معرفی و دانلود کتاب دختر کشیش

معرفی کتاب دختر کشیش

جورج اورول، نویسنده خوش‌آوازه و تأثیرگذار انگلیسی، در کتاب دختر کشیش داستان دروتی هِر را روایت می‌کند؛ دخترِ کشیشی که وقتی دچار بیماری فراموشی می‌شود، زندگی‌اش دستخوش تغییر و تحول می‌گردد. دروتی در انگلستان دهه‌ی 1930 با شرایط سخت فقر و مشکلات اجتماعی دست‌به‌گریبان می‌شود و در مسیر زندگی‌اش می‌کوشد تا با چالش‌های مربوط به ایمان، هویت و حقیقت‌های تلخ زندگی کنار بیاید.

درباره‌ی کتاب دختر کشیش

جورج اورول (George Orwell)، نویسنده‌ی مشهور که در بیشتر آثارش به نقد سیاسی و اجتماعی می‌پردازد، در کتاب دختر کشیش (A Clergyman's Daughter) قصه‌ی زندگی دختری جوان و مؤمن به نام دروتی را روایت می‌کند. دُروتی که با از دست دادن حافظه و ایمانش مواجه می‌شود، محور داستان هوشمندانه و طنزآمیز کتاب دختر کشیش قرار می‌گیرد.

دروتی، دختر کشیش چارلز هِر است؛ کسی که در دوره‌ی رکود اقتصادی انگلستان در دهکده‌ی سنت اتلستان در سافولک زندگی می‌کند. دختر کشیش چارلز با دقت و وسواس به وظایف خانه‌داری رسیدگی می‌کند، در امور خیر شرکت دارد و تلاش می‌کند با پرورش افکار مثبت، ذهنش را از افکار ناخوشایند دور نگه دارد. هر موقع هم که فکر بدی به ذهنش خطور کند، سوزنی به بازوی خودش فرو می‌کند. ولی به‌رغم کارهایی که برای آماده سازی لباس‌های نمایش مدرسه‌ی کلیسا انجام می‌دهد، همچنان از فقر و فلاکتی که زندگی‌اش را گرفته و بدهی‌هایی که نمی‌تواند پرداخت کند، عاصی است. سپس به طور ناگهانی می‌بیند که در لندن است و درحالی‌که جوراب‌های ابریشمی پوشیده، پول در جیبش دارد و حتی نام خودش را به یاد نمی‌آورد.

جورج اورول در کتاب دختر کشیش، ما را وارد قصه‌ی دختری می‌کند که پا در سفری عجیب می‌گذارد، دچار فراموشی می‌شود و با پرسش‌هایی درباره‌ی ایمان و هویت خود در جهانی پر از بیکاری و گرسنگی دست‌وپنجه نرم می‌کند. دختر کشیش رمانی است که یکی از سرشناس‌ترین نویسندگان قرن بیستم آن را نوشته و مهارت بالایی که در ایجاد طنز اجتماعی و انتقادی دارد، به زیبایی در این رمان نمایان است. جورج اورول با نوشتن کتاب‌هایی همچون مزرعه‌ی حیوانات و 1984 توانست جایگاه والایی در ادبیات انتقادی و ژانر دیستوپیایی پیدا کند و الهام‌بخش نویسندگان بسیاری در این سبک شود.

غلامحسین سالمی این کتاب را به فارسی برگردانده و انتشارات بهجت آن را چاپ و روانه‌ی بازار کرده تا شما علاقه‌مندان به جورج اورول و سبک خاص روایی‌اش، بتوانید کتاب را تهیه کنید و از خواندن آن لذت ببرید.

نکوداشت‌های کتاب دختر کشیش

• جورج اورول تصویر جهانی را به نمایش می‌گذارد که در آن فقر همه‌جا را فرا گرفته است؛ جهانی که سرد و بی‌رحم به نظر می‌رسد. روایت‌های تلخ و دردناک از نویسندگان گذشته در این جهان نه‌تنها زنده هستند، بلکه شدت و عمق بیشتری یافته‌اند. (نیویورک هرالد تربیون)
• آنچه در کتاب دختر کشیش برای من بسیار جالب و قابل توجه است، شباهت آن به رمان 1984 است که حدود چهارده سال بعد منتشر شد. جورج اورول در هر دو اثر به داستان‌هایی می‌پردازد که شخصیت اصلی در آن‌ها تحت نظارت شدید قرار دارد و فشارهای طاقت‌فرسای نیروهای بیرونی را تحمل می‌کند. این شباهت‌ها نشان‌دهنده‌ی نگاه عمیق اورول به مقوله‌ی قدرت و سرکوب هستند. (دی. جی. تیلور، زندگی‌نامه‌نویس جورج اورول)
• رمان دختر کشیش اثری است جسورانه و جاه‌طلبانه که جورج اورول، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های ادبی، آن را نوشته است. (پنگوئن رندوم هاوس)

کتاب دختر کشیش برای چه کسانی مناسب است؟

اگر از طرفداران جورج اورول و قلم منحصربه‌فرد او هستید، از خواندن این اثر غافل نشوید. همچنین علاقه‌مندان به داستان‌های اجتماعی و انتقادی از خواندن این رمان مشعوف خواهند شد.

در بخشی از کتاب دختر کشیش می‌خوانیم

چند روز بعد دو نامه‌ی نومید کننده‌ی دیگر از دُروتی رسید که در آن‌ها خاطرنشان می‌ساخت که از فرطِ گرسنگی در معرضِ خطرِ مُردن قرار دارد و تقاضا داشت تا پدر برایش مبلغی پول بفرستد. کشیش یک باره از این موضوع دیگرگون شد؛ به نظر می‌رسید و البته او برای نخستین بار در زندگی‌اش چنین موضوعی را به طورِ جدی موردِ بررسی قرار می‌داد این امکان وجود دارد که در صورتِ نداشتن پول انسان از گرسنگی هلاک شود. از این رو پس از آن که تقریباً تمامِ ساعاتِ هفته را خوب درباره‌ی آن اندیشید، ده پاوند از سهام‌اش را فروخت و چکی به همین مبلغ برای پسر عمویش فرستاد که آن را تا زمانِ پیداشدنِ دُروتی نزدِ خود نگه دارد و متعاقبِ آن نامه‌ای سرد و عاری از هرگونه احساسی هم برای دُروتی نوشت و به او توصیه کرد که بهتر است به سِرتوماس هِر مراجعه کند. پیش از پُست کردنِ نامه، چند روز دیگر نیز سپری شد زیرا کشیش از ارسالِ آن به نامِ اِلن میلبرو مضطرب بود و در ذهنِ خود با مسأله‌ی غیرقانونی بودنِ استفاده از یک نامِ دروغین کلنجار می‌رفت، و البته این تأخیر باعث شد تا زمانی نامه به پانسیونِ مری برسد که دیگر دُروتی آواره‌ی کوچه‌ها شده بود!

سِر توماس هِر، بیوه مرد 65 ساله‌ی خوش قلبی بود که ریخت و قیافه‌ای ابلهانه و صورتی سرخ و مثلثی شکل با سبیل‌هایی فرفری داشت. او ترجیح می‌داد که کت‌های چهارخانه بپوشد و کلاه‌هایی با لبه‌ی کوتاه بر سَر بگذارد که زمانی خیلی مُد بود و حالا دستِ کم چهل سال از دمده شدن آن می‌گذشت. در نگاه اول این تصور پیش می‌آمد که او خودش را با زیرکی به جای یک سرهنگِ سواره نظامِ قرنِ نوزده جا زده و البته همه‌ی ویژگی‌های چنین شخصیتی به خوبی در ظاهرش دیده می‌شد، لیکن خصوصیتِ اصلیِ شخصیت‌اش به طور عمده در حالتِ گیجی و حواس‌پرتی و گنگیِ ذهن خلاصه می‌شد. سِر توماس از آن دسته افرادی به شمار می‌رفت که در میانِ صحبت می‌گویند «مگر نمی‌دانید؟» و یا «چی، چی؟» و در بینِ بحث و گفتگو اغلب سررشته‌ی کلام را گُم می‌کنند. هرگاه از موضوعی گیج می‌شد و یا مشکلی برایش پیش می‌آمد، سبیل‌هایش به سمتِ جلو سیخ می‌ایستاد و در این لحظه حالتِ میگوی خوش قلب ولی بسیار خنگی را پیدا می‌کرد!