معرفی و دانلود کتاب ساحل تهران
برای دانلود قانونی کتاب ساحل تهران و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ساحل تهران
کتاب ساحل تهران اثر مجید قیصری مجموعهای از پنج داستان کوتاه است که با موضوع جنگ و تاثیر آن بر زندگی افراد و روابط پدر و فرزندی، نوشته شده. نثر این کتاب ساده و روان است و توصیفات خلاقانهای دارد. هر داستان، زاویهای متفاوت از جنگ را به تصویر میکشد و به مسائل اجتماعی نیز پرداخته است.
دربارهی کتاب ساحل تهران
مجید قیصری در کتاب ساحل تهران مجموعهای از پنج داستان کوتاه را پدید آورده که هرکدام به نحوی به بیان تاثیر جنگ بر زندگی افراد و روابط پدر و فرزندی میپردازد. این کتاب را میتوان در حوزهی مسائل اجتماعی نیز قرار داد، اگرچه به خاطر ارتباط ظریفش با جنگ، بیشتر حوزهی ادبیات دفاع مقدس جای میگیرد. تصویری که بر جلد کتاب نقش بسته، نمایی از سنگفرش خیابانی زیر باران است که در انعکاس آب جمعشده روی آن، مرغ دریایی دیده میشود. این تصویر با نام کتاب و داستان سوم آن، ساحل تهران، ارتباط مستقیم معنایی دارد.
نثر مجید قیصری در کتاب «ساحل تهران» ساده، روان و قابل فهم است. فضاسازی در این کتاب ملموس و توصیفات این کتاب به گونهای خلاقانه و تازهاند که مخاطب را با خود به عمق داستان میکشانند. شخصیتپردازیها، بدون شعارزدگی و مقدسپنداری هستند که نشاندهندهی رویکرد صلحطلبانه و انسانگرایانه نویسنده در این کتاب است. صدای تیر و ترکش و خمپاره، چهرههای خسته اما با نشاط، پوتینهای خاکی، پلاک خونی و شب شعر دفاع مقدس از جمله تصاویری هستند که در این کتاب با آنها مواجه میشویم. این تصاویر یادآور خاطرات جنگ و تاثیرات آن بر زندگی افرادی است که در جبهههای جنگ حضور داشتهاند.
مجید قیصری در کتاب ساحل تهران با زبانی ساده و داستانهایی خلاقانه، به زوایای مختلفی از جنگ پرداخته که در بطن زندگی شهری محو و گم شدهاند. هر یک از پنج داستان این مجموعه جلوهی متفاوتی از اثر جنگ بر زندگی افراد را به تصویر میکشد. اگرچه این داستانها در نقاطی کلیدی مانند رابطهی پدر و فرزندی و جنگ اشتراکاتی دارند، اما هر کدام وجه متفاوتی را دنبال میکنند.
در داستان «یادم نمیآد»، با روبهرو شدن دو مرد جنگزده با یکدیگر مواجه میشویم؛ یکی پا ندارد و دیگری چشم! یکی تنهاست و دیگری با فرزندی که از نظر تفکر و آرمان با او متفاوت است، چالش دارد. هر دو مرد همسر خود را از دست دادهاند و هر یک به نحوی با آنچه بر او گذشته کنار آمده است. در داستان «پارک گردی»، با مردی روبهرو میشویم که پدر یک کودک و از مسائل مربوط به جنگ دور است. او در تهران با جنگ و کودکی آسیبدیده از جنگ مواجه میشود و این رویارویی زندگی آرام او را زیر و زبر میکند.
قیصری در داستان «ساحل تهران» روایتگر ماجرای کودکی است که به آسمان چشم دوخته و با همین نگاه متفاوت، یک ساحل در تهران یافته است! این داستان از بدیعترین داستانهای این مجموعه است و رابطهی پدر و فرزندی و جنگ را با ظرافت مثالزدنی در دل خود جای داده است. در داستان «حراج بزرگ»، رابطهی پدر و فرزندی و ارتباط آن با جنگ حتی از داستان «ساحل تهران» نیز پنهانتر است. داستان با ماجرای زنی نظافتچی در مجتمعی آغاز میشود که از سمت مادر دخترکی مورد اتهام قرار گرفته است و حالا بعد از گذشت زمان، با آنچه بر پدر دخترک گذشته، باز به کار خود بازگشته. در این بین کشمکشهایی رخ میدهد که داستان بر این پایه نهاده شده است.
این کتاب توسط نشر افق منتشر شده است.
کتاب ساحل تهران برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب ساحل تهران نوشتهی مجید قیصری برای علاقهمندان به ادبیات جنگ، مسائل اجتماعی، و داستانهای کوتاه مناسب است.
در بخشی از کتاب ساحل تهران میخوانیم
نمیدانست از کجا شروع کند. اشتباه از خودش بود. نباید میرفتند پارک. حالا کارش شده بود پارکگردی. زن وقتی گفته بود بیا میترا را ببریم پارک، مرد بهانه آورده و گفته بود خستهام. دختر ششساله چه انتظاری دارد؟ گردش و تاببازی و کمی خاکبازی و خلبازی و احتمالاً خالهبازی. مرد به چشمان دخترشان که نگاه کرده بود، دلش سوخته بود و زن اصراراصرار که بروند و مرد عاقبت قبول کرده که کاش قبول نکرده بود. چندتایی پارک نزدیک خانهشان بود، آن جا نرفتند. زن گفته بود برویم دورتر، بلکه بیشتر با هم باشیم. زن پشت فرمان نشسته بود و خندهخنده آورده بودشان شرق تهران. پارک سرخهحصار. نزدیک خانهی پدری سهیل. قبلاً خاطرات خوشی از آن جا داشتند. در بمبارانِ شهرها چندباری توی این پارک چادر زده بودند. تازهعروسی وسط پارک! هیچوقت آن روزها و شبها از یادش نمیرفت. توی پارک بلال خورده بودند و عصرانه قرار شده بود از قنادی ماسیس شیرینی بخرند و بخورند و آرامآرام برگردند که قند شیرینیها بچسبد به تنشان. زن اینها را گفته بود و قهقهه سر داده بود. نمیدانست اینطور سرگردان میشود. پدر میترا پارک را میشناخت، سنگبهسنگ، چناربهچنار. دندان نیشش را نشان زن داده بود که همینجا افتاده بود؛ وقتی در نوجوانی سوار الاکلنگ بوده. آنکه نشسته بوده آنطرف میله، بیهوا از روی شیطنت میپرد پایین، دستهی میله ول میشود و لبهی آن میخورد زیر چانهی سهیل. دندان همانجا از وسط دو نیم شده و شکسته بود. خون و خلط تف کرده بوده روی خاک و همبازی شیطانش فرار میکند از ترس و پسری دیگر، سرتراشیده، با روپوش سورمهای، با نوکِ چوب گودالی حفر میکند روی شنها و دندان را چال میکند.
همینجا. کجا؟ معلوم نبود. سالها میگذشت. توی همین خاک و شن زیر پای بچهها. پسرک گفته بود باید چالَش کرد که کلاغها نخورندش. اگر کلاغی دندانش را بخورد دندانش دیگر درنمیآید. سهیل دندان نیش را نشان میترا داد. دخترش با شنیدن این قصه خندیده بود. مرد بچگیاش را اینجا گذرانده بود. گفته بود شما بازی کنید و من هم کمی راه میروم. زن گفته بود میخواهی دندانت را پیدا کنی یا کلاغ را؟ و خندیده بود.
فهرست مطالب کتاب
یادم نمیآد
پارکگردی
ساحل تهران
حراج بزرگ
پنجهی خرس
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ساحل تهران |
نویسنده | مجید قیصری |
ناشر چاپی | نشر افق |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 120 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-35392-3-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان دفاع مقدس |