معرفی و دانلود کتاب گذرگاه اشباح

معرفی کتاب گذرگاه اشباح

وی. ای. شواب در کتاب گذرگاه اشباح، که برای مخاطبین نوجوان نوشته شده و نامزد دریافت جایزه‌ی گودریدز نیز بوده است، ادامه‌ی ماجراهایی را که برای کسیدی بلیک رخ می‌دهند روایت می‌کند. در این کتاب که داستان آن در شهر سرشار از جادو و موسیقیِ نیو اورلئان می‌گذرد، کسیدی در برابر نیرویی پلید قرار می‌گیرد که تاکنون چیزی از آن نمی‌دانسته: فرستاده‌ای از سوی مرگ.

درباره‌ی کتاب گذرگاه اشباح

کتاب گذرگاه اشباح (Bridge of Souls)، به ادامه‌ی سفر‌های کسیدی بلیک و ماجراجویی‌های او و گربه‌اش، گریم می‌پردازد. در این کتاب، کسیدی به همراه خانواده‌اش به شهر نیو اورلئان در ایالت لوییزیانا می‌رود تا پدر و مادرش بتوانند قسمت دیگری از برنامه‌ی تلویزیونی‌شان را بسازند. کسیدی نگرانی‌ها زیادی دارد؛ مسئله اینجاست که دوست صمیمی کسیدی، جیکوب، که همیشه و همه‌جا او را همراهی می‌کند، یک روح است. قدرت جیکوب هر روز افزایش پیدا می‌کند و او حتی توانایی این را پیدا کرده که بر اجسام فیزیکی نیز تأثیر بگذارد. کسیدی از این می‌ترسد که نکند یک روز مجبور شود جیکوب را به جهان دیگر بفرستد و دیگر او را نبیند.

در ادامه‌ی داستان گذرگاه اشباح، کسیدی و خانواده‌اش برای فیلم‌برداری به هتلی می‌روند که قبلاً یک مدرسه بوده و پس از یک آتش‌سوزی، تمامی کودکانی که در آن حضور داشتند کشته شده بودند. زمانی که کسیدی پایش را در این مدرسه می‌گذارد، صدای فریاد‌های کودکان را می‌شنود، ولی کمی پس از آن، صدایی خس‌خس‌کنان می‌گوید: «ما به دنبال تو هستیم کسیدی.» ترسِ کسیدی زمانی بیشتر می‌شود که جیکوب می‌گوید هیچ صدایی را نشنیده است.

این صدا متعلق به کیست؟ آیا موجوداتی به غیر از اشباح و ارواح نیز وجود دارند؟ آن‌ها چرا به‌دنبال کسیدی هستند؟

وی. ای. شواب (V. E. Schwab)، نویسنده‌ی کتاب گذرگاه اشباح که سومین و آخرین قسمت از سه‌گانه‌ی کسیدی بلیک است، به‌ خوبی توانسته شخصیت‌های داستان خود را معرفی کند و افکار، احساسات و انگیزه‌های آن‌ها را نشان دهد. انتخاب‌هایی که این شخصیت‌ها در برابرشان قرار می‌گیرند سخت‌تر و پیچیده‌تر از قبل هستند و آن‌ها قبل از هر انتخاب، باید به هزینه‌هایی که برای‌شان در پی خواهد داشت، فکر کنند.

از طرف دیگر، وی. ای. شواب با زبان و نثری دقیق شهر نیو اورلئان را توصیف کرده و تصویری زنده و پویا از این شهر ارائه داده است. جزییات بسیار زیادی در مورد مکان‌ها و غذاهای محلی آورده شده که باعث می‌شود خواننده، خود را در این شهرِ سرشار از موسیقی و جادو احساس کند.

کتاب گذرگاه اشباح، توسط نگار شجاعی ترجمه شده و انتشارات پرتقال آن را منتشر کرده است.

جوایز و افتخارات کتاب گذرگاه اشباح

• نامزد دریافت جایزه‌ی وب‌سایت گودریدز در بخش ادبیات کودک و نوجوان
• انتخاب‌شده به‌عنوان یکی از بهترین کتاب‌های کودکان توسط وب‌سایت آمازون

نکوداشت‌های کتاب گذرگاه اشباح

• یک راهپیمایی ترسناک در جهان مردگان. (Kirkus Reviews)
• کتابی مهیج برای خوانندگانی که می‌خواهند وارد ادبیات ترسناک شوند. (Booklist)

کتاب گذرگاه اشباح برای چه کسانی مناسب است؟

مخاطبین اصلی این کتاب، نوجوانانی هستند که به داستان‌های ارواح و داستان‌های ترسناک علاقه دارند.

در بخشی از کتاب گذرگاه اشباح می‌خوانیم

اسکلت خودش را پس می‌کشد.

«چیزی نیست، چیزی نیست.» مرد عقب‌عقب می‌رود و می‌گوید: «ببخشید بچه‌جون.» دست‌هایش را به ‌نشانه‌ی تسلیم بالا می‌برد، دست‌هایی که اصلاً استخوانی نیستند و گوشت و پوست دارند. دستکش‌هایش جای انگشت ندارند و نوک انگشتانش از تویشان بیرون زده‌اند. «نمی‌خواستم بترسونمت.»

با لحن آرام انسان‌ها حرف می‌زند و وقتی نقابش را برمی‌دارد، زیرش صورت است؛ صورتی دوست‌داشتنی و مهربان و واقعی.

«کسیدی!» مامان آرنجم را می‌گیرد و می‌گوید: «چه ‌خبر شده؟»

سرم را تکان می‌دهم. صدای زمزمه‌ی خودم را می‌شنوم که می‌گویم چیزی نشده و تقصیر خودم بوده و آن مرد من را نترسانده است، ولی قلبم مثل چکش توی سینه‌ام می‌کوبد و صدایش آن‌قدر بلند است که گوش‌هایم را پُر می‌کند. مرد دور می‌شود و من به‌زور سعی می‌کنم نفس بکشم. این دور‌و‌برها کسی به روی خودش نمی‌آورد که خیلی عجیب است توی روز روشن مردی را با لباس اسکلتی ببینی، حتی اگر این فکر را بکنند هم حرفی نمی‌زنند. هیچ‌کس حتی توجهی هم به مرد نمی‌کند که سوت‌زنان و بی‌هدف در خیابان راهش را می‌گیرد و می‌رود.

جیکوب با مهربانی می‌گوید: «کَس.»

سرم را پایین می‌اندازم و می‌بینم دست‌هایم می‌لرزند. دور کیف دوربین حلقه‌شان می‌کنم و آن‌قدر محکم فشارشان می‌دهم که بالاخره آرام می‌گیرند.

بابا می‌پرسد: «حالت خوبه، بچه‌جون؟» پدر و مادرم حالا هر دو جوری نگاهم می‌کنند انگار سبیل یا بال درآورده‌ام و تبدیل به موجود عجیب و حساسی شده‌ام که رَم کرده و اختیارش را از دست داده است.

تقصیری هم ندارند.

من کسیدی بلیک هستم.

فهرست مطالب کتاب

بخش اول: شکر و جمجمه‌
بخش دوم: صدایی در تاریکی
بخش سوم: انجمن گربه‌سیاه
بخش چهارم: فرستاده‌ی مرگ
بخش پنجم: گذرگاه اشباح
درباره‌ی نویسنده