معرفی و دانلود کتاب تو را با تمام وجود احساس می‌کنم

معرفی کتاب تو را با تمام وجود احساس می‌کنم

کتاب تو را با تمام وجود احساس می‌کنم، رمانی جنایی نوشته‌ی پرفروش‌ترین نویسنده‌ی نیویورک‌تایمز، مری هیگینز کلارک است. این رمان نفس‌گیر، درباره‌ی زنی است که پس از پنج سال از کشته شدن مرموز همسرش، دست به تولید برنامه‌ای تلویزیونی درباره‌ی قتلی قدیمی می‌زند. او به تدریج درمی‌یابد، شاهدان قتل که در برنامه حاضرند، هر کدام چیزهایی برای مخفی کردن دارند. اما همه‌ی این موضوعات چگونه به هم مربوط می‌شوند؟

درباره‌ی کتاب تو را با تمام وجود احساس می‌کنم

داستان‌های جنایی و معمایی، همواره یکی از پرطرفدارترین ژانرهای رمان بوده است. مری هیگینز کلارک (Mary Higgins Clark) یکی از پرفروش‌ترین نویسندگان نیویورک تایمز است. او بیش از چهل رمان معمایی و جنایی دارد که به بسیاری از زبان‌های زنده‌ی دنیا ترجمه شده و در کشورهای مختلف جزو کتاب‌های پرفروش بوده است. کتاب تو را با تمام وجود احساس می‌کنم (I've Got You Under My Skin) نیز، یکی از همین‌ کتاب‌های پرطرفدار است که به زعم خوانندگانش، وقتی شروع به خواندنش می‌کنی، نمی‌توان آن را برای لحظه‌ای کنار گذاشت.

رمان تو را با تمام وجود احساس می‌کنم درباره‌ی زنی به نام لوری است که همسرش 5 سال پیش، در زمین بازی به قتل رسیده است. تنها شاهد قتل، پسر سه ساله‌ی لوری است که فقط یک نشانه از قاتل به یاد می‌آورد: چشم‌های آبی. علاوه بر این، قاتل تهدید کرده است که کارش هنوز تمام نشده و به سراغ لوری و پسرش هم خواهد آمد. پرونده‌ی بسته نشده‌ی قتل همسر و این تهدیدات، لوری را مضطرب کرده است. با این حال، او که یک تولید کننده‌ی قوی برنامه‌های تلویزیونی است، می‌خواهد برنامه‌ای درباره‌ی پرونده‌های جنایی بسته نشده روی آنتن ببرد.

در پایلوت این برنامه، پرونده‌ی قتل مرموز زنی بررسی می‌شود که پس از جشن فارغ‌التحصیلی دخترش و سه دوست او این حادثه اتفاق می‌افتد و هیچوقت هم پرونده‌ی آن بسته نمی‌شود. حالا، پس از بیست سال، قرار است که شرکت کنندگان مهمانی، داستان قتل را تعریف کنند. اما به زودی مشخص می‌شود که هر کدام از این افراد، چیزهایی برای مخفی کردن دارند. اما چه چیزی...؟ و این پرونده‌ها، چه ارتباطی با قتل همسر لوری دارند؟

کتاب تو را با تمام وجود احساس می‌کنم با فضاسازی درخشانش، شما را در حال و هوای داستان نگه می‌دارد. همین‌طور شخصیت‌پردازی دقیق این رمان، باعث می‌شود بتوانید شخصیت‌ها را پیش‌بینی و موقع حل معماها، با خود زمزمه کنید، میدانستم! البته داستان به قدری حوادث غیرقابل پیش‌بینی دارد که نمی‌توانید به راحتی، اتفاقات آن را حدس بزنید و همیشه از چرخش‌های داستانی‌اش به وجد می‌آیید.

کتاب تو را با تمام وجود احساس می‌کنم را فرزام حبیبی اصفهانی بسیار روان و خواندنی ترجمه و انتشارات لیوسا به چاپ رسانده است.

کتاب تو را با تمام وجود احساس می‌کنم برای چه کسانی مناسب است؟

رمان تو را با تمام وجود احساس می‌کنم برای علاقه‌مندان به رمان‌های پرهیجان، معمایی و جنایی جذاب خواهد بود.

در بخشی از کتاب تو را با تمام وجود احساس می‌کنم می‌خوانیم

تمام این سال‌ها را به کمک چوب زیر بغل راه مى‌رفت. و نینا کریگ، که آن‌ها او را «مو سرخ آتشى» صدا مى‌کردند. رجینا حتى به خاطر مى‌آورد که حتى در دانشگاه وقتى نینا از دست کسى عصبانى مى‌شد، واى به حالش بود و اگر معلمى به او نمره‌ى بد مى‌داد، هرچه از دهانش درمى‌آمد به آن معلم مى‌گفت. نفر آخر هم که خودِ او بود. در پانزده‌سالگى هنگامى‌که درِ گاراژ خانه‌شان را باز کرده بود تا دوچرخه‌اش را سر جایش بگذارد، پدرش را دیده بود که از یک طناب آویزان شده بود. چشمانش از حدقه درآمده و زبانش روى چانه‌اش افتاده بود. رجینا همیشه از خودش مى‌پرسید که اگر پدرش مجبور بود خودش را حلق‌آویز کند، چرا این کار را در دفتر کارش نکرده بود؟ او مى‌دانست رجینا اولین نفرى خواهد بود که پیدایش مى‌کند. رجینا او را خیلى دوست داشت و همیشه فکر مى‌کرد پدرش چطور دلش آمده بود با او چنین کارى کند؟ کابوس‌هاى رجینا پایانى نداشت و همواره از پیاده‌شدن از دوچرخه‌اش شروع مى‌شد.

پیش از آنکه به پلیس یا به مادرش تلفن کند که براى بازى بریج به منزل همسایه‌شان رفته بود، یادداشتى را که پدرش قبل از اقدام به خودکشى نوشته بود، پیدا کرده بود. رجینا آن را برداشته و زیر پیراهنش پنهان کرده بود. وقتى پلیس آمده و گفته بود که اغلب آنهایى‌که خودکشى مى‌کنند یادداشتى براى خانواده‌شان باقى مى‌گذارند، مادرش گریه‌کنان دنبال آن یادداشت گشته و رجینا هم وانمود کرده بود که در این کار به مادرش کمک مى‌کند. رجینا به یاد دوستانش افتاد. آن دخترها تنها علت علاقه‌ى او به ادامه‌ى زندگى و بهترین دوستانش بودند. پس از آن جشن و مرگ بتسى، او و کلر و نینا ساقدوش‌هاى آلیسون در جشن عروسى‌اش بودند، که این حرکتى احمقانه بود. این اتفاق اندکى پس از مرگ بتسى افتاده بود و روزنامه‌هاى جنجالى عروسى را مضحکه کرده بودند. عنوان همه‌ى روزنامه‌ها درباره‌ى آن قتل در شب جشن بود و همان‌موقع بود که هر چهار نفرشان فهمیده بودند که مورد سوءظن هستند؛ شاید تا آخر عمر.