معرفی و دانلود کتاب صوتی قصه‌های قبل از خواب برای بچه‌ها - پاییز: مجموعه قصه

معرفی کتاب صوتی قصه‌های قبل از خواب برای بچه‌ها - پاییز: مجموعه قصه

کتاب صوتی قصه‌های قبل از خواب برای بچه‌ها - پاییز نوشته‌ی جانگ شو، سومین مجلد از مجموعه‌ی «قصه‌های قبل از خواب برای بچه‌ها» است. در این مجلد نیز به سیاق مجلدهای پیشین، مجموعه‌ای از قصه‌های چینی کوتاه گردآوری شده‌اند تا بچه‌ها بتوانند قبل از خواب، به آن‌ها گوش کنند. لازم به ذکر است که ویراستار این مجموعه نیز، مصطفی رحمان‌دوست بوده است.

درباره‌ی کتاب صوتی قصه‌های قبل از خواب برای بچه‌ها - پاییز

دنیای قصه، دنیای شگفت‌انگیزی است. بچه‌ها با پا گذاشتن به دنیای قصه چیزهای زیادی یاد می‌گیرند؛ تبدیل به آدم‌های مختلف می‌شوند و به‌جای آن‌ها زندگی می‌کنند، خلاقیتشان را پرورش می‌دهند و جهان‌های دیگری را در ذهنشان می‌سازند، و حتی به آرامش و شادی بیشتری دست پیدا می‌کنند. قصه و کتاب همان دوست خوبی است که می‌تواند هم‌زمان چندین مهارت‌ها را به بچه‌ها یاد بدهد و آن‌ها را آماده کند تا در بزرگسالی، فردی پخته‌تر و بالغ‌تر شوند. برای همین هم جانگ شو مجموعه‌ی چهارجلدی «قصه‌های قبل از خواب برای بچه‌ها» را تهیه کرده تا بچه‌ها با شنیدن قصه‌ها و افسانه‌های کهن چینی، ضمن سرگرم شدن، جهان‌بینی‌شان را نیز بالا ببرند.

مجموعه‌ی «قصه‌های قبل از خواب برای بچه‌ها» شامل چهار مجلد با نام فصول مختلف سال است که در هر کدام تعدادی قصه گردآوری شده است. در کتاب صوتی قصه‌های قبل از خواب برای بچه‌ها - پاییز که هم‌اکنون پیش روی شماست، به 79 قصه‌ی کوتاه چینی دسترسی دارید که می‌توانند پیش از خواب اوقات خوشی را برای بچه‌ها فراهم کنند و خواب آرام و شیرینی را برایشان به ارمغان بیاورند. این قصه‌ها اغلب مضامینی اخلاقی دارند و یک درس ارزشمند درباره‌ی زندگی به بچه‌ها می‌دهند.

در اولین قصه از کتاب صوتی قصه‌های قبل از خواب برای بچه‌ها - پاییز یعنی «زرافه‌ی مغرور»، ماجرای یک مغازه‌ی اسباب‌بازی‌فروشی را می‌شنویم که به‌تازگی، یک مدل عروسک جدید به مجموعه عروسک‌هایش اضافه کرده است؛ یک زرافه‌ی بزرگ با گردنی بلند که همه را مبهوت زیبایی خودش می‌کند. صاحب مغازه تصمیم می‌گیرد تا یکی از زرافه‌ها را پشت ویترین مغازه‌اش بگذارد، چون به نظرش این زرافه خیلی جذاب است و می‌تواند مشتری‌های زیادی را به مغازه‌اش بیاورد. همین‌طور هم می‌شود، مشتری‌ها پشت در مغازه صف می‌کشند تا هرطور شده، یکی از آن زرافه‌ها را بخرند و برای بچه‌هایشان به خانه ببرند. مغازه‌ی اسباب‌بازی‌فروشی حسابی شلوغ شده و زرافه‌ها به‌خصوص آن یکی که پشت ویترین نشسته، حسابی به دیگر اسباب‌بازی‌ها فخر می‌فروشند.

مردم تقریباً تمام آن زرافه‌ها را خریده‌اند و حالا فقط همان یکی که پشت ویترین نشسته باقی مانده است. آن یکی هم مشتری‌های زیادی دارد، به‌طوری که مرد فروشنده ابتدا قبول نمی‌کند آن یکی را که به‌عنوان نمونه پشت ویترین گذاشته به کسی بفروشد. مردم حسابی به فروشنده اصرار می‌کنند و او راضی می‌شود آن زرافه را هم بفروشد، اما از میان این همه مشتری، آن را به چه کسی باید بدهد؟

پیرزنی می‌گوید که مدیر مهدکودک است و آمده تا آن را برای بچه‌های مهدکودک بخرد. زرافه اما با شنیدن این حرف بادی به غبغبش می‌اندازد و حسابی ناز می‌کند که او که به این قشنگی است، نباید به یک مهدکودک برود. پیرزن از شنیدن این حرف ناراحت می‌شود و از خرید آن زرافه صرف‌نظر می‌کند.

روز بعد، پیرمردی که از روستا آمده، سراغ آن زرافه را می‌گیرد. او می‌خواهد آن را برای بچه‌های روستا بخرد، اما زرافه با شنیدن این حرف هم پشت چشمی نازک می‌کند که زرافه به قشنگی او، نباید به روستا برود. این می‌شود که پیرمرد هم از خرید زرافه منصرف می‌شود.

روزها می‌گذرد و دیگر هیچ‌کس سراغ آن زرافه‌ی مغرور نمی‌آید. تا اینکه یک روز، دختربچه‌ای به سراغ مرد اسباب‌بازی‌فروش می‌آید و به او پیشنهاد می‌کند که اسباب‌بازی‌های جذاب‌تری را در ویترینش بچیند...

کتاب صوتی قصه‌های قبل از خواب برای بچه‌ها - پاییز کاری از نشر صوتی آوانامه و انتشارات کویر است. این کتاب توسط مریم خرم به‌صورت مستقیم از زبان چینی به فارسی ترجمه شده و شما آن را با صدای رفیعه پوستی می‌شنوید.

کتاب صوتی قصه‌های قبل از خواب برای بچه‌ها - پاییز برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب آموزنده و جذاب را به بچه‌های 6 تا 12 ساله پیشنهاد می‌کنیم تا ضمن سرگرم شدن و یاد گرفتن چیزهای تازه،‌ با فرهنگ مردم چین نیز آشنا شوند.

در بخشی از کتاب صوتی قصه‌های قبل از خواب برای بچه‌ها - پاییز: مجموعه قصه می‌شنویم

پاییز بود و آب دریاچه زلال و شفاف و آبی بود. در آسمان آبی خورشید می‌درخشید. ماهی‌ها دسته‌دسته در آب بالا و پایین می‌رفتند و بازی می‌کردند. یک ماهی کوچولو همان‌طور که شنا می‌کرد،‌ به وسط آب دریاچه رسید و یک توپ سفید کوچولو را روی آب شناور دید. خوشحال شد و تصمیم گرفت کمی توپ بازی کند. با سرش توپ را نشانه گرفت و رفت به طرف آن. به محض اینکه با سرش ضربه‌ای به توپ زد صدایی به گوشش رسید. توپ کوچولو بود که گفت: «کی منو کتک زد؟» ماهی کوچولو گفت: «معذرت می‌خوام، من یه ماهی کوچولو هستم.» بعد معذرت خواست و گفت: «من فکر کردم تو یه توپ بازی هستی.»

فهرست مطالب کتاب صوتی