معرفی و دانلود کتاب شکوفایی؛ کتاب اول: براندازی

معرفی کتاب شکوفایی؛ کتاب اول: براندازی

کتاب شکوفایی؛ کتاب اول: براندازی نوشته‌ی کنت اوپل اولین جلد از سه‌گانه‌ای ترسناک و مهیج، داستان دلهره‌آور سه نوجوان را در یک حمله‌ی آخرالزمانی به تصویر می‌کشد که هر کدام از آن‌ها بدون اینکه بدانند قدرت‌های مافوق بشری و عجیبی دارند.

درباره‌ی کتاب شکوفایی؛ کتاب اول: براندازی:

با این کتاب اوج هیجان، ترس و دلهره را در فضایی جدید و آخرالزمانی تجربه می‌کنید. کنت اوپل (Kenneth Oppel) داستان هیجان‌انگیز شکوفایی؛ کتاب اول: براندازی (Bloom (The Overthrow)) را در فضایی خوفناک و عجیب و غریب روایت می‌کند. سه نوجوان با نام‌های آنیا، پترا و سث قهرمان‌های اصلی کتاب هستند که هر کدام از آن‌ها ویژگی‌هایی عجیب دارند. سث پسری لاغر اندام و بدون پدر و مادر بود که از کودکی تحت سرپرستی مددکاران اجتماعی زندگی کرده و به خانواده‌های مختلفی سپرده شده بود. او از کابوسی عجیب رنج می‌برد که گویی ریشه در گذشته‌اش داشت. آنیا دیگر شخصیت داستان، دختری با انواعی از آلرژی‌ها بود که پدری گیاه شناس و مادری خلبان داشت. پترا دوست صمیمی آنیا، نوجوان دیگر رمان شکوفایی؛ کتاب اول: براندازی است که به آب حساسیت دارد.

ماجرای رمان علمی تخیلی شکوفایی؛ کتاب اول: براندازی با حمله‌ی باران شروع می‌شود؛ بارانی عجیب که بذری را همراه خود دارد که باعث می‌شود گیاهی عجیب و به رنگ تیره رشد کنند. این گیاه ناشناخته زمین و خانه‌‌ها را تصرف کرده، حیوانات و مردم را می‌بلعد و بدون توقف رشد می‌کند تا این که باعث می‌شود زندگی مردم در معرض خطر قرار ‌گیرد. همه چیز رو به نابودی بود اما در این شرایط رعب‌آور تنها کسانی که از خطر این گیاه عجیب در امان هستند، سه نوجوان عجیب و غریب‌اند که تا قبل از این موضوع حتی به خودشان هم نمی‌توانستند کمک کنند. اما چه چیزی باعث شده که آن‌ها از بقیه مردم متفاوت باشند و از این خطر در امان بمانند؟ راز آن‌ها چیست؟ آیا آنیا، پترا و سث می‌توانند این کابوس را تمام کرده و مردم را نجات دهند؟

نکوداشت‌های کتاب شکوفایی؛ کتاب اول: براندازی:

- کنت اپل آن قدر مهیج نوشته که ممکن است صفحات آن با آدرنالین چاپ شده باشند! (Wall Street Journal)

- این کتاب همانند یک موشک است و اوپل از بنزین آن کم نمی‌کند. (The New York Times)

- هیجان انگیز، اکشن با هدایت سه شخصیت که داستان‌های ادامه دهنده آن‌ها با جزئیات جذاب ادامه دارد... این کتاب خوانندگان را به خوبی راضی خواهد کرد. (The Bulletin)

- داستان سرایی عالی، شخصیت‌های عالی و یک بحران زیست محیطی، خوانندگان به سختی می‌توانند منتظر کتاب دوم از این سه گانه باشند. (The Globe and Mail)

- یک ماجراجویی پرسرعت است که شما را می‌گیرد و رها نمی‌کند. این کتاب به طرز عجیبی سرگرم‌کننده است... و منظور من از«سرگرم کننده» وحشتناک است! (Jonathan Auxier, Author of The Night Gardener)

کتاب شکوفایی؛ کتاب اول: براندازی مناسب چه کسانی است؟

نوجوانانی که به داستان‌های ترسناک و علمی تخیلی علاقه دارند، از خواندن این داستان به شدت لذت خواهند برد و به طرفداران پروپا قرص این مجموعه تبدیل خواهند شد.

کنت اوپل را بیشتر بشناسیم:

وی متولد 1967 در کانادا و از نویسندگان پرفروش‌ نیویورک تایمز به شمار می‌آید که کتاب‌هایش تاکنون بیش از یک میلیون نسخه در سراسر جهان فروش داشته است. اوپل در سال 1985 زمانی که در دانشگاه سنت مایکلز مشغول به تحصیل بود، اولین کتاب خود را نوشت و بعد از آن در رشته‌های مطالعات سینما و زبان انگلیسی در ترینیتی کالج دانشگاه تورنتو تحصیل کرد. اوپل افتخارات ادبی متعددی از جمله جایزه ادبی Governor General's در سال 2004، جایزه افتخار Printz از انجمن کتابخانه‌های آمریکا، جایزه The Times در سال 2005، بهترین کتاب انجمن کتابخانه آمریکا در سال 2006، جایزه کتاب مایکل ال پرینتز، کتاب سال CLA برای کودکان و جایزه فرماندار کل کانادا برای ادبیات کودکان را کسب کرده است.

در بخشی از کتاب شکوفایی؛ کتاب اول: براندازی می‌خوانیم:

وقتی دکتر وبر این کلمه را گفته بود، مثل این بود که انگار دمای اتاق کم شد. سث هراس را در صورت همه دیده بود؛ انگار که جنگ باشد. برایش جالب بود چرا بیشتر نترسیده! از وقتی پیلهٔ ساقه‌ها را دور تن خانم آنتوس دیده بود، دیگر هیچ‌چیز واقعی به نظر نمی‌رسید. قطعاً اگر آنیا و پترا اینجا نبودند، بیشتر می‌ترسید. همین‌که کنارشان بود، آرام‌تر می‌شد؛ کنار آن‌ها و دکتر وبر. ازاینکه توی جلسه آن‌طوری مستقیماً با خود سث و دخترها حرف زده بود و نه با مادرهایشان، خوشش آمده بود. از اطلاعاتش خوشش آمده بود. فقط چند ساعت بود که می‌شناختش، اما از همین‌الان به او اعتماد داشت.

سث از پنجره به بیرون خیره شد. آن پایین، فرودگاه ونکوور به‌اندازهٔ کافی عادی به نظر می‌رسید؛ دست‌کم تا قبل‌ازآنکه گودال‌های داخل باندهایش را ببیند. یک جت از گودال بزرگی بیرون افتاد و بال چپش روی آسفالت باند شکست. سث از بالای محله‌ها دید که علف‌های سیاه بلند خیابان‌ها را به تنگه تبدیل کرده بودند. راه‌گیرها همه‌جا بودند و گیاه‌های چال‌دار داخل پارک‌ها و زمین‌های گلف و گودال‌های سوخته روی آسفالت و پیاده‌رو. تقریباً هیچ‌کس بیرون نبود. حتّی از این بالا هم می‌توانست گرده‌های علف سیاه را ببیند که توی هوا برق می‌زدند. از مرکز شهر که می‌گذشتند، خیابان‌ها تقریباً متروکه بود. به این می‌مانست که بعضی از ساختمان‌های بلند تَرَک برداشته باشند. سث متوجه شد که تَرَک‌ها ساقه‌هایی بودند که راهشان را از شیشه و فلز به‌سمتِ بالا باز می‌کردند.