معرفی و دانلود کتاب صخره بابون

معرفی کتاب صخره بابون

کتاب صخره بابون به قلم الیزابت لرد، دومین جلد از مجموعه ده جلدی داستان‌های حیات‌وحش، ماجراجویی سه نوجوان با نام‌های آفرا، تام و ژوزف را با مضمون حفظ حیات‌ وحش و محیط ‌زیست برای گروه سنی نوجوان روایت می‌کند.

تام یک نوجوان انگلیسی است که محیط زندگی‌اش را در لندن ترک کرده و کنار ژوزف آفریقایی و آفرا دختر دورگه آفریقایی - امریکایی، به دنبال ماجراجویی به جنگل‌های آفریقا پا می‌گذارد. تام رفته ‌رفته با طبیعت و حیات ‌وحش آشنا می‌شود. ام مادر او در میدان تربیتی ستیز با طبیعت، بزرگ شده و پیوسته با تام در چالش است.

زمانی که آفرا به دنیا آمد، مادرش را از دست داد. او بسیار به محیط ‌زیست و حفظ حیات‌ وحش، به خصوص موجودات بی‌پناه علاقه دارد. یک روز که او در زیستگاه بابون‌ها در حال بازی و گردش است ناگهان با بچه بابون زخمی و درمانده‌ای رو به رو می‌شود.

او که گمان می‌کند نگهداری از بابون هم مثل جوجه‌ها و توله‌های دیگر آسان است، دنبال راهی برای مداوا و نگهداری از بچه بابون می‌گردد. اما به دلیل مخالفت دیگران برای نگهداری بچه بابون، پس از تاریک شدن هوا و با وجود جانوران وحشی و ترس از شکار شدن، از اقامتگاهش به سمت صخره بابون‌ها راه می‌افتد، تا به حیوان بی‌پناه کمک کند.

الیزابت لرد (Elizabeth Laird) با زبردستی در کتاب صخره بابون (Baboon rock) از عنصرهای انسانی و جانوری برای انتقال مفهوم‌های زیست ‌محیطی بهره می‌گیرد و عشق و علاقه به حیوانات و محیط زیست را یادآور می‌شود.

در این مجموعه‌ی ده جلدی که هر کدام داستان جداگانه‌ای دارند، سه نوجوان غربی و آفریقایی در هر داستان درگیر سفرها و ماجراهایی می‌شوند. این سه شخصیت علاوه بر گشت و گذار در طبیعت آفریقا هر بار به یک حیوان در معرض خطر برمی‌خورند و برای نجات جان آن تلاش می‌کنند.

در بخشی از کتاب صخره بابون می‌خوانیم:

آفرا پشت به دیگران بی‌آنکه به چیز خاصی نگاه کند از پنجره به بیرون خیره شده بود. در وجودش غمی بزرگ موج می‌زد. مدت‌ها آرزوی این روز شکوهمند را داشت ولی اینک همه‌ چیز خراب‌شده بود. شب‌های زیادی بیدار مانده و به خود گفته بود چقدر خوب می‌شد که مورد توجه پدر باشد، با او حرف بزند و از همراهی‌اش، بی‌مزاحمت دانشجویان، ورقه‌ها و تلفن‌هایش، لذت ببرد. برای پدر، ‌آواز پرندگان را تقلید کند، هوهوی مرغ حق و صدای سوت سار را در بیاورد و منتظر بماند تا آن‌ها پاسخ دهند.

آفرا به خود امید داده بود که او و پروف با هم به جستجوی جانوران رفته و با اطلاعات فراوانی که درباره‌ی انواع آهوها و تشخیص صداهای جانوران مختلف در شب دارد، او را شگفت‌زده خواهد کرد. پروف مدت زیادی را با او در بیرون شهر گذرانده و درنتیجه به او علاقه‌مندتر و نزدیک‌تر خواهد شد.

کاماند مؤدبانه می‌کوشید سر صحبت را با عمه تایدی باز کند: «کنیا را چگونه دیدید؟»

عالی، ‌واقعاً شگفت‌انگیز است. و از گوشه‌ی چشم به سه بچه‌ی ساکت در صندلی عقب لندرور نگاه کرد: «بچه‌ها، تشنه‌تان نیست؟ اینجا واقعاً گرم است. در این هوا باید میزان آب بدنتان را بالا نگه‌دارید.»

تام به پهلوی ژوزف زد و هر دو با لبخند از آبی که عمه تایدی داده بود، جرعه‌ای نوشیدند و ژوزف آن را به آفرا تعارف کرد اما او اعتنایی به دست پیش‌ آمده‌ نکرد و ژوزف به‌ ناچار بطری را به عمه تایدی پس داد.

تام که دور از آفرا نشسته بود بی‌توجه به افراد درون ماشین باعلاقه به بیرون خیره شد. چند ماه پیش، از انگلیس به کنیا آمده و این نخستین سفرش به بیرون شهر بود.

کلبه‌ها و مزرعه‌های کوچک، روی تپه‌ها را پوشانده بودند و زمین سرخ آفریقا میان علف‌های سبز روشن برق می‌زد.

فهرست مطالب کتاب

1: جشن تولد
2: عمه تایدی
3: خانه‌ای در میان تپه‌ها
4: هدیه‌هایی برای آفرا
5: بچه‌ی زخمی
6: پیک‌نیک
7: سایبان در آفتاب نیم روز
8: خواهر بزرگ‌تر
9: کیک تولد وارفته
10: نقشه‌ای از سر نومیدی
11: طعمه
12: تختخواب خالی
13: کفتارها شکار می‌کنند
14: نور چراغ‌ها در تاریکی
15: دیدار در شب
16: سحر در صخره‌های بابون‌ها
17: کِرم برای صبحانه