معرفی و دانلود کتاب جهان مردگان، آرژانتین

معرفی کتاب جهان مردگان، آرژانتین

داستانی درخشان از عشقی ابدی! کتاب جهان مردگان، آرژانتین از دنیل لودل سرنوشت مردی است که ده سال قبل برای نجات جانش از آرژانتین فرار کرد اما با دریافت یک نامه، تصمیم می‌گیرد دوباره به کشورش برگردد و اولین عشق زندگی‌اش را ملاقات کند. این اثر تحسین شده توانسته جایزه du Premier Roman را به دست بیاورد.

درباره کتاب جهان مردگان، آرژانتین:

جوانی توماس با سال‌های طوفانی آرژانتین (اواخر دهه هفتادی میلادی) همراه است، دورانی که مردم علیه حکومت دیکتاتوری خورخه رافائل ویدلا شورش کردند و همه افراد به نوعی درگیر این اتفاق بودند، اما توماس به شکلی متفاوت این روزها را به یاد می‌آورد: ایسابل. دختری پر شور، ایده‌آل‌گرا و شورشی که تاثیری عمیق بر توماس گذاشت. دنیل لودل (Daniel Loedel) ارتباط پرفراز و نشیب این دو نفر را به زیبایی در کتاب جهان مردگان، آرژانتین (Hades, Argentina) به تصویر می‌کشد، رابطه‌ای که آتش آن با مهاجرت توماس به آمریکا خاموش شد اما زیر خاکستر خاطرات به حیات خود ادامه داد...

حالا توماس در نیویورک با همسرش زندگی می‌کند و سعی دارد گذشته را فراموش کند، اما رسیدن یک نامه غیرمنتظره نشان داد که تلاش‌های او برای بریدن از زندگی سابقش چندان هم موفقیت‌آمیز نبوده: او مجبور است به کشورش برگرد. سفر توماس به آرژانتین، به نوعی سفر به جهان مردگان است. هر گوشه کشور برای او یادآور افرادی است که در سال‌های دیکتاتوری ناپدید شدند، کشته شدند یا زخم‌های جبران ناپذیر برداشتند و مانند توماس تصمیم گرفتند همه چیز را درباره آن سال‌های طوفانی فراموش کنند. دیدن سرزمینی که روزی از آن گریخته بود ضربه بزرگی برای توماس بود، اما ملاقات ایسابل آخرین مقاومتش در برابر گذشته را درهم شکست و او خیلی زود به همان جوانی تبدیل شد که برای رسیدن به عشقی دست‌نیافتنی دست و پا می‌زد...

توماس مصمم است دوباره خودش را به ایسابل اثبات کند و توجه‌اش را به دست بیاورد، اما به چه قیمتی؟ آیا بهایی که برای به دست آوردن عشق دوران بچگی‌اش می‌پردازد ارزشش را دارد؟ کتاب جهان مردگان، آرژانتین پرس‌های عمیقی درباره انتخاب‌هایی که به نام عشق انجام می‌دهیم مطرح می‌کند. اولین رمان دنیل لودل داستانی مبتکرانه، جذاب و عاشقانه است که بر پایه تلاطم‌های سیاسی آرژانتین در دهه هشتاد و نود میلادی بنا شده است، اثری خواندنی که تا مدت‌ها آن را فراموش نخواهید کرد.

جوایز و افتخارات کتاب جهان مردگان، آرژانتین:

- نامزد جایزه Femina
- برنده جایزه du Premier Roman فرانسه برای اولین کتاب
- حضور در لیست جایزه اولین کتاب داستانی

نکوداشت‌های کتاب جهان مردگان، آرژانتین:

- مطمئنا یکی از شگفت انگیزترین رمان‌های سال! (Interview)
- اولین رمان نویسنده‌ای نوظهور که با قدرت، حیله‌گری و جذابیت خود شما را میخکوب می‌کند. (The Seattle Times)
- رمانی غم‌انگیز از درهم آمیختگی خیانت با فداکاری که به شکلی دیگر که نمی‌شود آن‌ها را از هم تشخیص داد... (The New Yorker)
- آیا فقط افراد شرور مرتکب جنایت می‌شوند؟ پاسخی که لودل به این سوال می‌دهد می‌تواند شما را حیرت‌زده کند... (Los Angeles Times)

کتاب جهان مردگان، آرژانتین مناسب چه کسانی است؟

مطالعه این کتاب به علاقه‌مندان رمان‌های تاریخی - عاشقانه توصیه می‌گردد.

با دنیل لودل بیشتر آشنا شویم:

دانیل لودل یک ویراستار و نویسنده آرژانتینی است که در آمریکا زندگی می‌کند. اولین رمان او «جهان مردگان، آرژانتین» با الهام از اتفاقات واقعی زندگی خانوادگی او نوشته شد و توانست لودل را به عنوان نویسنده‌ای توانا به جهان معرفی کند.

در بخشی از کتاب جهان مردگان، آرژانتین می‌خوانیم:

یکی از دلایل بازگشتم این بود که پیچوکا تلفن کرد و گفت دارد می‌میرد، که درنگی در مشکلاتمان به حساب می‌آمد. اما این هم مثل همه‌چیز، ملغمه‌ای بود درهم‌ریخته. زمان هم دخیل بود: حالا از قرار معلوم، سه سال بعد از آغاز حکومتی غیرنظامی، آرژانتین برایم امن‌تر بود؛ هم زمان دخیل بود و هم این حقیقت که شغلم به مکان مشخصی وابسته نبود. وسوس آشکار گذشته هم به‌ویژه در خلال آن همه حرف‌های در باطن آزاردهنده درباره آینده قطعاً بخشی از آن بود.

خود تماس تلفنی هم مزید بر علت بود. پیچوکا بدون کمک کسی خودش تلفن کرده و پرت و پلاهای نامفهومی گفته بود. صدایش از پشت آن همه خش‌خش، بسیار پیرتر از شصت‌سال و حرف‌هایش بی‌پایه‌ و اساس به گوش می‌رسید؛ نه حرف‌های اولش، وقتی گفت سرطان پانکراس دارد و خیلی زنده نمی‌ماند، و نه وقتی دلایل منطقی لازم برای ملاقات را برایم توضیح داد، بلکه حرف آخرش، وقتی از پشت خطی که مدام خش‌خشش زیاد می‌شد خبر داد که شاید ایسابل هم بر‌گردد، با اینکه او نیز هم‌زمان با من ناپدید شده بود.

هذیان‌ها را به حساب بیماری‌اش گذاشتم. بااین‌حال، خیال بازگشتِ ایسابل حس خوشایند و رمزآلودی داشت، حس رستگاری و فرجامی که ارواح سرکش را به گورهایشان بازمی‌گرداند.

همین که گوشی را گذاشتم از خودم پرسیدم: من که وقت خروج از کشور تقریباً هیچ اثری از خودم به‌ جا نگذاشته بودم، نه نشانی، نه شماره تلفن جدیدی. به هیچ‌کس هم خبر نداده بودم؛ متأسفانه حتی به مادرم که چند هفتۀ بعد مرد. عجیب بود که پیچوکا یا هر کس دیگری توانسته بود ردی از من بگیرد.