معرفی و دانلود کتاب دخترک کبریت فروش و 53 داستان دیگر
برای دانلود قانونی کتاب دخترک کبریت فروش و 53 داستان دیگر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب دخترک کبریت فروش و 53 داستان دیگر
کتاب دخترک کبریت فروش و 53 داستان دیگر، شامل آثار زیبا و به یاد ماندنی هانس کریستین آندرسن است که مورد اقتباسهای متعدد سینمایی و تلویزیونی نیز قرار گرفته. فقر و گرسنگی و مشکلات جامعه در این داستانها قابل درک بوده و احساسات را در هم میآمیزد.
دخترک کبریتفروش که یکی از معروفترین آثار کریستین آندرسن است که نخست در دسامبر 1845 به چاپ رسید. این داستان دربارهی دخترک کبریتفروش فقیری است که در سرمای منجمد کنندهی شب سال نو سعی دارد تا کبریتهایش را به مردمی که مشغول خرید هستند بفروشد، اما کسی به او توجهی نمیکند و او که در پایان شب یکه و تنها در خیابان باقی مانده است. با روشن کردن تک تک کبریتها و دیدن رویاهایش در نور آنها در گوشهی خیابان از سرما جان میسپارد.
هانس کریستین آندرسن (Hans Christian Andersen)، نویسنده معروف اهل دانمارک است که از معروفترین کتابهایش میتوان از پری دریایی کوچولو، پری جنگلی، بندانگشتی، جوجه اردک زشت، زندگی من، ملکه برفی، دخترک کبریت فروش و لباس جدید امپراتور نام برد.
در بخشی از کتاب دختر کبریتفروش و 53 داستان دیگر (The complete fairy tales and stories-The little match girl) میخوانیم:
سوز سرما قیامت مىکرد، برف مىبارید و هوا رو به تاریکى مىرفت. آخرین شامگاه سال بود، شب سال نو. در این هواى سرد و تاریک دخترکى در خیابان مىپلکید. یک لاقبا و پا و سر برهنه بود. از خانه که آمد بیرون دمپایى پایش بود؛ اما برایش خیلى بزرگ بود راستش، دمپایىها مال مادرش بود. وقتى دخترک داشت از وسط خیابان شتابزده مىگذشت تا از سر راه کالسکه تیزرویى کنار برود، هر دو دمپایى را گم کرده بود. یک لنگهاش را نتوانست پیدا کند، و لنگه دیگر را پسرکى درر بوده و هرّهکرّهکنان فریاد زده بود که وقتى صاحب طفلى شود، آن را ننویش مىکند.
و حالا دحترک بیچاره پاى برهنه کوچه و خیابانها را گز مىکرد. پاهایش از سوز سرما ورم کرده و قرمز شده بود. دستهاى چوبکبریت به دست داشت و بیش از آن در جیب پیشبندش بود. تمام روز نه کسى از او خرید کرده و نه یک پاپاسى کف دستش گذاشته بود. سرما زده و گرسنه، در شهر پرسه مىزد؛ چشمش از زندگى ترسیده بود، طفلک بیچاره! دانههاى برف رو گیس دراز بورش مىبارید. خرمن گیسوانش به زیبایى تمام پشت گردنش حلقه شده بود، اما او به این طور چیزها هیچ وقت توجهى نمىکرد. از پنجره تمام خانهها نور مىتابید، و بوى بریان شدن غاز در سراسر خیابان به مشام مىرسید. خب، شب سال نو بود دیگر و همین فکر او را به خود مشغول مىکرد.
بارى، رفت رو سکو کوچک وسط دو خانه نشست و پاها را زیرش جمع کرد. اما بیشتر سردش شد. مىترسید برگردد به خانه، چون یکدانه کبریت هم نفروخته بود و نگران بود احتمالاً از پدرش کتک بخورد. به علاوه، خانهاش دستکمى از سرماى خیابان نداشت. در یک اتاق زیرشیروانى سفالى زندگى مىکرد. با آنکه آنها سعى کرده بودند سوراخها و شکافهاى بزرگ را با کاه و کهنهپ ارههاى بگیرند، باد زوزهکشان به درون مىوزید.
فهرست مطالب کتاب
مادر آقتى
سوزن رفوگرى
ناقوس
مادربزرگ
تپه پریان
کفشهاى قرمز
مسابقه پرش
دخترک چوپان و دودکش پاککن
هولگرِ دانمارکى
دخترک کبریتفروش
زندانى
از برج و باروى دژ
از پنجرهاى در وارتوف
کهنهچراغ خیابان
همسایهها
سوارى شگفتآور تاک کوچولو
تاک کوچولو
سایه
خانه قدیمى
یک چکه آب
حلزونهاى پیر بزرگ
خانواده شادکام
مرغ ققنوس
آلبومِ خاموش
سنگ گور قدیمى
فرقى هست
زیباترین گل رُز عالم
قصه سال
روز آخر
راستِ راست است!
پرواز غوهاى شمالى به خارج
آشیانه غوها
خوشخلق
غصه
هر چیز به جاى خود نکوست
معامله کردن دانشجو
جن و بقال
هزاره
زیر درخت بید
پنج نخود از یک غلاف
برگى از آسمان
بیعار بود
گفتگو فرشتهها درباره بچه
آخرین مروارید
دو دختر
قلک
ایب و کریستیناى کوچولو
هانسِ پخمه
قصهاى قدیمى به روایت نو
راه پُرخار
خدمتکار
بطرى
کیمیا
راه پختن سوپ رو قلاب سوسیس
دکه فلفلفروش
شبکلاه فلفلفروش
«چیزى»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب دخترک کبریت فروش و 53 داستان دیگر |
نویسنده | هانس کریستین آندرسن |
مترجم | جمشید نوایی |
ناشر چاپی | انتشارات نگاه |
سال انتشار | ۱۳۹۵ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 368 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-351-357-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه نوجوان |
ترجمه بد شیرینی داستانها رو هم از بین برده.
باید بگردم کتابهای کودکی خودم رو پیدا کنم برای پسرم.
امتیازی که میدم فقط مربوط به مرحوم اندرسون هست.