معرفی و دانلود کتاب جاده شهر
برای دانلود قانونی کتاب جاده شهر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب جاده شهر
کتاب جاده شهر رمانی کوتاه با مایههای پررنگ اجتماعی و روانشناختی است. ناتالیا گینزبورگ که از نویسندگان نامدار ادبیات معاصر ایتالیاست، در این اثر خواندنی سرگذشت دختری روستایی را روایت میکند که به سودای یک زندگی پربار و برای فرار از ملالت زادگاه خود، به شهر سفر میکند و اینچنین، درگیر وقایعی پیشبینیناپذیر میگردد.
دربارهی کتاب جاده شهر
رمان جاده شهر (The Road to the City) نوشتهی ناتالیا گینزبورگ (Natalia Ginzburg) است؛ داستاننویس بهنام و سرشناس ایتالیایی که به سال 1916 چشم به جهان گشود و در سال 1991، در حالی که هفتاد و پنجساله بود و مدتها میشد که جایگاه خود را به عنوان یکی از نویسندگان قابل احترام کشور ایتالیا تثبیت کرده بود، روی در نقاب خاک کشید. ناتالیا گینزبورگ نویسندگی را خیلی زود، از دوران نوجوانی آغاز کرد و به سرعت در محافل ادبی نامی برای خود دستوپا نمود. او در یکی از پرآشوبترین برهههای تاریخ ایتالیا زندگی میکرد. رد و نشان طوفانهای سیاسی و اجتماعی گاه به وضوح و گاه به طور غیرمستقیم، در نوشتههای این نویسنده پیداست.
کتاب جاده شهر داستانی بلند با روایتی آرام و سرراست است. در مرکز این روایت، دختر جوانی به نام الیا ایستاده که در روستایی کوچک با خانوادهی خود گذران زندگی میکند. الیا، طبع پرشوری دارد و بسیاری از ویژگیهای شخصیتی و رفتاری خود را در تضاد با روحیهی محافظهکارانهی محیطی که در آن زندگی میکند، مییابد. پس عجیب نیست که خیلی زود از زندگی در روستا دلزده شده و عزم مهاجرت به شهر میکند.
البته آنچه قهرمان رمان جاده شهر را به ترک زادگاه و کاشانه ترغیب میکند، صرفاً هوس زندگی در محیطی دیگر نیست، بلکه بیشتر از آن، مصیبتهای کوچک و بزرگی است که او در خانهی پدری متحمل میشود؛ خانهای که بر آن اتمسفری پرتنش و نه چندان دوستانه حاکم است و از موهبت «آرامش» که پایه و اساس هر خانهی دلخواهِ انسانی است، تهی میباشد.
باری، الیا در روستا درگیر ماجرایی عاشقانه میشود و همین قضیه، میان او و پدر را شکرآب میکند. و همین است انگیزهی اصلی او از ترک روستا و پناه بردن به شهر. اما آیا در شهر، زندگی بر او سادهتر خواهد گذشت؟ آیا این دخترک روستایی که نسبت به بسیاری چیزها چشموگوشبسته و ناآگاه است، میتواند در شهری خشن و بیرحم دوام آورد؟...
در اغلب داستانهای ناتالیا گینزبورگ با وجوهی از روان شخصیتها آشنا میشویم که پرده از بعد حساس و انسانی آنها برمیدارند. قصهای که پیش رو دارید نیز چنین است. نویسنده، با نگاهی عمیق، به واکاوی زوایای پیدا و پنهان کاراکترهای داستان خود میپردازد و از این طریق، بینش خاص خویش در باب انسان و روابط انسانی را بیان میکند.
کتاب جاده شهر توسط نشر چشمه در اختیار مخاطبین قرار گرفته است.
دربارهی مجموعهی برج بابل
سری کتابهایی که ذیل مجموعهی برج بابل به انتشار میرسند، همگی داستان بلند یا رمان کوتاه (همان گونهای که در غرب به آن نوولا میگویند) به شمار میروند. به گفتهی ناشر در مقدمهی کتابهای مجموعهی برج بابل، «این کتابها را میتوان در مجال یک سفر کوتاه، یک اتراق، یک تعطیلات آخر هفته خواند، و به تاریخ و ذهن و زبان مردمان سرزمینهای دیگر راه برد.»
در طبقهبندی این مجموعه، مناطق جغرافیایی معیار بوده و به شکلی نمادین، اسم یکی از شخصیتهای داستانی معروف آن اقلیم بر هر دسته نهاده شده است؛ همانند «رمدیوس» برای ادبیات آمریکای لاتین و «شوایک» برای ادبیات اروپای شرقی.
نکوداشتهای کتاب جاده شهر
- صدای ناتالیا گینزبورگ، این داستاننویس برجستهی ایتالیایی، به روشنی از میان پردههایی که زمان و زبان پیش چشم ما میکشند، به ما میرسد. او یک الگوی جدید از نوشتار عالی زنانه به ما میدهد. (Rachel Cusk)
- من به تمامی شیدای سبک عالی گینزبورگ هستم. صراحت و صداقت و رمزوراز او، و توانایی عالی او در نشان دادن چیزهایی که هرگز ساختگی یا سرد به نظر نمیرسند، تحسینبرانگیز است. (Maggie Nelson)
- نثر نویسندهی این کتاب پیچیدگی زیبایی دارد. (Deborah Levy)
- دیدگاه گینزبورگ نسبت به خانواده بسیار ملموس و واقعی است. (Necessary Fiction)
کتاب جاده شهر برای چه کسانی مناسب است؟
دوستداران ادبیات مدرن اروپا و علاقهمندان به روایتهای رئالیستی، مخاطبین اصلی این کتابند.
در بخشی از کتاب جاده شهر میخوانیم
گفتم «آره. راست میگم. یه کلمهش هم دروغ نیست، آتزالئا.» و بعد مرا مجبور کرد دوباره ماجرا را از اول برایش تعریف کنم. آنقدر نگران و عصبانی بود که سگک کمربندش را کند و گفت به شوهرش میگوید با بابا صحبت کند. گفتم همچین کاری نکند، چون من هم هزار چیز میدانستم که اگر دلم میخواست میتوانستم لو بدهم. کمی بدوبیراه بار هم کردیم ولی روز بعدش رفتم شهر تا با او آشتی کنم. بعد از یک شب آرام شده بود و دیدم مشغول بریدن پارچه برای لباسی است که میخواست در مجلس رقصی بپوشد که به آن دعوت شده بود. گفت هر غلطی دلم میخواهد بکنم به شرطی که مزاحمش نشوم و گفت به نظرش پسرِ دکتر آدم عوضیای است و اصلاً از او خوشش نمیآید.
در راه برگشت به خانه جووانی و نینی و آنتونیِتّا را دیدم و با هم رفتیم آبتنی، همهمان غیر از آنتونیِتّا که توی قایق ماند چون شنا بلد نبود. شنا کردم و ادای این را درآوردم که میخواهم قایق را چپه کنم ولی بعد سردم شد و خودم را کشیدم بالا و سوار قایق شدم و بنا کردم به پارو زدن. آنتونیِتّا برایم از شوهرش گفت که مریض شده و مُرده بود و کلی بدهی و دادگاه و دادگاهکشی برایش به جا گذاشته بود. حوصلهام از حرفهایش سر رفت و با خودم گفتم چهقدر سروریختش مسخره است، چنان توی قایق نشسته بود انگار وسط یک مهمانی رسمی مشغول صحبت بود؛ کیفدستی و کلاهش را گذاشته بود روی پایش و زانوهایش را جمع کرده بود. آن شب جووانی آمد توی اتاقم و گفت عاشق آنتونیِتّاست. توی اتاق بالاوپایین میرفت و گفت نمیداند چه چاره کند و پرسید باید به نینی بگوید یا نه. با او خوب تا نکردم و گفتم دیگر حالم از آنهمه داستان عاشقانه به هم میخورد و کاش او و نینی و آتزالئا دست از سرم بردارند. گفت «مُردهشورِ اون روز نحسی که تو به دنیا اومدی.» و از اتاقم بیرون رفت و در را به هم کوبید.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب جاده شهر |
نویسنده | ناتالیا گینزبورگ |
مترجم | فرناز حائری |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 109 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-01-1065-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی |