معرفی و دانلود کتاب دلتنگی
برای دانلود قانونی کتاب دلتنگی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب دلتنگی
کتاب دلتنگی، اثر عاشقانه آلبرتو موراویا، واقعیات ملموسی را تشکیل میدهد که نه تنها با زندگی روزمره ارتباط دارد، بلکه در رویارویی با واقعیات اندیشهها و اعتقادات و ارزشها نیز قرار میگیرد.
رمان دلتنگیدر حد فاصل «نارسایی یا کمبود واقعیت و نوعی بیماری مربوط به پدیدههای خارجی» قرار دارد. از این رو، موراویا در کتاب دلتنگی کشف میکند که «نه با تملک چیزها، و نه با تجزیه و تحلیل آنها، که فقط با درک و پذیرش آزادی و استقلال هستی آنهاست که میتوان ارتباط عمیقی با پدیدهها برقرار کرد.» او در جریان رمان و فرآیندی که طی میکند، بر این موضوع تأکید میورزد که «به واقعیت عینی نمیتوان رسید، فقط میتوان دربارهاش به تأمل نشست.» همانگونه که «موراویا، رابطهی جنسی را پدیدهای عام میداند که ریشه در سرنوشت زن و مرد دارد، برای هنرمند نیز رابطهی جنسی وسیلهای است برای تفحص در واقعیت. درحالیکه برای شخصیتهای رمان موراویا، رابطهی جنسی غالباً راهی است برای ایجاد ارتباط با دیگران و با خود واقعی.»
آلبرتو موراویا در اغلب آثار خود به پژوهش دربارهی زبان و واقعیت میپردازد. این پژوهش، ناشی از مطالعهی رسالهی منطقی- فلسفی اثر لودویگ وینگنشتاین است که برخی مفاهیم اساسی این کتاب را در طرحهای ادبیاش استفاده کرد. در رمان دلتنگی، مکالماتی طولانی که بین شخصیتها رخ میدهد، از همین رویکرد وینگنشتاینی سود برده است.
آلبرتو موراویا، به همه چیز این جهان به دیدهی انتقادی مینگریست؛ به بتها و مدپرستیهای ادبی و ساختارهای اجتماعی و ایدئولوژیهای سیاسی و سرانجام، به خود و آثارش؛ البته این همه در ارتباط با انبوه مسائل جهانی بود.
دربارهی این رمان عاشقانه و عشقستیز واقعاً چه میتوان گفت جز اینکه این رمان روایتگر «عشق کثیف» است و تصویری موجز از پدیدهی عشق در قرن مالیخولیایی بیستم ارائه میدهد، از این رو نگاهی نو و بکر به مقولهی عشق نیز هست؛ پس حتماً اشارهای به آنهمه امیدواریها که پوچ و بیمعنا شده و آدمی را در حضیض سرسامگرفتهاش قرار داده نیز میباشد. آدمی، که همیشه در جستجوی ارزشهای از دست رفتهاش ناگزیر به سقوطهای عاطفی و روحی مکرر است؛ آن هم در طی نوعی زندگانی آکنده از دلتنگی و سرگشتگی. از این رو، گویی این رمان تصویری مشترک از تقدیر نومیدانهی انسان در همیشه است؛ که او را دیگر میعادی مقدر نیست.
آلبرتو موراویا (Alberto Moravia)، در 1907 در رم متولد شد و در 1989 در همین شهر درگذشت. او از رماننویسان بنام ایتالیایی بود که دارای شهرت جهانی است.
موراویا در آثارش تصاویر متنوعی از زندگی ایتالیای قرن بیستم را با موشکافی و زبان خاص خود ارایه داده است. از ویژگی آثارش، تشخص بخشیدن به شهر رم در اغلب رمانها و داستانهای کوتاه است. موضوع دیگر، مهارت و تخیلش در پیریزی بافت داستانی نوشتههای خودش بود که مثل داستایوسکی، به تصویر عواطف تیره و دسیسههای پیچیده و فضاهای خفه و گرفتهای میپرداخت که هم لایهی درونی آثارش را تشکیل میداد و هم با این تصاویر، به تحلیل انگیزههای روانی شخصیتهایش میپرداخت. این دو رویکرد، باعث ساختار یکدست و منسجمی شد که آثارش را بر آنها پیریزی میکرد.
موراویا در نوشتن رمان دو عنصر را در نظر میگرفت: یکی عنصر داستانی و دیگری عنصر نمایشی. البته، با شخصیتهای اندک و صحنههای معدود و ماجرایی محدود به آن دورهی زمانی بسیار کوتاه. او در نوشتن از جیمز جویس و رمان معروفش اولیس، تأثیر بسیار گرفته است، اما وجه شاخص رمانهای او، بر رئالیسم خشن و بیپرده و انتقاد صریحش از طبقهی متوسط ایتالیای قرن بیستم استوار است که سبک نوشتاریش را به مرور آراسته و پیراسته کرد. البته این سبک نوشتاری، توأم با توصیف صحنههای بیپروا و بیرحمانه از طبقهی متوسط آلوده به حقارت و خودخواهی و فریب و ریا بوده است. لوئیس کیبلو در اینباره میگوید: «انتقاد از جامعهی بورژوایی، یکی از ارکان ثابت کارهای موراویا است.»
توجه به جزئیات بصری و اتکا به تکگویی درونی و استفادههای ماهرانه از شبیهسازی، از ویژگیهای برجستهی آثار موراویاست. همچنین دو مقولهی پول و ارتباط جنسی نیز بی هیچ تردیدی اساس نگرش خاص او و همچنین رمان دلتنگی را تشکیل میدهند. به گفتهی لوئیس کیبلو: «زندگی در نظر او چیزی ملموس است، نه مجرد و انتزاعی. زندگی آنچه بود یا خواهد بود یا باید باشد، نیست؛ بل همان است که هست، اینجا و اکنون.»
در بخشی از کتاب دلتنگی میخوانیم:
من روزی- اندک زمانی بعد از اینکه دست از نقاشی کشیدم- طبق معمول ناهار هفتگی نزد مادرم رفتم. در واقع، این ناهار کمی خصوصی بود. آن روز، در آن جا جشن سالگرد تولد من و مادرم برپا بود. به فرض اینکه من این موضوع را فراموش کرده باشم. ولی، او به خاطر داشت و صبح همان روز با تلفن و با خواستی قلبی آن را به یادم انداخت و به روش تحسینبرانگیز و با تشریفات خاصی، آن را اطلاع داد:
امروز، تو سی و پنج ساله شدی و من برایت از صمیم قلب، آرزوی سعادت و خوشبختی میکنم.
در همان لحظه، او به من خبر داد که یک «سورپریز» در انتظارم است.
من به هیجان آمدم و نزدیک ظهر، در «اتوی» قدیمی خودم با احساس عادی بیمارگونه و با تنفر و بیزاری بسیاری که در وجودم آشکار میشد، از شهر گذشتم و به سوی ویلای مادرم رفتم. قلبم با دلواپسی سنگینی بیشتر و بیشتر میزد و دلواپسیام روی جادهی آپیینه، بین درختان سرو و کاجهای سرنگون شده و ویرانههای به آتش کشیده شده و ردیفی طولانی از گل و گیاهان کنار جاده، فرو میریخت. تا اینکه، راه باریک ویلا از آن بالا دیده شد. من به تنههای پیچ و تابدار سروها و کاجها نگاه کردم و ویلای کوچک و قرمز را زیر آسمانی مملو از ابرهای خاکستری قوز کرده دیدم- که پنداری در لایهی کثیفی فرو رفته بود- و با روح وحشتزدهام آن را شناختم.
هر بار که به دیدن مادرم میآمدم، گویی وحشت از این داشتم که مرتکب کاری علیه طبیعت بشوم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب دلتنگی |
نویسنده | آلبرتو موراویا |
مترجم | فرامرز ویسی |
ناشر چاپی | انتشارات افراز |
سال انتشار | ۱۳۹۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 328 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-7640-99-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه خارجی |