معرفی و دانلود کتاب صوتی خاطرات خون‌ آشام - جلد چهارم: دیدار مجدد سیاهی

معرفی کتاب صوتی خاطرات خون‌ آشام - جلد چهارم: دیدار مجدد سیاهی

چهارمین و آخرین قسمت از یک مجموعه رمان فانتزی هیجان‌انگیز. کتاب صوتی خاطرات خون‌ آشام - جلد چهارم: دیدار مجدد سیاهی نوشته‌ی ال. جی. اسمیت ادامه‌ی ماجراهای النا گیلبرت و دو برادر خون‌آشام به‌نام‌های استفن و دیمون را در بر می‌گیرد. تمامی مجلدهای این مجموعه از آثار پرطرفدار نیویورک تایمز به شمار می‌روند و دستمایه‌ی سریالی پرطرفدار با همین نام نیز شده‌اند.

درباره‌ی کتاب صوتی خاطرات خون‌ آشام - جلد چهارم: دیدار مجدد سیاهی

در قسمت‌های قبلی مجموعه‌ی خاطرات خون‌آشام با شخصیت‌های اصلی این مجموعه آشنا شدیم: النا، استفن و دیمون. در کتاب دیدار مجدد سیاهی (Dark Reunion) که چهارمین و آخرین جلد این مجموعه است، النا گیلبرت در مقام یک خون‌آشام قدرتمند از مرگ برمی‌خیزد. اما هنوز هم خود را گرفتار یک مثلث عشقی مرگبار با استفن و دیمون می‌بیند. روابط هرسه‌ی آن‌ها با یکدیگر در این قسمت وارد سطح جدیدی از چالش و دشواری می‌شود. از دست دادن النا برای استفن عذاب‌آور است. او مصمم است یک‌بار برای همیشه به دشمنی خود با برادرش دیمون پایان دهد. حتی اگر به قیمت از دست رفتن جان یکی از سه نفرشان تمام شود. اما در همین حین سروکله‌ی قدیمی‌ترین و شرورترین نیروی شیطانی فلس چرچ پیدا می‌شود که برای شهر تهدید بزرگی به حساب می‌آید. اکنون النا، استفن و دیمون، هر سه باید با هم متحد شوند تا شهر را نجات دهند. اما آیا آن‌ها می‌توانند منافع شخصی خود را برای دستیابی به خیر جمعی و بزرگ‌تر نادیده بگیرند؟

درباره‌ی مجموعه‌ رمان خاطرات خون‌آشام

مجموعه‌ی خاطرات خون‌آشام دربردارنده‌ی سری رمان‌هایی هیجان‌انگیز در ژانر وحشت است که ال. جی. اسمیت نویسنده‌ی سرشناس آمریکایی آن‌ها را نوشته و رشته‌ای از وقایع را حول محور مفاهیمی همچون عشق، دوستی، انتخاب، آرزو، قدرت و انتقام دنبال می‌کند. «بیداری»، «کشمکش»، «خشم» و «دیدار مجدد سیاهی» عناوین چهار جلد این مجموعه هستند که وقایع‌شان در شهری کوچک به‌نام فلس چرچ در ویرجینیای آمریکا اتفاق می‌افتد. هسته‌ی مرکزی داستان یک مثلث عشقی پیچیده است که دو رأس آن را دو برادر خون‌آشام به‌نام‌های استفن و دیمون تشکیل می‌دهند و رأس سوم متعلق به دختری زیبا به‌نام النا گیلبرت است که ناگزیر است میان آن دو یکی انتخاب کند. تصمیمی که برای هرسه‌ی آن‌ها سرنوشت‌ساز خواهد بود.

اقتباس از کتاب صوتی خاطرات خون‌ آشام - جلد چهارم: دیدار مجدد سیاهی

کوین ویلیامسون و جولی پلک بر اساس این مجموعه‌رمان در سال 2009 سریالی 171 قسمتی ساختند که توانست بیش از پنجاه جایزه و عنوان افتخار را از آن خود کند. نینا دوبرو، پاول وسلی و ایان سامرهلدر به‌ترتیب نقش النا، استفن و دیمون را در این سریال بازی می‌کنند.

جوایز و افتخارات مجموعه‌ رمان خاطرات خون‌آشام

• نامزد جایزه‌ی کتاب Kids' Choice در سال 2010
• مجموعه‌ی پرفروش نیویورک تایمز

کتاب صوتی خاطرات خون‌ آشام - جلد چهارم: دیدار مجدد سیاهی برای چه کسانی مناسب است؟

اگر جزو طرفداران سریال خاطرات خون‌آشام و رمان‌های هیجان‌انگیز تخیلی و فانتزی هستید، شنیدن این کتاب صوتی و قسمت‌های دیگر آن را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

با ال. جی. اسمیت بیشتر آشنا شویم

لیزا جین اسمیت با نام هنری ال. جی. اسمیت (L. J. Smith) در سال 1965 در فلوریدای آمریکا متولد شد. کتاب‌های او دربرگیرنده‌ی ترکیبی از عناصر مختلف ژانرهای فراطبیعی، ترسناک، علمی-تخیلی، فانتزی و عاشقانه هستند و همواره در آن‌ها شخصیت‌های ظاهراً انسانی اما در حقیقت ماورائی با تقابل خیر و شر درگیرند. در اغلب آثار او یک ضدقهرمان شرور تلاش می‌کند تا یک قهرمان را به دل تاریکی بکشاند. آثار او، به‌ویژه خاطرات خون‌آشام و مجموعه‌ی دنیای شب، در لیست پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز قرار گرفته‌اند و جوایز بسیاری را از آن خود کرده‌اند. خاطرات خون‌آشام و دایره‌ی مخفی هر دو به برنامه‌های تلویزیونی پرمخاطبی تبدیل شدند.

در بخشی از کتاب صوتی خاطرات خون‌ آشام - جلد چهارم: دیدار مجدد سیاهی می‌شنویم

خانه‌ی ویکی همان نزدیکی بود. آن‌ها از خیابان کناری به خانه نزدیک شدند. آسمان با ابرهای بنفش و سنگین پوشیده شده بود و نور گویی از پشت لایه‌ی قطوری از آب می‌تابید. مت گفت: «انگار داره طوفان می‌شه.» بانی به دیمون نگاه کرد. نه او و نه استفن نور زیاد را دوست نداشتند. بانی می‌توانست نیروی او را احساس کند که مثل جویباری کوچک در زیر پوستش جریان داشت. دیمون بدون این که نگاهی به بانی بیندازد لبخند زد و گفت: «چطوره که تو ماه جون برف بباره؟» بانی به خود لرزید. او چند باری دیمون را در مهمانخانه زیر نظر گرفته بود و متوجه شده بود که او با ظاهری بی‌تفاوت به‌دقت به داستان او گوش می‌کند. برخلاف استفن حالت چهره‌اش با هربار شنیدن نام النا اصلاً تغییر نمی‌کرد. و نه حتی زمانی که درباره‌ی سو حرف می‌زدند. او واقعاً درباره‌ی النا چه احساسی داشت؟ او برف و کولاک را فرا می‌خواند، بعد اجازه می‌داد که او در سرمای ناشی از طوفان جان بدهد. حالا چه احساسی داشت؟ آیا اساساً به دستگیری قاتل اهمیتی می‌داد؟ مردیت گفت: «اونجا اتاق ویکیه. اون پنجره‌ی پشتی رو می‌گم.» استفن به دیمون نگاه کرد: «چند نفر تو خونه هستن؟»

فهرست مطالب کتاب صوتی