معرفی و دانلود کتاب خودت: به تعداد آدم‌های روی زمین، راه هست برای موفق شدن

معرفی کتاب خودت: به تعداد آدم‌های روی زمین، راه هست برای موفق شدن

احتمالا کتاب‌های موفقیت زیادی را دیده‌اید که قصد دارند به شما فرمول‌های موفقیت را ارائه کند. سجاد فرمانبر در کتاب خودت: به تعداد آدم‌های روی زمین، راه هست برای موفق شدن کاملا برعکس این شیوه عمل می‌کند. او از ارائه‌ی هرگونه فرمولی برای موفقیت خودداری می‌کند و اعتقاد دارد که موفقیت وابسته‌ به یک فرمول خاص نیست. سجاد فرمانبر در این کتاب خواندنی سعی دارد تا به ما بیاموزد که تنها راه دستیابی به موفقیت حقیقی در زندگی کسب کامیابی است، راهی که در آن فردیت آن شخص مهم است و پای هیچ فرمول همگانی‌ای در میان نیست.

معرفی کتاب خودت: به تعداد آدم‌های روی زمین، راه هست برای موفق شدن

آیا شما هم جزو افرادی هستید که فکر می‌کنید موفقیت فرمول خاصی دارد؟ اگر تصور شما از موفقیت به این شکل باشد، احتمالا تصور می‌کنید که عمل کردن به یک سری از قوانین از پیش تعریف‌شده توسط افراد موفق جهان می‌تواند شما را به موفقیت برساند و خوشبختی و سعادت شما را در زمینه‌ی شخصی و شغلی به همراه بیاورد. اگر این‌طور است چرا تمام خوانندگان کتاب‌های این‌چنینی موفق نمی‌شوند؟ سجاد فرمانبر توجه ما را به این مسأله جلب می‌کند که یکی از ریشه‌‌ای‌ترین مشکلات افرادی که جویای موفقیت هستند این است که آنان دنبال یک فرمول ثابت و کارا درمورد موفقیت می‌گردند.

کتاب خودت: به تعداد آدم‌های روی زمین، راه هست برای موفق شدن به ما می‌آموزد که به‌جای این پرسش پرتکرار و کلیشه‌ایِ «راه رسیدن به موفقیت چیست؟» این سوال را از خود بپرسیم: «راه شما برای رسیدن به موفقیت چیست؟». سجاد فرمانبر بر این باور است که هر شخصی متناسب با علایق خودش راه متفاوتی برای رسیدن به موفقیت دارد. او برای مثال داستان زنی را تعریف می‌کند که شغلش را از یک دفتر سناتور آمریکا شروع کرده بود و پس از سال‌ها تلاش به جایگاهی مثل رئیس دفتر سیاسی کاخ ریاست جمهوری آمریکا رسیده بود؛ خانم بلاک به جایی رسیده بود که از دید بسیاری از اطرافیان او بهترین شغل ممکن برای آن زن بود و هرکسی نمی‌توانست حالاحالا‌ها به آن جایگاه شغلی برسد. ولی خانم بلاک با وجود تمام این‌ها احساس می‌کرد شغلش مناسب روحیاتش نیست و سروکله‌زدن با سیاست‌مداران او را آن‌طوری که باید در زندگی خوشحال نمی‌کند. او که به طراحی و چیدمان اتاق علاقمند بود در نهایت از شغلش استعفا می‌دهد و یکی از موفق‌ترین طراحان فضای داخلی در ایالات متحده آمریکا می‌شود.

درسی که سجاد فرمانبر قصد دارد با ارائه‌ی این داستان به ما بیاموزد، رسیدن از راه کامیابی به موفقیت است. او این چالش بزرگ را مطرح می‌کند که ما ممکن است در زندگی مانند خانم بلیک موفق بشویم اما این با خوشحالی ما در زندگی متفاوت است. او در کتاب خودت... به ما می‌آموزد تا با رفتن به دنبال علایق شخصی و نقاط قوت خودمان به کامیابی و احساس خوشبختی در زندگی برسیم. هنگامی‌که به این خوشبختی برسیم، موفقیت در دستان ماست. از نظر نویسنده، کامیبابی راهی است که در آن فردیت هر شخص مهم است و مانند تعاریف ارائه‌شده از موفقیت، یک دنیای از پیش‌ساخته‌شده ندارد که فردی با ارائه‌ی تعاریفی بتواند موفق بودن یا نبودن ما را تعیین کند.

نویسنده برای معرفی این دسته از افرای که به دنبال علایق شخصی خود می‌روند از اصطلاحی به نام اسب‌های سیاه نام می‌برد. به اعتقاد او این دسته از افراد به‌جای این‌که دنبال یک دنیای استاندارد برای خودشان باشند به دنبال کامیابی از طریق علایق شخصی‌شان در زندگی هستند. چیزی‌که در دنیای استانداردسازی‌شده‌ی موفقیت اصلاً جایگاهی ندارد. متاسفانه در این جهان به همه ما آموزش داده شده که برای موفقیت تلاش کنیم اما موفقیت لزوماً به کامیابی نمی‌انجامد و به همین دلیل است که هر فردی باید به دنبال علایق شخصی خود برود.

شیوه‌ی روایت سجاد فرمانبر در این کتاب بسیار روان است. او از خاطره‌ی سال‌های جوانی‌اش صحبت می‌کند که در برقراری ارتباط با متون درسی که به شیوه‌ای رباتیک نوشته بودند مشکل زیادی داشته است و تلاش او در این کتاب نگارش به شیوه‌ای ساده، روان و دلنشین است. کتاب خودت: به تعداد آدم‌های روی زمین، راه هست برای موفق شدن دربردارنده‌ی سال‌ها تجربیات نویسنده و خلاصه و چکیده‌ای از کتاب‌هایی‌ست که وی خوانده، دوره‌هایی که دیده و آموزش‌هایی که خود برگزار کرده ‌است. او نتایج همه‌ی این زحماتش را در این کتاب گنجانده است و انتشارات آئی‌سا نیز آن را به چاپ رسانیده است.

کتاب خودت: به تعداد آدم‌های روی زمین، راه هست برای موفق شدن مناسب چه کسانی است؟

علاقمندان به پیشرفت و موفقیت در زندگی فردی و شغلی خود می‌توانند از مطالعه‌ی این کتاب لذت فراوانی ببرند.

در بخشی از کتاب خودت: به تعداد آدم‌های روی زمین، راه هست برای موفق شدن می‌خوانیم

من می‌خواهم به جای این سوال کلیشه‌ای همیشگی این بار معکوسش را بپرسم. به نظر شما هدف چه نیست؟! از نظر من مشکلات بشریت از جایی شروع شد که هدف را به ما مانند یک سیبل تیراندازی نشان دادند و ما تصور کردیم که برای موفقیت باید دقیقا به وسط سیبل بزنیم.

ولی ما تا این‌جا یاد گرفتیم که هر شخص خصوصیات منحصر به خود را دارد؛ پس هرکس می‌تواند به شیوه خود به هدفش برسد. من به شخصه هدف را مانند یک دروازه فوتبال می‌بینم که برای موفقیت باید توپ را وارد دروازه کنیم و برای این کار هزار راه‌ و روش وجود دارد. مثل بازیکنان واقعی فوتبال که هرکدام ویژگی انحصاری خود را دارند؛ هدف هم به نظر من این‌چنین است. یک تعریف بخواهیم به روش خود از هدف بگوییم آن به این شکل است: هدف یعنی چیزی که می‌خواهی به‌علاوه شخصی که می‌خواهی باشی.

به‌عنوان مثال من یک ماشین شیک و لاکچری می‌خواهم پس باید به یک شخص ثروتمند تبدیل شوم. این‌ ساده‌ترین مثال و توضیح از دید من برای یک هدف است. هدف‌گذاری از دید من مثل یک درخت سیب پربار است و کسانی که این درخت را بکارند می‌توانند از میوه‌ها و ثمره‌های آن برای خود بهره ببرند. حال این میوه‌ها چه هستند؟

اولین آن‌ها خودشناسی‌ست. شما برای هدف‌گذاری نیاز دارید تا رفتارها و عادات خود را بهتر بشناسید و حتی در حین انجام هدف‌گذاری بسیاری از علایق و سلیقه‌های خود را می‌شناسید و می‌فهمید در چه کاری پرجنب‌و‌جوش هستید و در چه کاری اهمال‌کاری می‌کنید. کدام کار را زود انجام می‌دهید و کدام کار را با تاخیر. با هدف داشتن شما به خود‌شناسی می‌رسید.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه
فصل اول: اسب سیاه و استانداردسازی
فصل دوم: خرده‌انگیزه‌هاتو بشناس...
فصل سوم: ساخت ریزعادت‌ها
فصل چهارم: هدف‌گذاری
فصل پنجم: استراتژی بله
منابع