معرفی و دانلود کتاب یک فنجان محبت گرم

معرفی کتاب یک فنجان محبت گرم

کتاب یک فنجان محبت گرم نوشته‌ی زهره مرشدی درباره‌ی دختری قوی و محکم است که پس از رفتن پدرش می‌کوشد تا خانواده‌ی از‌هم‌پاشیده‌شان را دوباره سر پا کند و از پس مشکلاتی که بر سرشان ریخته برآید. در همین حین است که عشق ناگهان در خانه‌اش را می‌زند...

درباره‌ی کتاب یک فنجان محبت گرم

شیرین به چهار نفره بودن خانواده‌شان عادت کرده، به بودن مادر و خواهر و برادرش و نبود پدرش. از همان روزی که پدرش با یک ساک دستی کوچک از خانه بیرون زد، یاد گرفت که کم‌کم باید با این قضیه کنار بیاید، البته چاره‌ی دیگری هم نداشت؛ پدرش قرار نبود به حرف او از تصمیمش بازگردد.

حالا سال‌ها گذشته است. تنها برادر شیرین جای پدرش را گرفته و نان‌آور خانواده شده است. مادر شیرین دیگر مجبور نیست کار کند و زندگی‌شان به ثبات رسیده، اما یک تعدیل نیرو همه‌چیز را به هم می‌ریزد. شهمیر برادر شیرین از کارش اخراج می‌شود و دوباره قایق شکسته‌ی زندگی‌شان درگیر امواج سهمگین بلا می‌شود. مادر شیرین ناچار است با وجود تمام مخالفت‌های شهمیر به سر کارش در درمانگاه برگردد و شیرین نیز ناچار است به دنبال کاری بگردد تا مبادا این قایق غرق شود.

پیدا کردن کار برای شیرین به‌عنوان یک دانشجو به‌هیچ‌وجه راحت نیست. ابتدا می‌کوشد تا در رشته‌ی خودش کار پیدا کند، اما بعد که به نتیجه نمی‌رسد به سراغ شغل‌هایی مانند منشی دندان‌پزشک و کار کردن در املاک نیز می‌رود، اما باز هم ناامید می‌شود. تا اینکه بالاخره معجزه فرا می‌رسد!

زندگی شیرین بالاخره به سراشیبی می‌افتد و یک شغل خوب و پردرآمد پیدا می‌کند. شغلی که می‌تواند زندگی‌اش را از این‌رو به آن‌رو کند، ولی قضیه به همین سادگی‌ها هم نیست. سرنوشت برای شیرین خواب دیگری دیده است. زندگی می‌خواهد با بازگرداندن پدر شیرین او را بر سر یک دوراهی سخت و دشوار قرار دهد. پدری که روزی با بی‌رحمی تمام آن‌ها را رها کرده بود حالا آشفته‌حال و مریض بازگشته است. آیا شیرین قرار است او را بپذیرد؟ آیا با وجود تمام مصیبت‌هایی که به سرش آمده از گناه پدر می‌گذرد و به بالینش می‌رود؟

کتبا یک فنجان گرم محبت نوشته‌ی زهره مرشدی، داستانی زیبا درباره‌ی فداکاری، صبر و عشق است. این کتاب روایتگر سرنوشت آدم‌های باگذشتی است که از خطاهای اطرافیانشان چشم می‌پوشند و روزگار در عوض کام آن‌ها را شیرین می‌کند.

این کتاب از نشر طلایه به چاپ رسیده است.

کتاب یک فنجان محبت گرم برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان‌های اجتماعی و عاشقانه‌‌ی ایرانی مناسب، سرگرم‌کننده و قابل‌توجه خواهد بود.

در بخشی از کتاب یک فنجان محبت گرم می‌خوانیم

پدرم قادر نبود به مانند روزهای سلامتی‌اش، حداقل برای رفع کسالت هم شده از خانه بیرون بیاید. خرید مایحتاج روزانه، گپ و گفتگو با آقای مغازه‌دار، رفتن و نشستن در یک پارک، حتی یک آدم تنها را هم می‌تواند سرگرم کند، اما به شرطی که آن آدم قادر بود با اطمینان قدم بردارد و راه برود!!

چشمان پدرم پاییز غم زده‌ای بود که بی‌رحمانه در رهگذر زمان می‌شکست و محکوم بود در آن اتاق، چشم به راه تنها ملاقاتی‌اش که من بودم؛ انتظار را برای شنیدن صدایم تحمل کند. حرف‌های دکتر، هر روز پروانه‌وار به دور اندیشه‌هایم گردش می‌کرد، از یادآوری لحظه به لحظه آن‌ها درحالی‌که راه حلی برایشان پیدا نمی‌کردم به ستوه آمده بودم.

دکتر، فیزیوتراپیستی را معرفی کرده بود که در هفته 3 روز و هر جلسه یک ساعت باید به مطبش می‌رفتیم. بدن بابا بعد از چند هفته پیشرفت خوبی که داشت، دیگر به ندرت تغییرات محسوسی دال بر علائم بهبودی نشان می‌داد. به گفته دکتر از این‌جا به بعد احتیاج به درمان و رسیدگی تخصصی داشت، بیشتر از این کاری از ورزش‌ها و تمرینات من‌درآوردی من، بر نمی‌آمد؛ حتی دکتر از سر لطف با همکارش صحبت کرده بود و مبلغ قابل توجهی را به عنوان تخفیف کم کرده بود.

مشکل از جایی شروع می‌شد که زمان پذیرش بیماران بین ساعات 1:30 تا 30:5 صورت می‌گرفت، اگر یک ساعت زودتر یا حتی دیرتر می‌توانستم به کارم آغاز یا پایان بدهم، قادر به رفع مهم‌ترین نیاز پدر می‌شدم، اما مطمئن بودم به محض مطرح شدن این خواسته با بی‌رحمی ‌از سوی آقای مدیر رد می‌شد.

شهمیر تنها کسی بود که می‌توانست چاره‌ساز باشد اما افسوس که تمام صحبت‌ها، جدل‌ها، دعوا‌های هر شبمان به هیچ پایان خوشی نمی‌رسید. برادرم مثل یک دشمن، سرسختانه مقابلم مقاومت می‌کرد. هر روزی که می‌گذشت دعوا و کدورت بیشتر بینمان جدایی و فاصله می‌انداخت. سعی می‌کردیم با هم رودررو نشویم تا جنگ و جدلمان مادر را، که تنها نقطه مشترک ما در آن روزها بود، غمگین و رنجیده نکند.