معرفی و دانلود کتاب کلنجارهای ذهنی: یکصد چرای رایج، آزار دهنده و مخرب

معرفی کتاب کلنجارهای ذهنی: یکصد چرای رایج، آزار دهنده و مخرب

کتاب کلنجارهای ذهنی: یکصد چرای رایج، آزار دهنده و مخرب نوشته‌ی دیوید جی. لیبرمن، جهت آشنایی شما با خود و نقاط ضعف درونی و تلاش برای رهایی از این مشکلات به منظور رسیدن به آرامش، موفقیت و رضایت از زندگی به رشته‌ی تحریر درآمده است.

هدف دکتر دیوید جی. لیبرمن از نوشتن کتاب کلنجارهای ذهنی (Instant analysis)، تشخیص این حقیقت تلخ بود که بسیاری از مردم شور و اشتیاق خود را نسبت به زندگی از دست داده‌اند و برای این منظور نیاز به انگیزه دارند. سردی و دلمردگی، جای شور و هیجان را گرفته است و خستگی بر جسم و روان آدم‌ها چیره شده. این زندگی نیست! این کتاب برای کسانی است که می‌خواهند زندگی را به خود بازگردانند!

تمرکز بر حالات خودتان شادابی به زندگیتان می‌بخشد و آن را از وضعیت یکنواخت و خودکار درمی‌آورد. اگر بیهوش باشید، درد ناشی از بریدگی را احساس نمی‌کنید. اما اگر به‌ هوش باشید، احساس ناراحتی خواهید کرد و برای متوقف کردن عامل درد دست به کار می‌شوید. نه این که بخواهید به خود آزار برسانید، اما همیشه از اهمیت اعمال‌تان آگاه نیستید. درست همان طور که باید نسبت به صدمه‌ی جسمی هوشیار باشید، باید نسبت به دردهای روانی نیز آگاهی و هوشیاری پیدا کنید.

تحقیقات دیوید جی. لیبرمن (David J Lieberman) منجر به تشخیص حدود یک‌صد رفتار شد که در درجات مختلف و ترکیبات متنوع ساختار تفکر خودکار را شکل می‌دهند. این رفتارها شما را از رسیدن به کمالات انسانی باز می‌دارند و مانع از این می‌شوند که از مواهب خود و زندگی‌تان به خوبی بهره‌مند شوید. وقتی نسبت به رفتار، افکار و باورهای ناسالم خود آگاهی کامل پیدا کنید، دیگر از روی عادت عمل نخواهید کرد. هوشیاری نسبت به درد بیدارتان می‌کند و شبکه‌ی خودکار از بین می‌رود.

این کتاب طی روندی پنج مرحله‌ای به شما نشان می‌دهد چگونه از زندگیِ مشروط رهایی یابید. وقتی تفکرتان ماشین‌وار نباشد، اعمال‌تان پر شور و با طراوت می‌شود. آگاهی، روحِ زندگی را به اعمال‌تان می‌دهد. از آنجا که تفکرتان ماشین‌وار نیست، عادت‌ها سست می‌شوند و به راحتی از بین می‌روند.

کتاب کلنجارهای ذهنی به شما می‌آموزد چگونه با رهایی از نگرش‌ها، برداشت‌ها، باورها، رفتارها و الگوهای فکری ثابت، بر زندگی‌تان مسلط شوید و چگونه به جای واکنش نشان دادن از روی تفکرِ پیش شرط، زندگی کنید؛ می‌آموزید چگونه «قبل از فکر کردن بیندیشید!

در بخشی از کتاب کلنجارهای ذهنی: یکصد چرای رایج، آزاردهنده و مخرب می‌خوانیم:

حافظه، ساختاری پیچیده است. از هر نوع بیماری و عدم توازن شیمیایی مغز که منجر به صدمه دیدن سیستم حافظه می‌شود که بگذریم، علل زیر باقی می‌ماند:

ناتوانی در یادآوری ممکن است به دلیل مشغولیت‌های ذهنی باشد. اگر فکرتان درگیر مورد خاصی باشد یا اگر افکارتان پر از آشفتگی‌ و نگرانی‌ باشد، آنگاه طبیعی است که حواس درستی نداشته باشید.

حواس‌پرتی در واقع یک واکنش زنجیره‌ای است که شما آن را به وجود می‌آورید. وقتی به خود می‌قبولانید حواس‌ درست و حسابی ندارید، در واقع خود را آموزش می‌دهید تا این خصیصه را در وجودتان تقویت کنید. وقتی در به یاد‌ آوردن چیزی مشکل دارید، اولین فکری که به ذهنتان خطور می‌کند این است که «اوه، من خیلی فراموشکارم و همیشه همینطور بوده‌ام.»

این افکار وادارتان می‌سازد تا در موقعیتی قرار بگیرید که دیگر نتوانید به آنچه که می‌خواستید فکر کنید. حتی اگر قبل از یادآوری موضوعی، این مطلب در ذهنتان باشد که یادآوری آن کار مشکلی است دقیقاً همین اتفاق برایتان می‌افتد و یادآوری آن مطلب بسیار دشوار خواهد شد.

به بیان دیگر، انتظاری که از خود دارید – مبنی بر کم حافظه بودن و عدم یادآوری – تحقق می‌یابد.

فهرست مطالب کتاب

درباره‌ی نویسنده
مقدمه
بخش اول: وقت آن است که خود را اصلاح کنیم!
مرحله‌ی یک: تحلیل فوری
1: چرا همیشه در آینه به خودم خیره می‌شوم؟
2: چرا احساس می‌کنم باید زودتر از موقع سر قرار حاضر شوم؟
3: چرا در مورد نجات دادن دیگران خیال‌پردازی می‌کنم؟
4: چرا درباره‌ی داشتن قدرت‌های خاصی مثل حس ششم یا تله‌پاتی خیال‌پردازی می‌کنم؟
5: چرا وقتی تنها هستم باید رادیو یا تلویزیون روشن باشد؟
6: چرا بعضی افراد به سادگی مرا ناراحت می‌کنند و آزارم می‌دهند؟
7: چرا بسیار حواس پرتم؟
8: چرا به سادگی ناامید می‌شوم؟
9: چرا برای یک تصمیم‌گیری ساده نیاز به زمانی طولانی دارم؟
10: چرا به برنامه‌ریزی برای آینده‌ام هیچ تمایلی ندارم؟
11: چرا انجام کارهایی که تنها چند دقیقه وقت می‌برند را به تعویق می‌اندازم؟
12: چرا نظم و ترتیب داشتن برایم دشوار است؟
13: چرا احساس می‌کنم با داشتن برنامه‌ی دقیق در زندگی، فردی شادتر و کارآمدتر خواهم بود؟
14: چرا دیگران را منتظر می‌گذارم؟
15: چرا حتی وقتی در جمع هستم باز هم احساس تنهایی می‌کنم؟
16: چرا به ندرت باک اتومبیلم را تا ته پر می‌کنم و بعد تا آخرین قطره‌ی بنزین با آن رانندگی می‌کنم؟
17: چرا کلیدها، مدارک و هرچیز دیگری را گم می‌کنم و آن‌ها را در جای خودشان نمی‌گذارم؟
18: چرا این‌قدر دست و پا چلفتی و بی‌عرضه‌ام؟
19: چرا گاهی به خودکشی فکر می‌کنم علی‌رغم این‌که قصد انجامش را ندارم؟
20: چرا ساده‌ترین چیزها را برای خود پیچیده می‌کنم؟
21: چرا به تقدیر و سرنوشت اعتقاد دارم؟
22: چرا به راحتی حواسم پرت می‌شود؟
23: چرا به این فکر می‌ کنم که در حضور دیگران حرکاتی ناشایست انجام دشهم؟
24: چرا از عصبانی بودن لذت می‌برم؟
25: چرا گاهی احمقانه‌ترین کارها را انجام می‌دهم؟
26: چرا احساس می‌کنم کسی دوستم ندارد؟
27: چرا ترجیح می‌دهم بیش از آن‌که به خود کمک کنم به دیگران کمک کنم؟
28: چرا به افرادی که از آن‌ها خوشم نمی‌آید هم لطف می‌کنم؟
29: چرا به شدت سازگار و همرنگ جماعتم؟
30: چرا تا این حد به خود سخت می‌گیرم؟
31: چرا رفتارم با توجه به رفتار دیگران تغییر می‌کند؟
32: چرا به شدت رقابت‌طلب هستم؟
33: چرا احساس می‌کنم باید دیگران را هدایت کنم؟
34: چرا در دل امیدوارم که دیگران شکست بخورند؟
35: چرا برای کوچک‌ترین چیزها خود را ناراحت می‌کنم؟
36: چرا احساس می‌کنم بعد از هر اتفاق خوبی، یک حادثه‌ی بد در انتظارم خواهد بود؟
37: چرا برای آن‌که بدانم خسته یا گرسنه‌ام به ساعت نگاه می‌کنم؟
38: چرا حسی آزار دهنده دائم به من می‌گوید که چیزی را فراموش کرده‌ام؟
39: چرا مدام نگرانم که مبادا اتفاقی برای عزیزانم بیفتد یا کشته شوند؟
40: چرا به شدت مضطرب و نگران هستم؟
41: چرا کمک‌ خواستن از دیگران برایم مشکل است؟
42: چرا نسبت به عزیزانم سنگدلم و با آن‌ها رفتاری بی‌رحمانه دارم؟
43: چرا جذب فردی نامناسب می‌شوم و به این رابطه‌ی ناسالم ادامه می‌دهم؟
44: چرا از شایعه پراکنی و غیبت کردن لذت می‌برم؟
45: چرا شنیدن رازها و اعترافات دیگران برایم لذت‌بخش است؟
46: چرا گرفتار حس خود ناباوری‌ام؟
47: چرا نیاز دارم تا مطمئن شوم دیگران دوستم دارند و به من اهمیت می‌دهند؟
48: چرا وقتی دیگران از من تعریف و تمجید می‌کنند، احساس خوبی ندارم؟
49: چرا به خاطر مسائلی که تحت کنترل و اختیارم نیست، احساس گناه می‌کنم؟
50: چرا با این که هیچ تقصیری ندارم، باز هم از دیگران عذرخواهی می‌کنم؟
51: چرا این‌قدر خرافاتی هستم؟
52: چرا نظر دیگران برایم بسیار مهم است؟
53: چرا در مواقع لزوم از حق خودم دفاع نمی‌کنم؟
54: چرا احساس می‌کنم هرگز چیزی خوشحالم نمی‌کند؟
55: چرا زندگی‌ام سرشار از ناامیدی است؟
56: چرا درمورد دیگران عجولانه قضاوت می‌کنم؟
57: چرا چیزها و اتفاقات خوب را به شکل بد و ناخوش‌آیندی حس می‌کنم؟
58: چرا کارهایی را انجام نمی‌دهم که می‌دانم باعث شادی‌ام خواهند شد؟
59: چرا احساس می‌کنم اگر چیز باارزشی به دست آورم آن را از دست خواهم داد؟
60: چرا برای چیزهایی که هرگز اتفاق نمی‌افتند یا هیچ کنترلی بر آن‌ها ندارم، نگرانم؟
61: چرا کاری را نصفه و نیمه انجام می‌دهم، در حالی که می‌دانم بعدها مجبورم دوباره آن را انجام دهم؟
62: چرا به شدت از مسئولین و صاحب منصبان می‌ترسم؟
63: چرا بی‌حال و حوصله‌ام اگر چه دلیل خاصی برای آن وجود ندارد؟
64: چرا به سرعت نتیجه‌گیری کرده و هرچیزی را برای خود تفسیر می‌کنم؟
65: چرا به مرگ فکر می‌کنم؟
66: چرا خودم را در موقعیت‌هایی بحرانی و گیج کننده تصور می‌کنم؟
67: چرا مسئولیت‌پذیر نیستم؟
68: چرا از لحاظ عاطفی بسیار حساس و شکننده‌ام؟
69: چرا فردی تنها و گوشه‌گیرم؟
70: چرا آرزو می‌کنم بیمار یا مصدوم شوم؟
71: چرا احساس می‌کنم بدشانس‌ترین انسان روی زمینم؟
72: چرا احساس می‌کنم دارم همه‌ی دنیا را فریب می‌دهم؟
73: چرا با خودم حرف می‌زنم؟
74: چرا زمان زیادی را به خیال‌پردازی می‌گذرانم؟
75: چرا دائماً می‌خواهم هر چیزی را در زندگی توجیه کنم؟
76: چرا ترک کردن عادات بد و مخرب برایم کار مشکلی است؟
77: چرا جلوی پای خود سنگ می‌اندازم؟
78: چرا احساس می‌کنم فردی بی‌اهمیتم؟
79: چرا افکار منفی را رها نمی‌کنم؟
80: چرا وقتی گرسنه نیستم، غذا می‌خورم؟
81: چرا از توانایی و قابلیت سرشار خود برای رسیدن به مدارج عالی استفاده نمی‌کنم؟
82: چرا نسبت به ظاهرم وسواس زیادی دارم؟
83: چرا هیچ تمایلی به روبه‌رو شدن با واقعیت ندارم؟
84: چرا بعضی از روزها بسیار بانشاط و شادابم و در روزهای دیگر حتی حوصله ندارم از رختخوابم بیرون بیایم؟
85: چرا خود را با دیگران مقایسه می‌کنم؟
86: چرا با این که انسان خوبی هستم، گاهی مرتکب کارهای بد و نادرست می‌شوم؟
87: چرا فردی بدگمان و کج فکرم؟
88: چرا احساس می‌کنم هیچ کس مرا واقعاً نمی‌شناسد و درکم نمی‌کند؟
89: چرا بیشتر از خود مواظبت نمی‌کنم؟ من که آدم تنبلی نیستم!
90: چرا غذاهایی می‌خورم که می‌دانم باعث بیماری‌ام خواهند شد؟
91: چرا هر چیزی را بیش از حد کند و کاو می‌کنم؟
92: چرا چیزهایی را دنبال می‌کنم که واقعاً علاقه‌ای به آن‌ها ندارم؟
93: چرا در گذشته سیر می‌کنم؟
94: چرا احساس ناامیدی می‌کنم؟
95: چرا احساس می‌کنم منگ و بی‌تفاوت شده‌ام؟
96: چرا می‌خواهم جلب توجه کنم؟
97: چرا نسبت به طرد شدن و یا شنیدن جواب رد بسیار حساسم؟
98: چرا این ‌قدر تنبل و بی‌حالم؟
99: چرا احساس می‌کنم از لحاظ اخلاقی برتر از دیگرانم؟
100: چرا بسیار کوته‌فکرم؟
بخش دوم: هنوز تمام نشده است
مرحله‌ی دو: «زمام امور را به دست بگیرید»
مرحله‌ی سه: برخیزید و دست به کار شوید.
مرحله‌ی چهار: توجیه روش‌های قدیمی
مرحله‌ی پنج: قدم اول
نتیجه‌گیری