معرفی و دانلود کتاب آوای یخ و آتش 8 - جشنی برای کلاغ‌ها 1

معرفی کتاب آوای یخ و آتش 8 - جشنی برای کلاغ‌ها 1

اوضاع در قلمروی وسیع وستروس، در کتاب آوای یخ و آتش 8 - جشنی برای کلاغ‌ها 1 نابسامان است. جرج آر. آر. مارتین داستانش را پس از جنگ میان شاهان ادامه می‌دهد. اکنون قلمروهای پادشاهی‌ فروپاشیده، متحدانی جدید دست به دست یکدیگر داده‌اند، شرایط به‌ کام هیچ حزبی نیست و خیانت در اوج است. در این شرایط، بازی تاج و تخت با خطرات و هیجانات بیشتری ادامه می‌یابد و شخصیت‌هایی که در پی قدرت هستند، بیشتر و بیشتر به دل تاریکی و آشوب فرو می‌روند.

درباره‌ی کتاب آوای یخ و آتش 8 - جشنی برای کلاغ‌ها 1

جرج آر. آر. مارتین (George R. R. Martin) در کتاب آوای یخ و آتش 8 - جشنی برای کلاغ‌ها 1 (A Feast for Crows) به اوضاع پس از جنگ پنج پادشاه می‌پردازد. قلمرو از هم پاشیده و در آسیب‌پذیرترین حالت قرار دارد و در این اثنا چند جناح برای رسیدن به قدرت در تلاش‌اند. جرج آر. آر. مارتین در این جلد بیش از هر چیزی روی خاندان لنیستر، آهنزادگان و مردمان دورن تمرکز کرده است. جرج آر. آر. مارتین داستانش را از نقطه نظر چندین شخصیت روایت می‌کند. همین کار باعث شده تا خوانندگان اثر دیدگاه‌های متفاوت شخصیت‌های گوناگون در سراسر مناطق وستروس را راحت‌تر دنبال کنند.

چنان‌که گفته شد، جرج آر. آر. مارتین بیش از هر چیزی روی خاندان لنیستر متمرکز است. سرسی لنیستر که سخت در تلاش است کنترل مقر پادشاهی و پسرش، شاه تامن، از دستش رها نشود، با تهدیدهایی که هم از داخل و هم از خارج از شهر متوجه او هستند، دست و پنجه نرم می‌کند. او بنابراین به منظور حذف دشمنان سیاسی خود نقشه می‌کشد و همزمان می‌کوشد تا جایگاهش را بر تخت آهنین حفظ کند. اما در این راه، به‌خاطر تصمیمات نسنجیده‌ای که می‌گیرد باعث می‌شود رفته‌رفته متحدانش را از دست دهد. از سمت دیگر، جیمی لنیستر که اکنون به مقام فرمانده‌ی ارشد گارد سلطنتی رسیده، در تلاش است تا نظم را به پادشاهی بازگرداند. او در پی آن است که از این طریق شرافت و منزلت خودش را مجدد بازیابد.

جرج آر. آر. مارتین در این جلد، همانند جلدهای پیشین این مجموعه به مضامینی همچون قدرت و فساد، شرافت و خدمتگزاری و بقا پرداخته است. نویسنده در کتاب آوای یخ و آتش 8 - جشنی برای کلاغ‌ها 1 نشان می‌دهد که جست‌وجوی قدرت چطور می‌تواند فرد را به فساد بکشاند و اوضاع را به سمت ویرانی و آشوب سوق دهد. جرج آر. آر. مارتین خصوصاً این مفهوم را در شکاکی و رفتار مستبدانه‌ی سرسی لنیستر به وضوح ترسیم کرده است. اکنون می‌توانید این کتاب را با ترجمه‌ی رکسانا شیرزادی که به یاری نشر موج چاپ و منتشر شده است، تهیه فرمایید.

جوایز و افتخارات کتاب آوای یخ و آتش 8 - جشنی برای کلاغ‌ها 1

• پرفروش‌ترین کتاب نیویورک تایمز
• حضور بین نامزدهای جایزه‌ی هوگو برای بهترین رمان (2006)
• حضور بین نامزدهای جایزه‌ی لوکاس برای بهترین رمان فانتزی (2006)

نکوداشت‌های کتاب آوای یخ و آتش 8 - جشنی برای کلاغ‌ها 1

• جرج آر. آر. مارتین یکی از آن نویسندگانی است که در نوشتن ژانر فانتزی - حماسی مهارت بالایی دارد و با اختلاف بهترین است. الان بهترین فرصت است که او را تالکینِ آمریکایی بخوانیم. (تایم)
• یک مجموعه‌ی فانتزی عالی برای هر سلیقه‌ای، حتی برای آن‌هایی که فانتزی نمی‌خوانند. (دیترویت فری پرس)
• اثری تخیلی که هم خوانندگانش را سرگرم می‌کند و هم این ژانر به اوج خود می‌رساند؛ اثری که یک نسل در میان نوشته می‌شود. (میلواکی جورنال سنتینل)
• بهترین مجموعه‌ی فانتزی که در عمرم خوانده‌ام؛ لایه‌لایه، پیچیده، شخصیت‌های واقع‌گرایانه و موضوع و خط داستانی حیرت‌انگیز و جذاب. شاهکار. (جف واندرمر، نویسنده‌ی آثار فانتزی و علمی - تخیلی)
• این مجموعه‌ی جرج آر. آر. مارتین تأثیرگذارترین فانتزیِ مدرن است، هم در مفهوم و هم در نوشتار. شاهکاری که در کنار آثار بزرگ فانتزی جای می‌گیرد. (کنترا کاستا تایمز)

اقتباس سینمایی از کتاب آوای یخ و آتش 8 - جشنی برای کلاغ‌ها 1

دی بی وایس و دیوید بنیاف در سال 2011 سریالی تحت عنوان بازی تاج و تخت از روی این مجموعه ساختند. این سریال که هم توانست تحسین منتقدین و مردم را برانگیزد و هم مورد انتقاد شدید قرار گیرد، در هشت فصل ساخته شد. بازیگرانی همچون شان بین، کیت هرینگتون، پیتر دینکلج، امیلیا کلارک، لینا هیدی و... در آن نقش آفرینی کردند و موسیقی متن اثر نیز برعهده‌ی رامین جوادی، آهنگساز آلمانیِ ایرانی‌تبار بوده است.

کتاب آوای یخ و آتش 8 - جشنی برای کلاغ‌ها 1 برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب را به تمام افرادی که به ژانر فانتزی - حماسی و علمی - تخیلی علاقه دارند، خصوصاً آن‌هایی که شیفته‌ی سریال بازی و تاج و تخت هستند توصیه می‌کنیم.

در بخشی از کتاب آوای یخ و آتش 8 - جشنی برای کلاغ‌ها 1 می‌خوانیم

باد شمال می‌وزید و کشتی پیروزی آهنین را به‌سوی خلیج مقدسی که آغوش نگا نام داشت، می‌راند.

ویکتاریون به نِتِ سرتراش، در دماغه‌ی کشتی ملحق شد. آن‌سوی ساحل ویک کهن و تپه‌ ماهورهای پوشیده از علفزارش، دنده‌های نگا مثل کُنده‌های سفید بزرگی از زمین بیرون زده بود، بلندای هریک به بلندی دکل دروموند و حتا دو برابرش بود.

ویرانه‌های قلعه‌ی شاه خاکستری. ویکتاریون جادویش را حس می‌کرد. گفت: «بیلون وقتی برای اولین بار خودش را شاه نامید، زیر این ویرانه‌ها ایستاده بود. سوگند خورد فَرّ و جلال گذشته را برگرداند و تارلِ سه بار مغروق، یک تاج چوبی روی سرش گذاشت. همه فریاد زدند: «ببببیللللللون... ببببیلووووووون... بببببیلللللووون... شااااااه بیلوووون...»

نت گفت: «اسم تو را هم خیلی بلند فریاد می‌زنند.»

ویکتاریون سری تکان داد، خودش آن‌قدرها مطمئن نبود. بیلون سه پسر داشت و یک دختر که خیلی دوستش داشت.

وقتی که در موت‌کلین، خبر مرگ برادرش را برایش بردند و فرماندهانش با بحث و جدل، از او خواستند ادعایش را اعلام کند، همین‌ها را گفته بود. رالف سرخپوش استدلالش این بود که: «پسرهای بیلون همه مرده‌اند و آشا هم یک زن است. تو وزیر قدرتمند برادرت بودی. باید شمشیرش را از روی زمین برداری.» وقتی ویکتاریون گفت باید طبق دستور بیلون، موت‌کیلن را در برابر مردان شمال حفظ کند، رالف کِنینگ گفته بود: «گرگ‌ها درهم شکسته‌اند، جناب لرد. نگه داشتن این باتلاق چه ارزشی دارد، وقتی تمام جزیره‌ها را از دست بدهی؟» و رالفِ لنگ افزوده بود: «چشم‌کلاغ خیلی از این‌جا دور بوده. او ما را خوب نمی‌شناسد.»