معرفی و دانلود کتاب آواز درناها
برای دانلود قانونی کتاب آواز درناها و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب آواز درناها
کتاب آواز درناها مجموعهی داستانهای کوتاه به قلم فاطمه ظهیری است که زندگی معصومانه و لحظات تلخ و شیرین زندگی 22 نوجوان را روایت میکند. در کتاب آواز درناها با این نوجوانان همراه و شریک قصههایشان خواهید شد.
دربارهی کتاب آواز درناها
کتاب آواز درناها اثری است که به قلم فاطمه ظهیری نوشته شده است. این اثر که در حقیقت مجموعهای از داستانهای کوتاه را در بر میگیرد، ما را به خانهی 22 نوجوان میبرد که هرکدام از آنها لحظات خاصی را در زندگی تجربه میکنند و این تجربیات تاثیری عمیق بر روح و روانشان میگذارد. در داستان اول که شاهتوت نام دارد، زهرا و پدرش عازم زیارت حرم حضرت رقیه هستند. پدر برای لحظاتی زهرا را رها میکند و زهرا که از شدت خستگی به خواب رفته است، رویای عجیبی میبیند. رویای پسر همسایهشان که شهید شده و عروسکهای حرم که زنده شدهاند. پس از آنکه بیدار میشود، پدرش را میبیند که تفنگی بر دوش دارد و عازم حرم حضرت زینب است. آنچه پس از این رویا برای زهرا رخ میدهد، سرنوشت او را عوض میکند. سایر داستانهای کتاب نیز از این قاعده مستثنی نیستند و هرکدام با ماجرایی غافلگیرکننده شما را با خود همراه میکند.
فاطمه ظهیری تلاش کرده تا با نوشتن داستانهایی دربارهی نوجوانان، به نوعی با آنان همدردی و همدلی کند، تا بفهمند در این دنیای بزرگ، تنها نیستند. جالب است بدانید فاطمه ظهیری از نویسندگان جوان ایران است که به کار نویسندگی برای کودکان و نوجوانان در کانون پرورش فکری مشغول به کار است.
کتاب آواز درناها برای چه کسانی مناسب است؟
اگر از آن دسته نوجوانانی هستید به خواندن داستانهای کوتاه ایرانی علاقهمندید این کتاب انتخاب بسیار خوبی برای شماست.
در بخشی از کتاب آواز درناها میخوانیم
پلاستیک نان را توی دستم فشار دادم، مهری داشت سیبزمینیها را پوست میکند ننه با قدمهایی آرام از جایش بلند شد، همه حواسش به مهری بود، آرام سفره نان را باز کرد و چند تکه نان برداشت و گذاشت زیر پیراهنش. به من که نگاه کرد سرم را برگرداندم و باز از پنجره به کوچه نگاه کردم. مهری سیبزمینیها را گذاشته بود توی بشقاب و داشت نعناعداغ درست میکرد، ننه انگار نه انگار دوباره خزید زیر لحاف کرسی، آرام لبهایش میجنبید، نگاهش کردم، دیگر لبهایش را تکان نمیداد و بیشتر خزید زیر لحاف، میخواستم بگویم: «ننهجون راحت باش، خودت رو اذیت نکن، با خیال راحت بشین نونت رو بخور، موقع نهار هم باز سهم نونت رو بخور، مهری که نفهمید من هم که ندیدم...» توی کوچه سروصدا هر لحظه بیشتر میشد، بچهها تا زانو توی برف فرو رفته بودند، مهری آمد پشت پنجره: «خوبه والا مدرسه رو به خاطر سرما تعطیل میکنن این بچهها خونهنشین نمیتونن بامونن. نمیدونم چیچی ماخوان توای سرما.»
لیلا از خانه خواهرش برگشته بود، از توی کوچه برایم دستی تکان داد، حشمتخان هم چند تا کیسه نان خشک بزرگ را گذاشته بود توی فرغون و توی برفها به سختی هلش میداد. پلاستیک را توی دستم فشار دادم. صدای شانه قالی مهری باز هم خانه را پر کرده بود. سیبزمینیها توی ماهیتابه با روغن و نعناع کنار چراغ خوراکپزی بود، کاپشنم را سریع پوشیدم، یک دانه سیبزمینی برداشتم و گذاشتم توی پلاستیکم، چکمههایم را پوشیدم: «آبجی مهری من زودی برمیگردم.». آقای محمدی بچههای کلاس را جمع کرده بود یک گوشه کنار آب زلال تالاب که نورش چشمم را بدجور میزد: «بچهها همه گوش کنید، ما اینجا جمع شدیم برای کمک، هر کی غذا و نون خشک آورده بزاره اینجا، یه لحظه همگی ساکت...»
فهرست مطالب کتاب
شربت شاهتوت
ادکلن
ایکاش
اینقدر نزدیک
احساس عجیب
آشتی
آقا سیبیلو
آواز درناها
به این میگن قیمه
کنار حوض پر از اردک
مامان لیلی
مرد خانه
مصی
همه منتظرند
یا علی
یک جرعه آب
یگانه
شبنامهها
خانه پدری
با لبخند به من نگاه میکند
یک لیوان شکلات داغ
فکرش را نمیکردم
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب آواز درناها |
نویسنده | فاطمه ظهیری |
ناشر چاپی | انتشارات آناپل |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 135 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-97810-8-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه نوجوان |