبه‌ی تلویزیونی رنج جان‌فرسای غربت و مهاجرت را با این کلمات بیان می‌کند: «من هیچ‌وقت فرانسوی نبودم. بعدها، من دیگر حتی ایتالیایی هم نبودم. من هیچ بودم.» او در تمام عمرش خود را یک غریبه می‌دانست که به هیچ خاکی تعلق ندارد و در تمام عمر هفتادساله‌ی خود، بار غربتی غم‌بار را به دوش کشید.

در بخشی از کتاب صوتی روز رهایی می‌شنویم

دوچرخه‌ام را تکیه دادم به دیوار کاهدان و گذاشتم همان‌جا بماند. می‌توانستم مثل همیشه تا دم در خانه بکشانمش. فاصله‌اش بیشتر از پنجاه متر نیست. ولی از دوچرخه خسته شده بودم. از این که رکاب بزنم و هلش بدهم. رکاب بزنم و هلش بدهم. و سر آخر هم که کولش کردم. واقعاً بسم بود. این ماجرا سه یا چهار ساعت، شاید هم بیشتر طول کشیده بود و دیگر نا نداشتم. تازه این هم هست که اگر چیزی زیادی کش پیدا کند بالاخره لحظه‌ای می‌رسد که می‌گویی دیگر بس است. از این گذشته، از بخت بدم توی این چند ساعتی که داشتم با دوچرخه‌ام کلنجار می‌رفتم، بی‌امان باران می‌بارید. وقتی رسیدم خانه باران دیگر بند آمده بود. متوجه شدم که بعضی اتفاق‌ها همیشه همین‌طور بی‌موقع می‌افتند. البته تعجبی نداشت این باران لعنتی بند بیاید. چون چند ساعتی آنقدر باریده بود که لابد آب ابرها کامل کشیده شده بود. هرچند، این چیزها دیگر برایم اهمیتی نداشت. وقتی توی خانه هستم، دوست دارم باران شدید ببارد و به صدایش گوش بدهم. از وقتی به دبیرستان می‌روم دوست دارم توی خانه باشم. چه موقعی که باران می‌بارد، چه وقتی که هوا آفتابی است. البته اگر به میل من بود آفتاب را ترجیح می‌دادم. درخشان‌ترین آفتاب‌ها. بی‌رحم‌ترین آفتاب‌ها...

فهرست مطالب کتاب صوتی