معرفی و دانلود کتاب صوتی ضیافت به صرف گلوله

معرفی کتاب صوتی ضیافت به صرف گلوله

کتاب صوتی ضیافت به صرف گلوله نوشته‌ی مجید قیصری، درمورد زندگی مردی به اسم «بهزاد فرحان» است که در زمان جنگ ایران و عراق رازهایی از ماجرای سقوط خرمشهر متوجه می‌شود و این اتفاق زندگی او را دگرگون می‌کند.

درباره کتاب صوتی ضیافت به صرف گلوله:

سرگرد بهزاد فرحان در روزهای جنگ بدون کسب اجازه از سازمانش به خرمشهر می‌رود و با دشمنان مبارزه می‌کند. بعد از مدتی عراقی‌ها او را به اسیری می‌گیرند. جنگ که تمام می‌شود، او به‌صورت پنهانی به ایران برمی‌گردد. هیچ‌کس از حضور او در ایران خبر ندراد تا زمانی که دعوت‌نامه‌ای به دوستان و هم‌رزمانش می‌فرستد و آن‌ها را به خانه‌اش دعوت می‌کند. اما درست یک ساعت پیش از شروع مهمانی اتفاقی برای او می‌افتد...

مهمان‌ها زمانی می‌رسند که او را زخمی و گلوله‌خورده بر روی زمین می‌بینند. او را به بیمارستان می‌رسانند و در آن جا بستری می‌شود. در این گیرودار همه متوجه می‌شوند او برای چه قصد داشته این مهمانی را برپا کند. بهزاد در تلاش بود تا رازهایی را درمورد دوران جنگ برملا کند.

مجید قیصری در کتاب ضیافت به‌صرف گلوله درباره اتفاقات بعد از جنگ ایران و عراق نوشته است و درمورد دردها و رنج‌هایی می‌گوید که پس از دوران جنگ بر انسان‌ها تحمیل شده است.

کتاب صوتی ضیافت به صرف گلوله مناسب چه کسانی است؟

علاقه‌مندان به ادبیات پایداری و رمان‌های دفاع مقدس از شنیدن این کتاب لذت خواهند برد.

مجید قیصری را بیشتر بشناسیم:

این نویسنده داستان‌های جنگی و دینی در سال 1345 در تهران به دنیا آمد. ورود جدی او به فضای داستان‌نویسی در دهه هفتاد بود و در بیشتر آثار خود، درمورد تجربیات و خاطراتش از دوران جنگ نوشته است. مجید قیصری بعد از اینکه سال‌ها درمورد دفاع مقدس داستان نوشت، به سراغ موضوعات دینی و اجتماعی رفت. منتقدین بیشتر آثار او را ضد جنگ می‌دانند و اعتقاد دارند که او سعی دارد زشتی‌ها و تأثیرات بد جنگ را در داستان‌هایش به تصویر بکشد.

او همچنین تاکنون داور بسیاری از جشنواره‌های شعر و داستان از جمله داور بخش داستان کوتاه و بلند بزرگسال یازدهمین جشنواره شعر و داستان جوان سوره، داور پنجمین دوره (1384) کتاب سال شهید حبیب غنی‌پور، داور دور سوم جایزه ادبی هفت‌اقلیم در سال (1392) و داور بخش داستان جشنواره قند پارسی بوده است.

از مهم‌ترین آثار قیصری می‌توان به «نگهبان تاریکی»، «سه کاهن»، «سه دختر گل‌فروش»، «باغ تلو»، «صلح»، «جنگی بود»، «طعم باروت»، «گوساله سرگردان»، «مردی فرشته پیکر»، «دیگر اسمت را عوض نکن» و «طناب‌کشی» اشاره کرد.

آثار این نویسنده به دیگر زبان‌ها نیز ترجمه شده است. برای مثال رمان «دیگر اسمت را عوض نکن» با نام (Ne change plus ton nom) به زبان فرانسوی ترجمه شده و رمان «سه کاهن» نیز که جایزه ادبی اوراسیا را دریافت کرده، به زبان روسی برگردانده شده است. همچنین مخاطبان انگلیسی‌زبان نیز می‌توانند مجموعه داستان جشن همگانی را به زبان خودشان مطالعه کنند.

جوایز و افتخارات مجید قیصری:

- برگزیده کتاب سال شهید حبیب غنی‌پور ششمین دوره (1385) و هشتمین دوره (1387)
- برگزیده جایزه مهرگان ادب به‌خاطر تألیف رمان باغ تلو در سال 1386
- برگزیده جایزه ادبی اصفهان برای رمان گوساله سرگردان
- برگزیده جایزه نویسندگان و منتقدان مطبوعات به‌خاطر تألیف کتاب گوساله سرگردان
- برنده جایزه پکا برای نگارش کتاب ضیافت به‌صرف گلوله در سال 1380
- برگزیده جایزه بهترین کتاب سال به انتخاب انجمن قلم ایران، جایزه قلم زرین در سال 1385
- جایزه مهرگان ادب و جایزه ادبی اصفهان برای کتاب سه دختر گل‌فروش

در بخشی از کتاب صوتی ضیافت به صرف گلوله می‌شنویم:

چندی می‌شد که ملک‌تاج و پسرش رفته بودند و سمرقندی نشسته بود روی مبل کنار شومینه و گاه سر از کاغذ برمی‌داشت و نگاهی به موسی می‌کرد. مردی چهل و چندساله، سبزه‌رو که به‌آرامی صحبت می‌کرد. به‌نحوی‌که سمرقندی مجبور شده بود خودش را بکشد بر لبهٔ مبل تا بشنود او چه می‌گوید:

- «دو ساعتی بیشتره که اومدم توی کوچه. نشسته بودم توی ماشین. دو به شک مونده بودم که بیام توی خونه یا نه. وقتی سرگرد سیفی، اگه اشتباه نکنم... آه خودش بود. حدس زدم. من که نمی‌دونستم کی اینجاست. تقریبا یک ماه پیش بود دعوتنامه‌ای رسید دستم. البته بدون آدرس. به قولی مشکوک شدم. یعنی چی؟ عادت کردم. به هرچیز غیرعادی سوظن ببرم. آه شما هم همینطور. بله. طبیعیه. بیکار ننشستم. شاید براتون جالب باشه بدونید چیکار کردم. این نمیشه که کسی آدرس خودشو ننویسه. این خیلی ناشیانه‌اس که خودش یا کس دیگه‌ای مثل اون جوانک که زنگ زده خونه‌ی ما. زنگ بزنه و بگه اشتباهی در ارسال دعوتنامه‌ها رخ داده. شما باور می‌کنین؟ روی پاکت نامه غیر از آدرس گیرنده یه صندوق پستی بود که نشون می‌داد فرستنده‌ای درکار هست. به قولی بیکار ننشستم. رفتم پست‌خونه با مسئول امور صندوق‌ها صحبت کردم. راضی نمی‌شد که بگه صاحب این صندوق پستی چه کسیه...»

فهرست مطالب کتاب صوتی