معرفی و دانلود کتاب اسیر سرنوشت

معرفی کتاب اسیر سرنوشت

کتاب اسیر سرنوشت نوشته‌ی کالین هوور برای شما از عشق و شور جوانی می‌گوید، عشقی شورانگیز و شاعرانه که در سراسر دنیا با استقبال بسیار زیادی روبرو شده و در فهرست پرفروش‌ترین آثار نیویورک تایمز قرار دارد.

کالین هوور (Colleen Hoover) در این کتاب به داستان زندگی دختری هجده‌ساله به نام «لیکن» می‌پردازد. این دختر پس از مرگ غیرمنتظره‌ی پدرش، سنگ صبور مادر و برادر کوچکترش می‌شود. او هر چند در ظاهر مقاوم و استوار به نظر می‌رسد اما از درون در حال شکستن است. در این میان با نقل مکان به شهری دیگر و آشنایی با پسر همسایه‌ی 21 ‌ساله و جذاب، دل او می‌لرزد و طبع شاعری در او شعله‌ور می‌شود. در اولین قرار مانند سایر زوج‌ها همه‌چیز خوب پیش می‌رود اما به مرور واقعیت‌هایی از زندگی هر یک برای دیگری آشکار می‌شود که احساسات آن‌ها را درگیر نیروهای متضادی می‌کند که از یک سو آن‌ها را از هم می‌راند و از سوی دیگر به سمت یکدیگر می‌کشاند. در این میان تنها اشعار رد و بدل شده میان آن دو هستند که می توانند... .

چرا باید رمان اسیر سرنوشت (Slammed) را بخوانیم؟

کالین هوور یکی از پرفروش‌ترین نویسندگانی است که در سال‌های اخیر ظهور کرده است. هر کتابی که این نویسنده می‌نویسد با استقبال زیادی روبرو می‌شود و جزو نویسندگان محبوب بسیاری از نوجوان‌ها و بزرگسالان است. کتاب «اسیر سرنوشت» هم اولین کتاب کالین هوور است که در حقیقت سکوی پرتابی برای این نویسنده بود و با همین کتاب در گروه نویسندگان پرطرفدار و خوش‌آتیه قرار گرفت. این کتاب نه تنها جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز محسوب می‌شود بلکه به عنوان کاندیدای بهترین رمان نوجوان از سوی سایت گودریدز برگزیده شد.

او برای نوشتن این داستان از یک ترانه از گروه اوت برادرز الهام گرفت. به همین دلیل ترانه‌ی آن‌ها را در داستانش آورده است.

کالین هوور کیست؟

کالین هوور در سال 2011 به نویسندگی را آغاز کرد و رمان «اسیر سرنوشت» را نوشت. هوور قصد انتشار این رمان را نداشت اما به دلیل استقبال اطرافیانش این کار را انجام دارد و نتیجه، بیش از حد انتظار خوب بود. رمان «اسیر سرنوشت» در صدر فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌تایمز قرار گرفت و از هر طرف نقدهای مثبت گرفت.

هوور در میان خوانندگان ایرانی نیز چهره‌ی محبوبی است و از میان آثار او می‌توان به مواردی مانند «و کسی نماند جز ما»، «ما تمامش می‌کنیم»، «همه‌ی خوبی‌هایت»، «حقیقت» و... اشاره کرد.

در بخشی از کتاب «اسیر سرنوشت» می‌خوانیم:

من و کل دو جعبه‌ى آخر را داخل کامیون گذاشتیم. در را پایین کشیدیم و چفتِ آن را انداختیم. هجده سال خاطره که در همه‌ى آن‌ها پدرم حضور داشت را داخل کامیون حبس کردم.

پدرم شش ماه پیش مرد. شش ماه آن‌قدر طولانى هست که دیگر بعد از هر بار حرف زدن از او برادر نُه ساله‌ام، کل، گریه نکند، اما از طرفى هم آن‌قدر کوتاه است که وادارمان کند پیامدهاى مالى زندگى در خانواده‌اى که به تازگى مرد خود را از دست داده را بپذیریم، خانواده‌اى که از پس هزینه‌هاى زندگى در تگزاس و در تنها خانه‌اى که به عمرم دیده‌ام برنمى‌آید.
مامان دسته کلید خانه را به من داد و گفت: «لِیک، این‌قدر مایه‌ى غصه نباش. من که فکر مى‌کنم از میشیگان خوشت بیاد.»

انگار هیچ‌وقت قصد نداشت مرا با اسمى که خودش به طور قانونى روى من گذاشته بود، صدا بزند. او و پدرم سر اینکه چه اسمى روى من بگذارند نُه‌ماه با هم بحث کرده بودند. مامان به یاد آهنگ اریک کلپتون اسم لیلا را دوست داشت. پدر به یاد کندى عاشق اسم کندى بود و مى‌گفت: «مهم نیست کدوم کندى، هر چى کندى تو دنیاست رو دوست دارم!»