معرفی و دانلود کتاب سوء تفاهم
برای دانلود قانونی کتاب سوء تفاهم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب سوء تفاهم
کتاب سوء تفاهم دومین نمایشنامهی آلبر کامو دربارهی ماجرای مردی است که بعد از دو دهه دوری از خانوادهاش، در حالی که ازدواج کرده و صاحب سرمایهای شده به خانه برمیگردد تا مادر و خواهرش را نیز در خوشبختی خود شریک کند اما وقایع عجیبی رخ میدهد.
میان تختخواب و کاههایش یک تکه روزنامه کهنه چسبیده به پارچهای یافتم که زردرنگ و شفاف شده بود. واقعهی سرگرم کنندهای را بیان میکرد ولی میبایست در چک اسلواکی اتفاق افتاده باشد. مردی برای ثروتمند شدن از یک دهکده راه افتاده بود. بعد از بیست و پنج سال، متمول با یک زن و بچه، مراجعت کرده بود. مادر و خواهرش در دهکده زادگاه او مهمانخانهای را اداره میکردند. برای غافلگیر ساختن آنها، زن و بچهاش را در مهمانخانه دیگری گذاشته بود و به مهمانخانه مادرش که او را هنگام ورود نمیشناسد، رفته بود.
برای خوشمزگی به فکرش رسیده بود که اتاقی در آنجا اجاره کند و پولش را به رخ آنها بکشد؛ اما مادر و خواهرش شبانه به وسیله چکش برای به دست آوردن پولش، او را کشته بودند! صبح زنش آمده و بیاینکه هویت مسافر را درک کند؛ داستان را فهمیده بود. مادر خودش را به دار زده و خواهر خود را به چاه افکنده بود. این حکایت از یک جهت باور نکردنی بود. اما از جهت دیگر عادی و طبیعی جلوه میکرد. مرد مسافر کمی استحقاق این سرنوشت را داشت و دریافته بود که هرگز نباید شوخی کرد.
این خلاصهای بود از وقایع نمایشنامه سوءتفاهم (The Misunderstanding) که خود آلبر کامو (Albert Camus)، آن را در یکی دیگر از آثارش آورده است. اگر چند کلمه دیگر به این خلاصه بیفزاییم آنطور که لازم است رساننده هم خواهد شد. به این معنی که کارل هاشک، قهرمان نمایشنامه وقتی به جستجوی مادر و خواهرش به مسافرخانه آنها میآید نمیخواهد مثل مردم عادی رفتار کند و بگوید: «آها، من آمدم!» میخواهد به طرز دیگری – مخصوص به خودش – این کار را بکند. به طرزی که خودش هم نمیداند چیست.
به همین علت است که دلهرهاش، دلهره یافتن کلمات مناسب است و آنقدر در انتخاب کلمات و یافتن تعبیرهای تازهای برای معرفی خودش اهمال و تردید به خرج میدهد که دیگر فرصت از دست میرود و به جای او «نیروی وقایع» خیلی به سادگی او را معرفی میکند. تراژدی داستان نمایشنامه در همینجاست که «نیروی وقایع» ابتکار عمل را به دست میگیرد و سدی در مقابل «آزادی اختیار» برمیافرازد. این دلهره انتخاب کلمات تقریباً مرض همه قهرمانهای نمایشنامه است. «مادر» هم وقتی «عشق به فرزند» خود را یعنی «آزادی» خود را از دست میدهد به این مرض مبتلاست. از دست رفتن عشق به فرزند آزادی او را در انتخاب کلمات میگیرد.
اما حکایت این نمایشنامه همانطور که خود «کامو» نوشته است «از یک جهت باور نکردنی است. اما از جهت دیگر عادی و طبیعی جلوه میکند». باور نکردنی است، از این لحاظ که انتظار نمیرود با یک فرزند از غربت برگشته چنین رفتاری بشود. چنین رفتاری آن هم از طرف مادر و خواهرش و طبیعی است، از این لحاظ که رفتار قهرمان داستان هیچ شباهتی به رفتار یک مرد عادی ندارد. گره داستان همینجاست. گرهی که عاقبت با قتل هاشک گشوده میشود. گره داستان همینجاست که یکی از مهرههای این ماشین انسانیت میخواهد رفتاری برای خودش و تعبیری مخصوص به خودش انتخاب کند.
این انتخاب البته درخور کار ماشینی انسانیت قرن بیستم نیست و ناچار باید با کنار گذاشتن این مهره نافرمان جبران شود. همین یکی از وجوه مشابهتی انسان قرن بیستم با ماشین است. چه در سیستمهای مسلط سوسیالیستی و چه در دموکراسیهای غربی و چه در هر مورد و از هر نظر دیگر، آدمها درست شبیه پیچ و مهرههایی شدهاند که مجموعه ماشین مسلط بر آنها است و کوچکترین کندی و لنگی و سرپیچی با اخراج آنها کیفر داده خواهد شد. مورد اعتراض آلبر کامو در بیشتر کارهایش چیزی جز همین شباهت اجباری نیست. شباهت میان انسانیت قرن بیستم و ماشینی که ساخته فکر بشر قرن نوزدهم بود.
در بخشی از کتاب سوء تفاهم میخوانیم:
مادر: من آخر به تو کمک خواهم کرد. ولی باز هم به این پیرزنی که خونش آهستهتر از خون تو جریان دارد، اندکی فرصت بده. از امروز صبح تا به حال تو در همه کار عجله کردهای و میخواهی من هم رفتار تو را پیروی کنم. این مرد هم تندتر از این نمیتوانست برود و پیش از این که درست تصمیم رفتنش را بگیرد چایی مخصوصی را که تو برایش داده بودی خورده بود.
مارتا: حالا که باید به تو گفت، بگذار بگویم او بود که مرا به این کار مصمم ساخت. تو کاری کرده بودی که آخر مرا هم به شک و تردید خودت دچار ساخته بودی. ولی او از سرزمینهایی که من در انتظارشان هستم حرف زد و برای این که بتواند دل مرا به دست آورد دلایلی علیه خودت به دست من داد. بیگناهی همینطوری پاداش داده میشود.
مادر: و با همه اینها عاقبت فهمیده بود، مارتا. به من گفت که حس میکند این خانه، خانه خودش نیست.
مارتا: (با قدرت و ناشکیبایی) و راستش هم این خانه، خانه او نیست. نه تنها خانه او، بلکه خانه هیچکس نیست. و هیچکس هرگز در آن نه فراموشی خواهد یافت و نه گرما و علاقهای. او اگر این مطلب را زودتر از این درک کرده بود معاف شده بود و ما را هم معاف ساخته بود. و در این صورت ما را از این بازداشته بود که به او بفهمانیم این اتاق برای این ساخته شده است که مردم در آن بخوابند؛ و این دنیا برای آنکه مردم در آن بمیرند. بیا مادر، محض خاطر آن خدایی که گاهی برایش دعا میخوانی، این کار را تمام کنیم.
(مادر قدمی به طرف تخت برمیدارد.)
مادر: خوب مارتا، اما به نظرم این سپیدهدم هرگز طلوع نخواهد کرد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب سوء تفاهم |
نویسنده | آلبر کامو |
مترجم | جلال آل احمد |
ناشر چاپی | نشر وزرا |
سال انتشار | ۱۳۹۶ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 89 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-6323-48-0 |
موضوع کتاب | کتابهای نمایشنامه تراژدی خارجی |