معرفی و دانلود کتاب صوتی رستگاری در تکیه دولت

معرفی کتاب صوتی رستگاری در تکیه دولت

یازده شخصیت کتاب صوتی رستگاری در تکیه دولت، هر کدام به‌نوعی در حال مبارزه هستند و سعی دارند در بازی زندگی به راه نجات برسند. امیرحسین شربیانی در دومین رمان خود شخصیت‌هایش را در دل حوادث آبان 98 و در بن‌بست تکیه‌دولت می‌برد. شصخیت‌های کتاب آدم‌هایی هستند که هر کدام دغدغه‌ای متفاوت دارند و شاید آرمان‌هایشان با هم فرق داشته باشد؛ اما در این برهه‌ی حساس، سرنوشتشان به یکدیگر گره خورده است.

درباره‌ی کتاب صوتی رستگاری در تکیه دولت

وقایعی هستند که همه‌‌مان با وضوحی هرچه تمام‌تر آن‌ها را به خاطر می‌آوریم. وقایعی که مانند آتشی در زندگی‌مان شعله می‌کشد و چه دور باشیم و چه نزدیک، باز هم زبانه‌هایش به زندگی ما سرایت می‌کند. آبان 98 یکی از آن اتفاقات بود که از پس گرانی بنزین اتفاق افتاد و زندگی افراد بسیاری را تحت‌تأثیر قرار داد. در میان این اشخاص، بازاریانی بودند که کسب‌وکارشان دستخوش تغییر شده بود. جایی در نزدیکی بازار تهران به نام کوچه‌ی تکیه‌دولت، یکی از مرکزهای اعتراضات به شمار می‌آمد؛ زیرا مسائل اقتصادی بر بازاری‌ها اثری منفی گذاشته بود. امیرحسین شربیانی در کتاب رستگاری در تکیه دولت به سراغ این مکان می‌رود و داستان خودش را از دید شخصیت‌هایی روایت می‌کند که یک سر از زندگی‌شان به حوادث آن روزها گره خورده است.

یازده شخصیت کتاب صوتی رستگاری در تکیه دولت هر کدام قصه‌ای برای روایت دارند: دختری باستان‌شناس که در میان کوچه‌هایی که رنگ و بوی گذشته را می‌دهند و درون مسجد قدیمی بازار، به دنبال ردی از روزگاران دور شهر تهران می‌گردد. پلیسی لباس‌شخصی که باید در میانه‌ی حوادث آبان 98 مراقب خرابکاران باشد و وضعیت بازار را کنترل کند؛ درحالی‌که موعد وضع‌حمل زنش نزدیک است و باید کنار او بماند. عطرفروشی به نام علی‌پرفیوم که حس بویایی‌اش را بر اثر حادثه‌ای دلخراش از دست داده است و بااین‌حال به کارش در بازار ادامه دهد. و آتش‌نشانی که از شعله‌های آتش می‌ترسد و نمی‌داند چگونه با این مشکل کنار بیاید. دیگر شخصیت داستان رستگاری در تکیه دولت، بابک است. او که به لطف پدرزنش، اعتبار بسیاری در بازار دارد، حال برای ثروتمند شدن، از شرایط نابه‌سامان مملکت سوء‌استفاده می‌کند. در کنار بابک، حافظ قرار دارد. حافظ که با بسیاری از نزول‌خورهای بازار دم‌خور است، همراه با بابک به دل حوادث می‌رود.

همه و همه‌ی این شخصیت‌ها با وجود تفاوت‌هایشان، نماینده‌ای هستند از قشری از جامعه. بی‌گمان یکی از نقاط قوت رمان رستگاری در تکیه دولت، شخصیت‌پردازی کم‌نقص و قوی امیرحسین شربیانی است. او هر فصل از کتاب را از زبان یکی از این شخصیت‌ها روایت می‌کند و باعث انس و الفت بیشتر خواننده با هر شخصیت می‌شود. شربیانی آن‌قدر این کار را ماهرانه انجام می‌دهد که مخاطب برای اطلاع پیدا کردن از سرنوشت شخصیت‌ها، کتاب را به‌سرعت می‌خواند.

یکی از شخصیت‌های اصلی این کتاب، بی‌شک تکیه دولت است. بنایی تاریخی که ناصرالدین‌شاه و بزرگان به آن رفت‌وآمد داشتند و مردم در آن‌جا مراسم تعزیه برگزار می‌کردند؛ اما امروز از آن جز چند کاشی و دربی در پایان کوچه‌ای بن‌بست و دری دیگر که به سرویس بهداشتی آقایان در کاخ گلستان تبدیل شده، چیزی نمانده است. و البته تابلویی زیبا و بی‌بدیل از کمال‌الملک. پس از به قدرت رسیدن رضاشاه و ممنوع شدن سوگواری در محرم، تکیه دولت دیگر آن شکوه سابق را نداشت و سرانجام در دهه‌ی 20 شمسی، بخشی از آن تخریب می‌شود. امروز فقط کوچه‌ای در نزدیکی بازار به نام تکیه‌دولت یاد و خاطره‌ی این مکان تاریخی شگفت‌انگیز را زنده نگه داشته است.

دغدغه‌های هر کدام از شخصیت‌های کتاب صوتی رستگاری در تکیه دولت، دغدغه‌های مردم عادی جامعه است. مکالمات و اتفاقاتی که در این رمان دیده می‌شوند، در زندگی روزمره‌ی مردم عادی جریان دارند. امیرحسین شربیانی برای روایتش زبان محاوره را انتخاب کرده است؛ اما زیبایی‌های سبک ادبی نیز در میان اصطلاحات و کلمات بازاری و عامیانه‌‌ای که نویسنده به کار برده، به چشم می‌خورد.

کتاب صوتی رستگاری در تکیه دولت را اشکان عقیلی‌پور، محیا ساعدی و الهه احسانی خوانده‌اند و رادیو گوشه تهیه کرده. این کتاب امیرحسین شربیانی را نشر چشمه به انتشار رسانده است.

کتاب صوتی رستگاری در تکیه دولت برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به رمان‌های ایرانی با سبک رئالیسم و محتوای اجتماعی علاقه دارید، کتاب رستگاری در تکیه دولت را بخوانید.

در بخشی از کتاب صوتی رستگاری در تکیه دولت می‌شنویم

بیشتر آدم‌هایی که توی بازار تهران کار می‌کنند بنده‌ی آخر سال‌اند؛ یعنی معطل امروز و فردا نیستند. نگاه می‌کنند به کارکرد سالانه‌شان که چه قدر سود کرده اند یا ضرر. اما خرده‌پاهایی هم هستند که بنده‌ی صبح و شبشان‌اند و توی برزخی هر روزه سیر می‌کنند. مثل پدرام که سررسید قرمز رنگ‌ورو رفته‌اش یا همان کارنامه‌ی اعمالش را روی زانوهایش باز گذاشته و خیره شده بود به عددها که بهش بگویند امروز در صف بهشتیان خوشحال بایستد با جهنمیان افسرده و مغموم. آن‌هایی را که تعیین تکلیف کرده بود خط زده بود با خودکار قرمز یعنی پرونده‌شان بسته شده بود. تنها خط‌نخورده‌ها سه چهار تا حساب باز به‌دردنخور روی سود بودند. یعنی تا امروز صبح وقت داشتند روی سود باشند تا ساعت ۱۲ که مظنه‌ها باز می‌شد و قیمت‌ها در می‌آمد. دیشب هم که اینترنت قطع بود جای این‌که توی تلگرام معامله بکند با اس‌ام‌اس مشغول شده بود. در حقیقت کار هر شبش همین بود. صبح تا بعدازظهر پلاس بود توی سبزه‌میدان اما شب‌ها تا نزدیکی‌های صبح توی چند تا کانال مشغول خریدن یا فروختن بود؛ اما مهم‌ترین سطر توی دفتر قرمزش که با خودکار قرمز کنارش تیک زده بود بهش می‌فهماند که حسابی زاییده.

فهرست مطالب کتاب صوتی