معرفی و دانلود کتاب اعترافات نرون جوان
برای دانلود قانونی کتاب اعترافات نرون جوان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب اعترافات نرون جوان
«پادشاهان سرند و رعیت جسد؛ پس نادان سری باشد که جسد خود را به دندان پاره کند.» و نرون پادشاه نادانی بود. او که حتی مادر خود را به قتل رساند و شهر رم را به آتش کشید. کتاب اعترافات نرون جوان، داستان زندگی این امپراتور بیتجربه را که در سن 30 سالگی، خودکشی کرد و نام خویش را جزو ظالمترین پادشاهان تاریخ قرار داد، روایت کرده است. مارگارت جورج حوادث تاریخی دوران حکومت نرون و شخصیت پیچیده و اعمال جنونآمیز او را برای خوانندگان خود در قالب داستانی تاریخی و حماسی، بازگو میکند.
دربارهی کتاب اعترافات نرون جوان
رم در حال سوختن است. شهر بهکلی ویران گشته و جز خاکستر آدمها، دیوارهای فروریخته و مغازههای بازرگانان که تنها خاکروبهای از آنها مانده، دیگر چیزی وجود ندارد. اثری از زندگی باقی نمانده و حتی خاموش کردن آن دوزخ زمینی هم بیحاصل است، زیرا امپراتور به قتل و کشتار کمربسته و شهر خاموش شده را دوباره به آتش میکشد. امپراتور نرون میخواهد راه را برای مجتمع کاخ باز کند و برای این کار باید شهر رم را با خاک یکسان کند؛ بهعلاوه، مسیحیان دشمنان او هستند. حالا امپراتور میتواند ماجرای نابودی شهر را به گردن آنان بیندازد و دشمنانش را از بیخوبن پاکسازی کند. فاجعهی سوختن رم، تنها بخشی از توحش نرون است. این امپراتور که گویی تنها با خون مردمان سیراب میشود، جنایتهایش از رقم و عدد خارج است و شماردن آنها، از توان حافظهی بشر برنمیآید.
کتاب اعترافات نرون جوان (The Confessions of Young Nero)، داستانی است که ما را به 54 سال بعد از میلاد مسیح در شهر رم میبرد؛ یعنی زمانی که نرون و مادرش، امپراتور کلادیوس را که پادشاه ضعیفی بود، با خوراندن قارچ سمی به قتل رساندند و تاج عریض و باشکوه امپراتوری روم را، بر سر نرون نهادند. شاید عجیب باشد اما آن روز شادترین روز زندگی رومیان بود. مارگارت جورج (Margaret George) برای ما بازگو میکند که مردم در آن زمان تا چه اندازه نرون را دوست داشتند. نرون جوانی مهربان و محبوب بود که هنر را میپرستید و موسیقی بخش جداییناپذیر زندگیاش بود. اما تاریخ، روزگار را برای رومیان چنین شیرین نخواست و روی پلید سکهی شخصیت نرون را بهمرور نمایان کرد.
کتاب اعترافات نرون جوان از زبان این شاهزادهی خام که مادرش او را به امپراتوری رساند، روایت میشود. نرون هیچچیز از حکومتداری نمیداند و هیچ ایدهای دربارهی سلطنت درست ندارد. سالهای آغازین امپراتوری اوست و مادرش آگریپینا رسماً فرمانروای روم است. از قضا این زن بسیار عادلانه حکومت میکند و امپراتریس عادل و آبادگری است؛ اما نرون نمیتواند با این وضعیت کنار بیاید و میخواهد قدرت اصلی کشور را از آن خود کند. نرون چارهای مییابد تا از مشکل رها شود، اما به بدترین راهحل متوسل میشود: او مادر خود را میکشد! این قتل سرآغاز نفرت مردم از نرون و آغاز حکومت وحشت است. گویی هیولایی که در روح نرون میزیست، حالا آزاد شده و به شهرها حمله میکند و جان آدمیان را میبلعد. البته هدف مارگارت جرج این نیست که چهرهای از یک شیطان زمینی را به ما نشان میدهد، بلکه میخواهد شخصیت نرون را که پلیدی و قساوت بهآرامی وجودش را احاطه کرد، واکاوی کند.
نرون سرگذشت بسیاری پیچیده و پرماجرایی دارد و حوادثی حیرتآور در زندگی و سالهای زمامداری او رخ دادهاند. شاید واقعاً اگر کسی پیدا میشد و این امپراتور جوان را به علاقهی اصلیاش که هنر بود متصل میکرد، روم آنچنان فرونمیریخت و حتی از حکومتهای دیگر همچون اشکانیان شکست نمیخورد؛ اما نرون با ظلم و خونریزی خود بر ریشههای ستبر امپراتوریاش تبر زد و درباریان و سناتورها را وادار کرد تا برای براندازی حکومتش اقدام کنند. نرون خود باعثوبانی گریزش از کاخ و وطنش شد و سرنوشتی بسیار دردناک را برای خود ترتیب داد. مارگارت جرج در کتاب اعترافات نرون جوان ما را به تماشا وامیدارد تا دگردیسی شخصیت امپراتور هنرمند و ظالم روم و سیهروزی مردم آن دوره را شاهد باشیم.
کتاب اعترافات نرون جوان، با ترجمهی محمدمهدی درویشی در انتشارات دیدآور منتشر شده است.
نکوداشتهای کتاب اعترافات نرون جوان
- مارگارت جورج استعداد فوقالعادهای دارد. او میتواند جای قهرمان داستان بایستد و با نگاه او صحبت کند. (باربارا تیلور، نویسنده)
- این داستان بیشتر از گزارشی تاریخی است. مارگارت جورج دربارهی شخصیت عمومی و شخصی نرون، کاوشی ظریف انجام داده و آن خلاء را که میان قصه و تاریخ وجود دارد، از بین برده است. او دربارهی تاریخ روم، روایتی دلسوزانه و صادقانه را ارائه کرده است. (دیانا گابالدون، واشنگتنپست)
- مارگارت جورج، دورهها و تمدنهای گذشته را بهطرز درخشانی بازسازی میکند. (شارون کی پنمن، نویسنده)
- این رمان از نخستین صحنه تا پایان، جذاب و هیجانانگیز است. (جنیفر چیاورینی، نویسنده)
کتاب اعترافات نرون جوان برای چه کسانی مناسب است؟
هنرمندان ظاهراً روح لطیف و قلب رقیقی دارند، اما این روحیهی پر مهر و عاشقپیشه، تنها زمانی نمود پیدا میکند که دستی بر بوم نقاشی بکشند و یا کلماتی را بر روی کاغذ برقصانند. تاریخ اثبات کرده است اگر هنرمندی را به جبر و زور، بر تخت حکمرانی بنشانیم، حاصلی بهتر از نرون و هیتلر نصیب مردم و تاریخ نمیشود. کتاب اعترافات نرون نیز به کسانی که دوست دارند تاریخ امپراتوری روم باستان و عصر زمامداری نرون را بشناسند، نشان میدهد که چگونه یک نوجوان هنردوست، به امپراتوری خونخوار و ویرانگر تبدیل میشود و قدرت تا کجا میتواند فرشته را به شیطان تبدیل کند.
در بخشی از کتاب اعترافات نرون جوان میخوانیم
سالهای زیادی بود که با ارابههای اسباببازیام بازی میکردم و دیوارهایی را میدیدم که صحنهی مسابقات ارابهرانی را به تصویر میکشاند، اما آنچه در حقیقت رخ میداد فراتر از تصوراتم بود. ارابهرانها، آرام و آهسته به دور میدان میچرخیدند و رژهی زیبایی به نمایش میگذاشتند. خودشان را گرم میکردند. پشت سر ارابهها خاکی به هوا بلند میشد، پرههای چرخِ ارابهها زیر آفتاب برق میزد. اسبها خرامان خرامان راه میرفتند و خُرخُر میکردند؛ برخی وقتها همگی به یک رنگ بودند، گاهی هم اسبهای یک ارابهی هر یک رنگ جداگانهای داشت. جمعیت فریادکنان تشویقشان میکردند، سپس ارابهها را به دروازههایی که نقطهی شروع بود هدایت میکردند و منتظر میماندند تا شیپور آغاز مسابقه دمیده شود. اسبها بیصبرانه سر جایشان تکان میخوردند و با سُمهایشان زمین را لگد میکردند. در چشم برهمزدنی از جایشان حرکت میکردند، آنچنان سریع میدویدند که بهسختی میشد از یکدیگر تشخیصشان داد. دور اول را که تمام میکردند، رفته رفته از یکدیگر جدا میشدند. معمولاً دور اول یکیشان به دیواری برخورد میکرد یا به ارابهی دیگری کوبیده و باعث میشد تا آن را هم از مسیر منحرف کند. دور نخست که ارابهها با هم رقابت میکردند، نفسم را در سینه حبس میکردم و دم برنمیآوردم. نوبت به دور بعدی که میرسید، کار به جاهای باریکتری کشیده میشد. مسابقه که تمام میشد سرگیجه میگرفتم و تازه میفهمیدم تا آن موقع خود را از نفسکشیدن محروم کرده بودهام.
گاهی ارابهرانها دو اسب داشتند، و گاهی چهار اسب. آنیستوس به من گفته بود که خیلی بهندرت تعدادشان به شش رأس میرسد؛ میگفت از کسی شنیده که ارابهرانی یک مرتبه با هفت اسب مسابقه داده است؛ گرچه خودش هم شگفتزده بود که هفت رأس اسب را چگونه به هم بستهاند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب اعترافات نرون جوان |
نویسنده | مارگارت جورج |
مترجم | محمدمهدی درویشی |
ناشر چاپی | انتشارات دیدآور |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 729 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-104-209-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی خارجی |