معرفی و دانلود کتاب افسوس برای نرگسهای افغانستان: سفر به نیمروز، کابل، دره پنجشیر و هرات
برای دانلود قانونی کتاب افسوس برای نرگسهای افغانستان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب افسوس برای نرگسهای افغانستان: سفر به نیمروز، کابل، دره پنجشیر و هرات
سفرنامهای به قلب آسیا! ژیلا بنی یعقوب در کتاب افسوس برای نرگسهای افغانستان، گزارشی میدانی از سفرهای چندین باره خود به این کشور تهیه کرده است و روایتی مستندگونه از زندگی مردم افغانستان، زنان و مردان و کودکانش ارائه میدهد.
دربارهی کتاب افسوس برای نرگسهای افغانستان:
برای عدهای از مردم جهان، افغانستان تنها همان خبرهایی است که بارها و بارها از تلویزیون یا رادیو دیده و شنیدهاند، کشور برادر، دوست و همسایه، از بین رفتن صدها زن و مرد و کودک در حملات انتحاری که طالبان مسئول آنهاست. شاید برای برخی افغانستان خاطرات دوران دبستان و دوست شدن با پسر یا دختری از تبعه افغان را یادآوری کند که هیچکس حاضر نمیشد با آنان بازی کند. برای بعضی دیگر همچون پیمانکاران یادآور کارگران افغانی است که در پروژههایشان حضور داشتهاند و یا هر کس به طریقی دیگر. ژیلا بنییعقوب با روایت قوی و لحن جذاب خود گوشههای بیشتری از زندگی مردمان افغانستان را به شما نشان میدهد.
کتاب پیش رو حاصل شش سفر کوتاه و بلند نویسنده به کشور افغانستان از پاییز 1380 تا پاییز 1386 به شهرهای هرات، کابل، نیمروز و دره پنجشیر است. بنییعقوب دیدهها و شنیدههای خود از دل جامعهی این کشور را در قالب گزارشی میدانی به شما ارائه میدهد و روزها و ماههایی که با اهالی این سرزمین گذرانده است را روایت میکند.
روایاتی که نگارششان را از روزهای نخست جنگ آمریکا علیه طالبان در افغانستان آغاز کرده است؛ گزارشهایی که از کنار مردم و از درون زندگی آنان حین جنگ و پس از آن داده میشود و نه از کنار جبههها و رزمندگانش. زندگی مجاهدان و نیروهای جنگجوی دیگر، زندگی زنان و مردان معمولی و غیرمعمولی، در خیابان، خانه، مدرسه، دانشگاه، محلههای مدرن و ویران شده.
در فصل اول کتاب، لحظهی ورود نویسنده به اردوگاهی مشهور به ماککی، در استان نیمروز افغانستان که سرآغاز سفرها و گزارشات اوست به تصویر کشیده میشود. فصل دوم روایتگر نخستین مواجهه بنییعقوب با شهر کابل در پاییز 1381 است. او بعدها باز هم به این شهر میرود و کابل و نشانههای جنگهای داخلی، حکومت طالبان و حضور ناتو و آمریکا در این شهر را به طور کامل توصیف میکند.
فصل سوم به منطقهی درهی پنجشیر اختصاص دارد، منطقهای که در شمال افغانستان واقع شده و نویسنده در پاییز 1381 وارد آن میشود. بررسی زندگی احمدشاه مسعود موضوع اصلی این فصل است. فصل چهارم دومین سفر نویسنده به افغانستان را نمایش میدهد، این سفر همزمان با نشست زنان روزنامهنگار افغانستان به مناسبت هشتم مارس است که بنییعقوب نیز در آن شرکت میکند، از این رو وضعیت زنان در این سرزمین سوژهی اصلی این فصل به شمار میرود.
فصل پنجم نخستین و آخرین بخشی است که به شهر هرات اختصاص مییابد. در این سفر که در زمستان 1383 رخ داده، بیشتر از هر قسمت دیگر کتاب، از کشور ایران نام برده میشود. فصل ششم سومین سفر بنییعقوب به شهر کابل در تابستان و پاییز 1385 را روایت میکند. هتل بینالمللی کانتینانتال محل اقامت نویسنده است که در ورودی آن تابلوی «لطفاً با اسلحه وارد نشوید!» به چشم میخورد و در نهایت فصل هفتم گزارشی است از آخرین سفر بنییعقوب به کابل در پاییز سال 1386. در این هنگام شرایط کلی پایتخت تفاوت زیادی با گذشته نکرده غیر از آنکه خطر طالبان بیشتر شده است.
کتاب افسوس برای نرگسهای افغانستان برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به خواندن سفرنامه علاقهمند هستید و دوست دارید با اوضاع و شرایط کشور افغانستان بیشتر آشنا شوید، این کتاب را از دست ندهید.
با ژیلا بنییعقوب بیشتر آشنا شویم:
ژیلا بنییعقوب به عنوان روزنامهنگار، فعال سیاسی و فعال حقوق بشر فعالیت میکند. او در جایگاه دبیر سرویس اجتماعی در روزنامه سرمایه و سردبیر وبگاه کانون زنان ایرانی به کار مشغول است. ژیلا بنییعقوب موفق به کسب جایزه شجاعت روزنامهنگاری در سال 2009 شد. در همین سال سازمان غیردولتی روزنامهنگاران کانادایی مدافع آزادی بیان او را لایق دریافت جایزه جهانی آزادی تشخیص داده و آن را به وی اهدا کردند.
بنییعقوب به دلیل فعالیت در عرصه حقوق زنان و همچنین عضویت در کمپین یک میلیون امضا برای تغییر دادن قانونهای ناعادلانه علیه زنان، جایزه ویژه آزادی بیان گزارشگران بدون مرز را در سال 2010 دریافت کرد. وی در خرداد سال 1388 دستگیر و به یک سال حبس و 30 سال ممنوعیت از روزنامهنگاری محکوم شد.
در بخشی از کتاب افسوس برای نرگسهای افغانستان میخوانیم:
هواپیما که روی باند فرودگاه کابل مینشیند، از پنجره به بیرون نگاه میکنم. لاشۀ تعداد زیادی هواپیما که یادگار دوران جنگ است، بیش از هر چیز دیگر توجهم را جلب میکند. همراهم میگوید: «افغانها چه بلایی بر سر سرمایههای خودشان آوردهاند!» اشارهاش به جنگهای داخلی و ستیز اقوام مختلف کشور افغانستان با یکدیگر است. این هواپیماهای قطعه قطعه شده، فقط یکی از صدها آثار به جا مانده از نبردهای داخلی است.
از پلههای هواپیما تا سالن فرودگاه راه زیادی نیست. ساختمان فرودگاه یک طبقه و قدیمی است و امکاناتی جز چند میز و صندلی ندارد. مبلهایی که در سالن ترانزیت چیده شدهاند، کهنه و پاره است... همهچیز در اینجا کهنه و رنگ و رو رفته است؛ حتی از در و دیوارها هم بوی کهنگی میبارد. خلاف در و دیوارهای قدیمی، افراد حاضر در فرودگاه سرزنده به نظر میرسند و با خوشرویی زیاد با مسافران مواجه میشوند.
یک مأمور فرودگاه به ما میگوید: «ببخشید! باید شما را تلاشی کنیم...» با تعجب نگاهش میکنم و او ما را به طرف یک میز بزرگ که ارزیابهای گمرک پشت آن ایستادهاند، راهنمایی میکند. میفهمم که افغانها به بازرسی «تلاشی» میگویند. تعدادی از بازرسهای گمرک زن هستند. زنان جوان با روسریهای کوچک و مانتو... و گاه کت و دامن. دیدن زنان فعال در فرودگاه کشوری که همواره شنیدهایم زنانش تقریباً نقشی در جامعه ندارند، جالب است. شاید به کارگیری آنها توسط دولت تازۀ افغانستان حامل پیامی ویژه برای خارجیهایی باشد که پا به افغانستان میگذارند. لابد خیلیها هنگام ورود به این کشور با دیدن این زنها با خودشان میگویند: «آن طورها هم که فکر میکردم زنها در این کشور نادیده گرفته نشدهاند.»
همین که سوار تاکسی میشوم، راننده از آینۀ اتومبیل نگاهی به من میاندازد و میپرسد: «افغان نیستی؟ نه؟» و بعد میپرسد: «ایرانی هستی؟ درست میگویم؟» و همین که تأیید میکنم، میگوید تا همین چند ماه پیش در ایران زندگی و کار میکرده است و بعد هم داستان زندگی در تهران را با هیجان زیاد برایم تعریف میکند. انگار هر افغان را که در کابل میبینی، یا خودش زمانی در ایران روزگار گذرانده است یا برادر، خواهر یا بستگان نزدیکش.
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
فصل اول: اردوگاه ماککی، استان نیمروز، آذر 1380
خاک، خاک و فقط غبار
یک رادیو در ماککی
جمعه خان
نان، غذای اصلی
افسوس برای نرگسهای افغانستان
فصل دوم: کابل، پاییز 1381
از بوی کهنگی تا آثار خوانندگان پاپ
پایتخت بدون آب
اگر «آمر صاحب» بود...
اگر تاریکی مطلق را تجربه نکردهاید، به کابل بیایید!
آمریکاییها و آرمانهای یک مجاهد جوان
روزنامهفروشهای کوچک
فقط به خاطر یک تکه نان
اتومبیلهای آخرین مدل و دیگر هیچ!
صفهای طولانی برای گرفتن ویزای ایران
بازار داغ کلاسهای انگلیسی
ویرانههای غرب کابل
لبخند آمریکایی
طالبان هنوز زنان را تهدید میکنند
خانهای امن برای دختران کابل
سید جمالالدین در دانشگاه کابل
افتتاح پایگاه اینترنتی دانشگاه کابل
دوربین را روشن کن!
زمرد افغانستان و موبایل ایران!
عروسی در کابل
زن ایرانی، مرد افغان و فرزندان بیپناه
از برقع تا آرایشگاه آمریکایی در کابل!
آموزشگاه بزرگ آرایش
وضع همیشه اسفبار زنان
تفاوت وضع زنان در کابل و هرات با دیگر مناطق
واژۀ ممنوع زن!
بچه یا پسر؟
مجاهدان افغان، بوی ایران و اتاقک بازرسی
نمای نزدیک از زندگی محسن مخملباف در کابل، آبان 1381
سیاهیلشکرهای سمیرا
13 دلار برای یک جراح
نه فقط برای سینما، برای افغانستان
سه مدرسه در هرات
یتیمخانۀ کابل
حرفهای مخملباف با کوفی عنان
تکدّی کلان
واکنش منفی به مدرن شدن
20 فیلم یا 20 سال آوارگی
پنج سال سلطۀ طالبان
وعدههایی که عملی نشد
آرزوی حذف خشونت
پاریس در کابل
مردم دنیا خسته شدهاند
بازگشت به چوپانی
ملاقات با رنج واقعی
رنج واقعی
فصل سوم: درۀ پنجشیر، پاییز 1381
درۀ پنجشیر، مسعود شهید و حافظیه «چهگوآرا»، «بودا»، «مسعود» و زن ایتالیایی
دخترم! خلبان نشو؛ سقوط میکنی
فداییهای تماموقت
ازدواج مسعود با دختر بادیگاردش
شیوۀ فرماندهی
پیامی برای دشمن دیروز
گارد ویژه
فصل چهارم: کابل، زمستان 1382
تفاوت کابل با قبل
مهماننوازی افغانها
پرسشهای زنان افغان دربارۀ زنان ایران
انتظار، سرما و انتظار
وزارت زنان
خودسوزی زنان
زنان اکنون با شجاعت حرف میزنند
جرم: روزنامهنگاری
غذاهای افغان
قصۀ صالحه، دختری از پل خمری
قصۀ فروزان
قصۀ نوریه، زنی از خوست
قصۀ رعنا، متفاوت از بقیه
گردش در شهر نو
رستورانهای خارجی
روزنامهنگارانی که جزا میبینند
انتقادها و پوزخندهای لیلا
تمرین برای انتخابات
اتحادیه نه! گروه هماهنگکننده
دیدار از محل برگزاری لویی جرگه
قصۀ مرضیه، یک قاضی زن
هشت مارس در افغانستان
خلبانان زن
قصۀ ژنرال عزیزه
گیسو جهانگیری
اختلافات فارسها و پشتونها
پدرام متهم میکند: کرزای از طالبان بود
فصل پنجم: هرات، زمستان 1383
محرومیت در دو سوی مرز، اما متفاوت
حجاب به سبک ایرانی
نشریههای هرات
شفاخانۀ هرات
دانشجو طلبههای هرات
هرات، سرزمین زرتشت؟
دموکراسی با ناهار
درشکههای هرات و پفکهای ایران
چادر رنگی به جای چادر مشکی
پفک و چیپس ایران
برقعهای رنگارنگ و دلتنگی زنان
ایرانیها در نگاه مهاجران افغان
ایران در نگاه روشنفکران، روزنامهنگاران و جوانان هرات
سیاستهای چندگانه
اصلیترین منتقدان ایران
منفیتر از سایر شهرهای افغانستان
برخوردهای خشن در مناطق مرزی
بازداشت دختران جوان
اقدامات ایران
من خانهام را در ایران میخواهم
دختران ایران در هرات
یک نمونه: الهه
نمونۀ دوم: شعله
نمونۀ سوم: فوزیه
زهرا: نمونۀ دیگر
مهری: نام مستعار
ادامۀ داستان الهه
فصل ششم: کابل، تابستان و پاییز 1385
دانشگاه کابل
فعالیت سیاسی ممنوع!
ترس مردم از بازگشت طالبان
مجاهدان خسته، تکنوکراتهای ناآشنا و طالبان آموزشدیده
بزرگداشت مسعود
آمریکایىها در پنجشیر
خانۀ عبدالله عبدالله
سرزمین درهها، سه ماه بعد
جادۀ پنجشیر، پول گمشده و خبرنگار فرانسوى
دشواریهای یک نمایندۀ زن در افغانستان
باران، بوی کباب و زنانی در پشت پرده
تاریکی مطلق کابل و برق اهدایی آقای وزیر
بزرگداشت احمد شاملو در کابل
فصل هفتم: کابل، پاییز 1386
گفتوگو با لطیف پدرام
زنان قندهار
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب افسوس برای نرگسهای افغانستان: سفر به نیمروز، کابل، دره پنجشیر و هرات |
نویسنده | ژیلا بنی یعقوب |
ناشر چاپی | انتشارات کویر |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 304 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-214-105-0 |
موضوع کتاب | کتابهای سفرنامه |