معرفی و دانلود کتاب دروازه‌ی مردگان 1: قبرستان عمودی

معرفی کتاب دروازه‌ی مردگان 1: قبرستان عمودی

حمیدرضا شاه‌آبادی در کتاب دروازه‌ی مردگان 1: قبرستان عمودی داستان زندگی پسری به نام رضاقلی را روایت می‌کند که در دوران سلطنت شاهان قاجاری زندگی می‌کند و اکنون خودزندگی‌نامه‌ی او به دست نوجوانی کنجکاو به نام مجید افتاده است. این اثر که قسمت نخست سه‌گانه‌ای خواندنی به شمار می‌رود، در سال 1397 نامزد دریافت جایزه‌ی سال شد.

درباره‌ی کتاب دروازه‌ی مردگان 1: قبرستان عمودی

رضاقلی، شخصیت اصلی کتاب دروازه‌ی مردگان 1: قبرستان عمودی، نوجوان فقیر و روستایی‌نشینی است که در طول کتاب با پدیده‌های شهری و مدرنی همچون سینما، ماشینیزه شدن برخی از فرآیندها، ریل‌گذاری مسیرهای بین شهری و… مواجه می‌شود. ما روایت این رویارویی را به قلم حمیدرضا شاه‌آبادی در رمانی با مضامین تاریخی و اجتماعی می‌خوانیم.

مواجهه‌ی رضاقلی با نمودهای مدرنیته با بهت و حیرت فراوان همراه است، اما شخصیت او از سرشتی آزادی‌خواه برخوردار است که برخلاف جو حاکم و غالب جامعه‌ی پیرامون خود، قصد دارد که تن به رویه‌های عرفی معمول و ناعدالتی موجود در نظام ارباب و رعیتی ندهد. او می‌کوشد در زندگی از خود شخصیتی عصیانگر و تأثیرگذار به نمایش بگذارد که بر خلاف جریان رودخانه شنا می‌کند. رضاقلی در این رمان قربانی جهل و فقر دانایی است، اما در ادامه‌ی داستان با اتفاقاتی که رقم می‌خورند، ققنوس‌وار از خاکستر جهل مردم زمانه‌ی خود برمی‌خیزد و نوای آزادی سر می‌دهد.

داستان کتاب دروازه‌ی مردگان 1: قبرستان عمودی در دو خط زمانی روایت می‌شود که یکی از آن‌ها مربوط به زمان حال و دوران معاصر است و دیگری به اواخر دوران قاجار باز می‌گردد. موضوع اصلی رمان حول محور پدیده‌ی کودکان کار طرح‌ریزی شده است و حمیدرضا شاه‌آبادی در آن وقایع زندگی کودکی را شرح می‌دهد که از خانواده‌ی خود دزدیده شده و اکنون در شرایطی قرار گرفته است که مجبور به کار کردن در یک کارگاه فرش‌بافی است. ارباب او به ازای کار، جای خواب و غذایی در حد رفع نیازهای اولیه در اختیار رضاقلی قرار می‌دهد و این وضع رفته‌رفته رضاقلی را نسبت به شرایط موجود آگاه و معترض می‌کند.

خط دوم داستان که در زمان حال روایت می‌شود، مربوط به نوجوانی به نام مجید است که دفترچه‌ی خاطرات رضاقلی را در تهران معاصر پیدا می‌کند و می‌کوشد از وقایع و اماکن نام برده‌شده در آن سر دربیاورد. در خلال کنجکاوی‌های این نوجوان است که ناگهان از فضایی سوررئالیستی و ماوراءطبیعی سر درمی‌آوریم. و این‌گونه است که وقایع عجیب‌وغریب کتاب دروازه‌ی مردگان 1: قبرستان عمودی آغاز می‌شوند.

در طول داستان، رضاقلی با میرزا حسن رشدیه که فردی دلسوز و میهن‌دوست است و برگرفته از شخصیتی واقعی به همین نام است، آشنا می‌شود. این آشنایی سبب می‌شود روحیه‌ای تحول‌خواه و آزادی‌طلب در وجود رضاقلی بیدار شود. حضور میرزا حسن رشدیه که از او در جهان واقعی به‌عنوان پدر فرهنگ جدید ایران یاد می‌شود، در زندگی رضاقلی و داستان این کتاب تأثیر به‌سزایی را از خود بر جای می‌گذارد. رضاقلی از خلال وقایع پرفرازونشیب داستان، می‌بیند که چگونه اولین مدرسه‌ی تهران به دست کوردلان و جاهلان متعصب و خرافه‌پرستان دانش‌ستیز ویران می‌شود و درصدد آن برمی‌آید که علیه آنان به پا خیزد. کتاب دروازه‌ی مردگان 1: قبرستان عمودی که نخستین قسمت از سه‌گانه‌ای جذاب و خواندنی به شمار می‌رود، به کوشش نشر افق تهیه و منتشر شده است.

کتاب دروازه‌ی مردگان 1: قبرستان عمودی برای چه کسانی مناسب است؟

نوجوانانی را که به داستان‌های فانتزی و تاریخی علاقه دارند، به خواندن این رمان و نیز دیگر قسمت‌های این سه‌گانه دعوت می‌کنیم.

جوایز و افتخارات کتاب دروازه‌ی مردگان 1: قبرستان عمودی

• برگزیده‌ی سی‌وهفتمین دوره‌ی کتاب سال ایران؛
• در فهرست نامزدهای دریافت جایزه کتاب سال؛
• برگزیده‌ی جایزه‌ی کلاغ سفید.

با حمیدرضا شاه‌آبادی بیشتر آشنا شویم

حمیدرضا شاه‌آبادی، نویسنده‌ی معاصر ایرانی و خالق اثر تحسین‌شده‌ی دروازه‌ی مردگان، در سال 1346 در تهران چشم به جهان گشود. علاقه‌ی جدی او به نویسندگی در سال‌های نوجوانی آغاز شد و در همان ایام بود که شاه‌آبادی چندین داستان و نمایشنامه به رشته‌ی تحریر درآورد. او سپس علاوه بر داستان‌نویسی و نمایشنامه‌نویسی، در حوزه‌ی تاریخ نیز فعالیت‌های پژوهشی خود را آغاز کرد و درصدد آن برآمد که در خلق آثار داستانی خود از کاوش‌ها و تحقیقاتش در این زمینه بهره بگیرد. شاه آبادی در داستان‌های خود کوشیده است برخی از وقایع تاریخی ایران را منعکس کند و از این طریق مخاطب آثار خود را با بخش‌هایی از تاریخ کشور آشنا سازد.

شاه‌آبادی در سال‌های 2020 و 2021 میلادی نامزد جایزه‌ی ادبی آسترید لیندگرن شد و همچنین در سال 1399 برای دومین سال پیاپی در هیئت مدیره‌ی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان مشغول به کار شد. «دیلماج»، «حکایت مرد تنها»، «دایره زندگی»، «لالایی برای دختر مرده»، «اعترافات غلامان»، «وقتی مژی گم شد» و «کافه‌ی خیابان گوته» عناوین برخی از آثار منتشرشده‌ی حمیدرضا شاه‌آبادی هستند.

در بخشی از کتاب دروازه‌ی مردگان 1: قبرستان عمودی می‌خوانیم

آن شب تا صبح فقط در جایم غلت زدم. بچه‌های دیگر هم که آمدند توی اتاق و خوابیدند چشم‌هایم را بستم تا فکر کنند خوابم. اما افاقه‌ نکرد. تا صبح غلت زدم. نیمه‌شب چند بار بلند شدم و رفتم روی ایوان و از بالا به حوض نگاه کردم؛ و به حیاط خالی و ساکت. چقدر آرزو داشتم شکور دوباره بود. غم و غصه‌ام و اینکه هیچ‌کس نبود که با او درد و دل کنم و حرف بزنم جای خالی شکور را بیشتر نشانم می‌داد. نزدیکی‌های صبح برگشتم پیش بچه‌ها و دراز کشیدم. این بار چشم‌هایم گرم شدند و تقریباً خوابم برده بود که صدای رضی را شنیدم که نعره می‌کشید و بچه‌ها را بیدار می‌کرد. بچه‌ها به‌سرعت از جا بلند می‌شدند و جای خوابشان را جمع می‌کردند. من اما رمق بلند شدن نداشتم. سر جای خودم دراز کشیده بودم که رضی آمد جلو و با لگد کوبید به پهلویم و گفت: «یالا بلند شو، ننه من غریبم‌بازی در نیار، اگه فکر کردی می‌تونی از زیر کار در بری کور خوندی.

از امروز باید قد دو نفر کار کنی، تموم کردن اون قالی پای خودته، یالا.».

پهلویم به شدت درد گرفت، به خودم پیچیدم و از ترس اینکه دوباره لگد بزند از جا بلند شدم و همراه بچه‌های دیگر بیرون رفتم. بچه‌ها جلوی مستراح صف کشیده بودند. من رفتم توی اتاق غذاخوری. آن جا دو تا از بچه‌ها سفره را باز می‌کردند. نشستم و تکیه دادم به دیوار. یکی از بچه‌ها نگاهم کرد و گفت: «خدا رحمت کنه شکور رو، بچه‌ی خوبی بود.»

و آن یکی گفت: «بیا جلوی سفره.»