معرفی و دانلود کتاب آوای یخ و آتش 2 - بازی تاج و تخت 2

معرفی کتاب آوای یخ و آتش 2 - بازی تاج و تخت 2

کتاب آوای یخ و آتش 2 - بازی تاج و تخت 2 به قلم جورج آر. آر. مارتین، جلد دوم از نخستین عنوان از این مجموعه است. ما در این جلد می‌خوانیم که وحشی‌گری خاندان تارگرین با آن اژدهایانی که در خدمت دارند به پایان رسیده و اکنون سرزمین هفت پادشاهی در صلح به سر می‌برد؛ صلحی متزلزل که با به قتل رسیدن دست پادشاه، دومین فرد مهم دربار، از بین می‌رود و آشوب دوباره کل سرزمین را در خود فرو می‌برد.

درباره‌ی کتاب آوای یخ و آتش 2 - بازی تاج و تخت 2

ما در کتاب آوای یخ و آتش 2 - بازی تاج و تخت 2 (A Game of Thrones - A Song of Ice and Fire)، می‌خوانیم که آفتاب سوزان ظلم و ستم خاندان تارگرین غروب کرده و همین باعث شده تا در سرزمین صلحی ظاهری پدیدار شود. رابرت براثیون در مقر فرماندهی یا همان کینگزلندینگ زمام امور را در دست گرفته و فرمانروایی می‌کند. خاندان استارک نیز در وینترفل، درحالی‌که خودشان را درگیر مسائل حکومتی نکرده‌اند، دارند از دیوار مستحکم، طویل و مرتفعی دفاع می‌کنند که از آن‌ها برابر زمستان گزنده و سرد و پایا محافظت می‌کند. وقتی دومین شخصیت پر اهمیت دربار، یعنی دست پادشاه، کشته می‌شود، رابرت براثیون نزد ند استارک به وینترفل می‌آید تا از او طلب کمک کند. زمانی که ند استارک درخواست رابرت براثیون را می‌پذیرد و با او به مقر فرماندهی بازمی‌گردد، می‌بیند که اوضاع نابسامان و اتفاقات عجیبی در جریان است. سرسی، از خاندان لنیستر گویا برنامه‌ی دیگری برای حکومت دارد.

جورج آر. آر. مارتین (George R.R. Martin) نویسنده‌ای است که حق زیادی به گردن ژانر فانتزی و علمی - تخیلی دارد. او توانسته با خلق این جهان و شخصیت‌های بی‌شمار، به انتقاد از جوامع و ممالک واقعی بپردازد و مسائل سیاسی را زیر سؤال ببرد. مفاهیمی همچون قدرت و خیانت و شرافت و جاه‌طلبی و خانواده و اخلاق و... جایگاه ویژه‌ای در آثار این نویسنده‌ی شهیر دارند و او توانسته با ادغام زیرکانه و ماهرانه‌ی این مفاهیم با مضامین سیاسی، اثری جاودانه خلق کند، تاحدی‌که در سال 2011، شبکه‌ی مشهور آمریکایی HBO سریالی اقتباسی از روی این مجموعه ساخت و این نیز توانست میان طرف‌داران اثر محبوب شود و تحسین منتقدان را برانگیزد. شما نیز می‌توانید کتاب آوای یخ و آتش 2 - بازی تاج و تخت 2 را با ترجمه‌ی رکسانا شیرزادی که به یاری نشر موج چاپ و روانه‌ی بازار شده است، تهیه فرمایید.

نکوداشت‌های کتاب آوای یخ و آتش 2 - بازی تاج و تخت 2

• جهان‌های خلق‌شده‌ی کمی وجود دارند که در حد جهان جورج آر. آر. مارتین متنوع و مبتکرانه باشند. (جانی ورتس، نویسنده‌ی آثار تخیلی و فانتزی)
• جورج آر. آر. مارتین بدون شک یک استاد جدید در حوزه‌ی آثار فانتزی - حماسی است. (کاترین کِر، نویسنده‌ی آثار تخیلی و فانتزی)
• چه داستان شگفت‌انگیزی. تا جایی خواندم که دیگر چشمانم نمی‌دید. وقتی کتاب را تمام کردم، آفتاب بالا آمده بود. (آن مک‌کافری، نویسنده‌ی آثار تخیلی و فانتزی)
• جورج آر. آر. مارتین یکی از بهترین نویسندگان دوران ماست و این یکی از بهترین کتاب‌های اوست. (ریموند ای. فیست، نویسنده‌ی آثار تخیلی و فانتزی)
• این کتاب یکی از آن آثاری کمیاب و تحسین‌برانگیز است. (رابین هاب، نویسنده‌ی آثار گمانه‌زن و فانتزی)

جوایز و افتخارات کتاب آوای یخ و آتش 2 - بازی تاج و تخت 2

• نامزد جایزه‌ی نبولا برای بهترین رمان (1977)
• بهترین کتاب از نگاه هفته‌نامه‌ی ناشران (1996)
• برنده‌ی جایزه‌ی لوکِس برای بهترین رمان فانتزی (1977)
• برنده‌ی جایزه‌ی ایگنوتوس برای بهترین رمان (2003)
• نامزده جایزه‌ی جهان فانتزی برای بهترین رمان (1977)
• و ...

کتاب آوای یخ و آتش 2 - بازی تاج و تخت 2 برای چه کسانی مناسب است؟

اگر از دوست‌داران سریال بازی تاج و تخت هستید و به دنبال این هستید که بیشتر در جهان آفریده‌ی جورج آر. آر. مارتین غرق شوید و از جزئیات بیشتر کتاب آگاه شوید، از خواندن این اثر غافل نشوید.

در بخشی از کتاب آوای یخ و آتش 2 - بازی تاج و تخت 2 می‌خوانیم

پیراهن پشمی ساده‌ای پوشید. اما سرآستین‌ها و یقه‌ی گلدوزی شده‌ی اشرافی داشت. خدمتکاری نبود. مدتی با دکمه‌های نقره‌ای کلنجار رفت. انگشتانش ناشی و نابلد بود. جین‌پول را با او حبس کرده بودند اما جین هم به دردی نمی‌خورد. آن‌قدر گریسته بود که صورتش پف کرده بود. نمی‌خواست گریه و زاری برای پدرش را تمام کند.

سرانجام موفق شد دکمه‌ها را ببندد. گفت: «مطمئن هستم حال پدرت خوب است. از ملکه خواهش می‌کنم اجازه بدهد پدرت را ببینی.» فکر می‌کرد با این محبت شاید حال جین بهتر بشود. اما دخترک با آن چشمان ورم‌کرده‌ی کاسه‌ی خون، فقط نگاهش کرد. بعد گریه‌اش بلندتر شد. چقدر بچه بود.

سانسا هم روز اول گریه کرده بود. با شروع کشتار حتا در پشتِ دیوارهای محکم دژ میگور نمی‌شد که نترسید. جایی بزرگ شده بود که هر روزش صدای چکاچک شمشیر می‌شنید. حتا یک روز نبود که تمرین شمشیرزنی سربازان را ندیده باشد. با این وجود واقعی بودن جنگ همه چیز را عوض می‌کرد. این صداها را هرگز نشنیده بود و صداهای دیگر. ناله‌های دردناک، ناسزا و فحش‌های رکیک، التماس و فریادهای کمک‌خواهی و زاری زخمیان و محتضران. در داستان‌ها هرگز هیچ شوالیه‌ای فریاد نمی‌کشید یا برای زنده ماندن التماس نمی‌کرد. به همین خاطر او هم گریه کرد و التماس، تا بگویند چه خبر است. بگویند پدرش کجاست. بگویند بیاید. خواهر موردان، شاه و شاهزاده‌ی دلاورش را صدا کنند. حتا اگر نگهبانان صدایش را شنیده باشند، جوابی ندادند. فقط یک‌بار در را گشودند که دیروقت بود و جین‌پول را لرزان و زخمی به داخل هل دادند. دختر پیشکار داد می‌زد: «دارند همه را می‌کشند.» یک‌سره داد می‌زد و همین را می‌گفت. سگ در را با پتک شکانده بود. برج وزیر انباشته از جسد بود. پله‌ها از خون لغزان بود. سانسا اشک‌های خودش را پاک کرد و سعی داشت دوستش را آرام کند. بعد در یک رختخواب مثل دو تا خواهر هم‌دیگر را در آغوش گرفتند و خوابیدند.