معرفی و دانلود کتاب بادبادک

معرفی کتاب بادبادک

کتاب بادبادک رمانی نوشته‌ی لائتیسیا کولومبانی، نویسنده و فیلم‌ساز فرانسوی است که داستان سه زن مبارز و پیش‌رو را روایت می‌کند. زنانی که در جامعه‌ی فقیر و نابرابر هند، پرچم مبارزه را برافراخته‌اند و درصدد تأسیس مدرسه برای کودکان محروم از تحصیل هستند. این کتاب که یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های فرانسه نیز بوده، ادامه‌ی داستان دیگری از نویسنده، به نام بافته است.

درباره‌ی کتاب بادبادک

لائتیسیا کولومبانی (Laetitia Colombani) فیلم‌ساز، بازیگر و نویسنده‌ی فرانسوی است که تا امروز آثار مهمی از خود بر جای گذاشته. اولین رمان او با نام «بافته» در سال 2017 منتشر و دو میلیون نسخه از آن فروخته شد. پنج سال پس از بافته، او تصمیم گرفت داستان آن کتاب را در رمان دیگری به نام بادبادک (Le cerf-volant) ادامه دهد. کتاب بادبادک، در سال 2021 منتشر و به یکی از پرفروش‌ترین آثار کولومبانی تبدیل شد.

لائتیسیا کولومبانی در داستان بافته که در ایران با نام «موی بافته» هم ترجمه و منتشر شده است، داستان زندگی سه زن از سه قاره را روایت می‌کند که همه در آرزوی آزادی هستند و از این جهت، با هم وجه اشتراک دارند. یکی از آنان در هند، دیگری در سیسیل و سومی در کانادا زندگی می‌کند. اسمیتا دختری در هند است که مانند مادرش به کارهای خدماتی می‌پردازد، اما رویای فرار از این سرنوشت و آموختن خواندن و نوشتن را دارد. جولیا در سیسیل کارگری است که در کارگاه متعلق به پدرش کار می‌کند. پدری که قربانی یک تصادف شده و او را با چیزهای عجیبی در زندگی تنها گذاشته. و سارا، وکیلی در کاناداست که در هنگام ترقی شغلی، درمی‌یابد که به سرطان مبتلاست. کولومبانی در این داستان، این سه روایت را درهم‌می‌تند.

اما کتاب بادبادک که ادامه‌ی داستان بافته است، نیز ساختاری مانند بافته دارد. نویسنده در این رمان نیز زندگی سه زن تأثیرگذار را به هم گره می‌زند. در رمان بادبادک، لنا یک معلم فرانسوی است که پس از مرگ شوهرش تصمیم گرفته به هند برود. او هرروز دخترکی به نام لالیتا را در ساحل می‌بیند که تنها بادبادک‌بازی می‌کند. ملاقات او با لالیتا، و دانستن این نکته که او از تحصیل کردن محروم است، موجب خواهد شد که لنا به فکر تأسیس یک مدرسه برای کودکان محروم بیفتد. لنا در راه هدفش با دختر جوانی به نام پریتی آشنا می‌شود و پریتی نیز تصمیم می‌گیرد به لنا برای تأسیس مدرسه کمک کند. این سه زن، در کنار یکدیگر نماد مبارزه در برابر ظلم‌های موجود در جهان خواهند شد.

داستان بادبادک به سه بخش تقسیم شده: دختربچه‌ای در ساحل، مدرسه‌ی امید و زندگی آینده.

این داستان گرچه بیانگر تلخی‌ها و سختی‌هایی است که بر زنان می‌گذرد، اما با توصیف مبارزه‌ی زنان قهرمان، رنگی از امید و شادی را نیز با خود دارد. داستان بادبادک رمانی کاملاً زنانه است که از عواطف بی‌آلایش نویسنده مایه گرفته. عواطفی که نه تنها او را متوقف نمی‌کند، بلکه نیرویی برای حرکت به جلو و مبارزه علیه نابرابری را در او آزاد می‌کنند.

کتاب بادبادک نوشته‌ی لائتیسیا کولومبانی توسط نرگس کریمی ترجمه و در نشر دیدآور به چاپ رسیده است.

کتاب بادبادک برای چه کسانی مناسب است؟

خواندن این کتاب به همه‌ی دختران و زنان پیشنهاد می‌شود. هم‌چنین کسانی که به رمان‌های زنانه علاقه دارند، از این داستان لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب بادبادک می‌خوانیم

در سالن تمرین ده‌ها دختر هستند که روی فرش‌هایی نشسته‌اند. امروز صبح، از ترس گرمای شدیدی که اعلام شده بود، تمرین‌شان را زودتر شروع کرده‌اند. همگی دوباره لباس‌های قرمز و مشکی‌شان را به تن دارند و در سکوتی مطلق و نسبتاً مذهبی حرکات آموزشی را با چشم دنبال می‌کنند. رئیس می‌گوید: «ممکن است از داپاتای‌تان استفاده کنند و در حالی که سعی دارند خفه‌تان کنند، جلو حرکت‌تان را بگیرند. بعد به یکی از دخترها اشاره می‌کند. دختر دستپاچه به سمت او می‌رود. با گرفتن تکه‌پارچه‌ای که روی شانه‌هایش در هوا تکان می‌خورد، دختر را به سمت عقب می‌کشد. وانمود می‌کند به محکم‌ترین شکلی که می‌تواند آن را تنگ می‌کند.

دختر نوجوان که تعادلش به‌هم خورده است می‌کوشد تا بجنگد و دست‌هایش را به سمت گردنش می‌برد. دیگری او را به زمین می‌چسباند و ماهرانه با زانو او را زیر پایش زندانی و خفه می‌کند. می‌گوید: «وقتی به این وضعیت رسیدید، کارتان تمام است! دیگر هرگز سرپا نخواهید شد.» پس از این صحبت‌ها کمی مکث می‌کند. به صورت اعضای جوان گروهش نگاه می‌کند. نیازی نیست توضیح بیش‌تری بدهد. همه‌شان می‌دانند که اگر نتوانند عکس‌العمل مناسب و به‌جایی از خود نشان بدهند، چه چیزی در انتظارشان است. رئیس شکارش را آزاد می‌کند و ادامه می‌دهد: «برتری شما در این است که متجاوز فکرش را نمی‌کند که شما واکنش نشان خواهید داد. غافل‌گیر و پریشان خواهد شد.» و بعد، بدون این‌که‌ اطلاع دهد، از قالب فرد متجاوز وارد نقش زنی می‌شود که مورد تجاوز قرار گرفته است؛ به یقه‌ی لباس دختر چنگ می‌اندازد و، هم‌زمان که او را به سمت خود می‌کشد، زانویش را نیز به سمت قسمت‌های خصوصی بدن او می‌برد. آن‌قدر سریع این کار را می‌کند که دیگری اصلاً نمی‌فهمد از کجا ضربه خورده و نمی‌تواند جلو آن را بگیرد. برای نتیجه‌گیری می‌گوید: «بحث قدرت بدنی نیست، موضوع مهارت است. همه‌ی شما می‌توانید این کار را انجام دهید. بهترین کار این است که به چشم‌ها، گلو و هر جایی از بدن که آسیب‌پذیر است ضربه بزنید تا موفق به فرار شوید.»

فهرست مطالب کتاب

یادداشت مترجم
سرآغاز
بخش نخست: دختربچه‌ای در ساحل
بخش دوم: مدرسه‌ی امید
بخش سوم: زندگی آینده
کلام آخر