معرفی و دانلود کتاب تابان، برج استخوان
برای دانلود قانونی کتاب تابان، برج استخوان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب تابان، برج استخوان
کتاب تابان، برج استخوان رمانی در ژانر معمایی، به قلم شیوا مقانلو است. نویسنده در این اثر ضمن روایت داستانی جذاب و پرکشش از معمای مرگ مشکوک مردی جوان، خواننده را با ویژگیهای بومی و اقلیمی یزد آشنا میکند. در خلاصهی داستان آمده که تابان رودکی، دارندهی دکترای باستانشناسی، به یزد دعوت میشود تا در باب مرگ مشکوک کاوه تحقیق کند، اما خود در این هزارتوی پیچیده گم میشود.
دربارهی کتاب تابان، برج استخوان
شیوا مقانلو (Shiva Moghanloo) داستانی معمایی و رازآلود را در کتاب تابان، برج استخوان در بستر تاریخ و فرهنگ و جغرافیای قسمتی از ایرانزمین تعریف میکند. با توجه به رمانهای قبلی این نویسنده، تصور میشود که در تلاش است تا بخشِ فراموششدهی تاریخ و فرهنگ سرزمینمان را زنده کند؛ اما این موضوع سبب نمیشود تا وجه داستانی را فدای هدف خود کند. او در داستانگویی، خلق شخصیتهای زنده و موقعیتهای روایی بسیار موفق عمل میکند. گفتنیست تمام مکانهای باستانی و تاریخی که در کتاب تابان، برج استخوان به آنها اشاره شده واقعیت دارند، اما طبیعتاً شخصیتها و وقایع تخیلی و زادهی ذهن شیوا مقانلو هستند.
داستان کتاب تابان، برج استخوان دربارهی خانم دکتری به نام تابان رودکی است که از سمت دوست خود شیوا به یزد دعوت میشود تا معمای یک مرگ را حل کند. تابان که دکترای باستانشناسی دارد، قدم در راهِ حلِ معمایی پیچیده میگذارد که به تاریخ باستانی یزد گره خورده است. این معما مربوط به مرگ کاوه، پسرخالهی شیوا، است. شیوا باور ندارد که کاوه جانش را در اثر سوءمصرف مواد از دست داده. هرچند تجربهی زیاد تابان در معماری و باستانشناسی میتواند گرههایی از این مسئلهی تودرتو بگشاید، اما رسیدن به سر این کلاف اصلاً کار آسانی نیست. او به راهی بیبازگشت قدم نهاده و با هر قدمی که به پیش میگذارد، با سوال بزرگتری روبهرو میشود.
مخاطب با خواندن کتاب تابان، برج استخوان و از رهگذر داستانی مهیج و رازآلود، با جغرافیا و فرهنگ یزد آشنا میشود و همراه شخصیتها به بافت سنتی و مناطق باستانی یزد قدم میگذارد و به تماشای برجدخمهها مینشیند. شیوا مقانلو برای غنیتر کردن داستان خود و بومیسازی آن، از لهجهی شیرین یزدی برای معرفی شخصیتهایش استفاده کرده و در جاهایی که نیاز بوده، اصطلاحات و جملات را به فارسی معیار، در پانوشت آورده است. این ویژگیهای داستانی سبب شده تا مخاطب خود را در گوشهای از شهر یزد، جایی که شاید هرگز نبوده و با آن آشنایی ندارد، بیابد و ذهنش را به نویسنده بسپارد تا او را به هر پسکوچهای که میخواهد ببرد.
شیوا مقانلو در ابتدای کتاب تابان، برج استخوان با چنان جزئیاتی صبحهنگامِ یزد میان دخمهها را توصیف میکند که سبب میشود خواننده خود را کاملاً با فضا درآمیخته بیابد. او شخصیت پیرمردی نگهبان را معرفی میکند که مثل هر روز بر سر کارش حاضر شده تا پذیرای توریستهایی باشد که برای بازدید از برجدخمهها میآیند و همچنین مراقب باشد تا موتورسواران محلی برای مسابقهی تکچرخ به منطقه ورود نکنند. اما چیزی در این صبح مثل همیشه نیست. بویی ناآشنا مشام پیرمرد را تیز میکند و او را داخل یکی از دخمهها میکشاند. جسمی سیاهرنگ و مچالهشده توجهش را جلب میکند و سپس صورت سفید و بیجان پسری جوان را میبیند که به دیوار دخمه تکیه داده و استفراغ سبزرنگی راه نفسش را مسدود کرده است.
مقانلو مسیر جالب و متفاوتی را برای رسیدن به این شوک داستانی طی میکند. او از یک صبح دلانگیز به صحنهای دلخراش و بیرحمانه میرسد. این همان نقطه عطفی است که داستان را به حضور یک باستانشناس محتاج کرده و مقدمات ورود خانم دکتر تابان رودکی را فراهم میکند.
نشر نیماژ این کتاب را چاپ و روانهی بازار کرده است.
کتاب تابان، برج استخوان برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب تابان، برج استخوان به دوستداران رمانهای فارسیِ مهیج و معمایی تقدیم میشود.
در بخشی از کتاب تابان، برج استخوان میخوانیم
موبد آتشگاه که پیراهن و شلوار سفید سادهای به تن داشت، در اتاقش پشت به پنجرهای ایستاده بود که در سالن مجاورش چند زن با نیمچادرهای سفید مشغول انجام مراسم مذهبی بودند. اینجا هم عود ملایمی روشن بود و کاسهی بزرگی پر از دانهها و مغزهای روغنی روی میز قرار داشت. موبد به آن دو خوشامد گفت و دعوت کرد که بنشینند.
بعد از تعارفات اولیه، تابان صاف رفت سر اصل مطلب. حالا داستان دیگری جور و آماده کرده بود. «همون طور که همکارم، دکتر شیرزادی، تلفنی براتون توضیح دادن من برای یک پروژهی تحقیقاتی به یزد اومدم، یک پروژهی مطالعات فرهنگی که حوزههای مختلف تاریخی و جغرافیایی و مذهبی رو در بر میگیره و طبعاً جاهایی با تاریخ حضور زرتشتیان در یزد هم همپوشی داره. مثلاً درمورد مدرسه و پرورشگاه مارکار در اوائل دهه 20 شمسی، و تأثیر فرهنگیاش بر بافت قدیم یزد تحقیقاتی کردم، ولی تواریخ دورتر رو هم مدنظر دارم؛ مثلاً برجدخمهها و سیستم دفن مردگان در دوران قاجاریه هم موضوع مهمی در تحقیقات منه.»
موبد لبخندی زد. «متوجهم. البته ما مدتهاست دیگه مردههامون رو در دخمهها رها نمیکنیم و قبرستان خودمون رو داریم... و البته آتش رو هم پرستش نمیکنیم!»
یک لحظه طول کشید تا تابان بفهمد موبد دارد شوخی میکند. «بله، بله، متوجهم که حتماً باید این ماجرای نپرستیدن آتش و اعتقاد به خدای یکتا رو برای خیلی ها توضیح بدین... خب، بخشی از تحقیق منم به مراسم سنتی و عید و ازدواجها مربوط میشه، بهخصوص ازدواج در جامعهی همکیشان شما.»
تابان سکوت کرد. دوباره به جای سخت حرفهای راست و دروغش رسیده بود. موبد بهنرمی پرسید: «و از دست من چه کمکی برای تحقیقاتتون ساخته است؟»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب تابان، برج استخوان |
نویسنده | شیوا مقانلو |
ناشر چاپی | انتشارات نیماژ |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 360 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-367-804-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی ایرانی |