معرفی و دانلود کتاب قصههای بهرنگ
برای دانلود قانونی کتاب قصههای بهرنگ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب قصههای بهرنگ
کتاب قصههای بهرنگ نوشتهی صمد بهرنگی، متن کاملی است از مجموعه داستانهایی که فقط پند و اندرز نمیدهند و به دنبال تنبیه و تشویق نیستند بلکه به کودکان میآموزد که زیر بار ظلم زورگویانی که سد راه پیشرفت و تکامل بشری هستند نروند.
دیگر زمان آن گذشته است که ادبیات کودکان محدود به تبلیغ و تلقین نصیحتهای خشک و بیبرو برگرد، نظافت دست و پا و بدن، اطاعت از پدر و مادر، حرفشنوی از بزرگان، سر و صدا نکردن در حضور مهمان، سحرخیز باش تا کامروا باشی، بخند تا دنیا به رویت بخندد، دستگیری از بینوایان به سبک و سیاق بنگاههای خیریه و مسائلی از این قبیل که نتیجهی کلی و نهایی همهی اینها بیخبر ماندن کودکان از مسائل بزرگ و حاد و حیاتی محیط زندگی است باشد. چرا باید در حالی که برادر بزرگ دلش برای یک نفس آزاد و یکدم هوای تمیز لک زده، کودک را در پیلهای از «خوشبختی و شادی و امید» بیاساس خفه کرد؟ بچه را باید از عوامل امیدوار کنندهی الکی و سست بنیاد نا امید کرد و بعد امید دگرگونهای بر پایهی شناخت واقعیتهای اجتماعی و مبارزه با آنها را جای آن امید اولی گذاشت.
آیا کودک غیر از یاد گرفتن نظافت و اطاعت از بزرگان و حرف شنوی از آموزگار و ادب چیز دیگری احتیاج ندارد؟ آیا نباید به کودک گفت که در مملکت تو هستند بچههایی که رنگ گوشت و حتی پنیر را ماه به ماه و سال به سال نمیبینند؟ چرا که عدهی اندکی دلشان میخواهد همیشه «غاز سرخ شده در شراب» سر سفرشان باشد.
ادبیات کودکان باید پلی باشد بین دنیای رنگین بیخبری و در رؤیا و خیالهای شیرین کودکی و دنیای واقعیتهای تلخ و دردآور و سرسخت دنیای بزرگترها. کودک باید از این پل گذشته و آگاهانه و مسلح و چراغ به دست به دنیای تاریک بزرگترها پا بگذارد. در این صورت است که بچه میتواند کمک و یار واقعی پدرش در زندگی باشد و عامل تغییر دهندهی مثبتی در اجتماع راکد و هردم فرو رونده.
به عقیده بهرنگی ادبیات کودکان نباید فقط مبلغ «محبت و نوع دوستی و قناعت و تواضع» از نوع اخلاق مسیحیت باشد. باید به بچه گفت که به هر آنچه و هر که ضد بشری و غیر انسانی باشد و سد راه تکامل تاریخی جامعه است کینه ورزد و این کینه باید در ادبیات کودکان راه باز کند. تبلیغ اطاعت و نوعدوستی صرف، از جانب کسانی که کفهی سنگین ترازو مال آنهاست، البته غیر منتظره نیست؛ اما برای صاحبان کفهی سبک ترازو هم ارزشی ندارد.
در بخشی از کتاب متن کامل قصههای بهرنگ میخوانیم:
آری گناه من بود. گناه من بود که مجبور شدم روز جمعه در شهر بمانم. شاید هم گناه زن قهوهچی بود که دل درد گرفته بود. اما نه، نه گناه من بود و نه گناه زن قهوهچی. قضیه به این سادگی هم نیست. بهتر است اول ماجرا را برای شما نقل کنم تا خودتان بگویید که گناه از که بود، شاید هم گناهی در بین نباشد. ظهر روز پنجشنبه بود. جلو قهوهخانه زیر سایهی درخت توت نشسته بودم. دیزی میخوردم که بعد بروم سر جاده و از آن جا با اتوبوس به شهر. مدرسه را تازه تعطیل کرده بودم. طاهر، نمیدانم چه زود، کتابهایش را به خانه برده بود و گاری را آورده بود همانجا سر استخر و به اسب آب میداد. از جیبهای باد کردهاش مرتب نان درمیآورد و میخورد. قهوهچی بساط دیزی را از جلوی من برداشت و به پسرش صاحبعلی گفت چایی و قلیان برای من بیاورد و پهلوی من نشست و گفت: آقا معلم خواهش کوچکی داشتم. من گفتم: امر بکن، نوروش آقا.
صاحبعلی چای آورد و رفت قلیان چاق کند. قهوهچی گفت: «مادر صاحبعلی شب تا حال دل درد گرفته و آرام و قرار ندارد. عرق شاه اسپرم دادیم خوب نشد، زنجبیل و نعناع دم کردیم دادیم خوب نشد، ننه منجوق گفته که اگر پوست نارنج دم بکند و بخورد خوب میشود. اما توی ده پوست نارنج پیدا نمیشود. من خودم یک تکه داشتم که چند روز پیش نمیدانم به کی دادم. خوب، آقا معلم، حالا که تو میخواهی بروی شهر، زحمت بکش یک کمی پوست نارنج برای ما بیاور.»
فهرست مطالب کتاب
ادبیات کودکان
اولدوز و کلاغها
اولدوز و عروسک سخنگو
عروسک سخنگو
کچل کفترباز
پسرک لبوفروش
سرگذشت دانهی برف
پیرزن و جوجهی طلاییاش
دو گربه روی دیوار
سرگذشت دومرول دیوانهسر
افسانهی محبت
یک هلو و هزار هلو
24 ساعت در خواب و بیداری
کوراوغلو و کچل حمزه
تلخون
بینام
عادت
پوسته نارنج
قصهی آه
آدی و بودی
به دنبال فلک
بز ریش سفید
گرگ و گوسفند
ماهی سیاه کوچولو
موش کوچولو
منجوق و مادرش
بز دایی علی
بچه خرگوش عادل
فانوس دریایی و دو رفیقش
پاپهن خانم
موش گرسنه
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب قصههای بهرنگ |
نویسنده | صمد بهرنگی |
ناشر چاپی | انتشارات پر |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 420 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6041-34-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |