معرفی و دانلود کتاب کارت پستال تهران
برای دانلود قانونی کتاب کارت پستال تهران و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب کارت پستال تهران
کتاب کارت پستال تهران رمانی کوتاه از نویسندهی جوان ایرانی، محسن عباسى، است. داستان این کتاب در دههی شصت ایران و در آستانهی وقوع جنگ هشت سالهی ایران و عراق میگذرد و دربارهی مرد جوانی به نام جعفر است که از شهرستان زادگاهش به تهران مهاجرت کرده تا زندگی جدیدش را در فضایی دور از فرهنگ سنتی شهرشان بسازد، اما آغاز حملات و موشکباران عراق زندگی او را همانند دیگران دستخوش هراس و اضطراب از مرگ و ویرانی ناشی از جنگ میکند.
دربارهی کتاب کارت پستال تهران
کتاب کارت پستال تهران، به قلم محسن عباسى، داستانی دربارهی جنگ هشت سالهی ایران و عراق تهران را روایت میکند، اما این بار موقعیت مکانی را از داستانهای مرسوم در ادبیات جنگ تغییر میدهد و ما را با خود به تهران دههی شصت شمسی میبرد. جعفر، جوانی شهرستانی است که برای فرار از مناسبات جاری در شهر زادگاهش به تهران مهاجرت کرده. تضادهای فکری جعفر با همشهریان خود آنقدر زیاد است که حاضر نشد با هیچ دختری از شهر زادگاهش ازدواج کند تا زندگی آیندهاش را در بیشترین فاصلهی فرهنگی با آن شهر بسازد. او در ادارهای به کار مشغول است و در همسایگی یک زوج جوان زندگی میکند که از نظر او خوشبخت هستند. زندگی برای او در تنهایی و انزوا میگذرد تا اینکه ناقوس شوم جنگ ایران و عراق نواخته میشود و ترس موشکباران قریبالوقوع بر شهر تهران سایه میاندازد. این ترس در تمام کتاب جاری است و تأثیراتی را که بر زندگی ساکنین شهرهای هدف بر جای میگذارد، به ما نشان میدهد.
کتاب کارت پستال تهران وحشت جنگ و زندگی زیر سایهی موشکباران را به تصویر میکشد. این وحشت به بحث اصلی گفتوگوهای میان شخصیتهای داستان تبدیل میشود. تحت اضطراب جنگ بحران شخصی جعفر اوج میگیرد و همان خلوت کوچکی که برای خود دستوپا کرده بود، رو به نابودی میرود. با وجود اینها، ترس مشترک، رابطهای جدید برای او به ارمغان میآورد و او را به همسایهاش، سعید، نزدیک میکند. کمکم صمیمیتی میان سعید و جعفر شکل میگیرد و تغییراتی را در طرز فکر جعفر صورت میدهد.
زاویهی دید کتاب اول شخص مفرد است و از زبان خود جعفر روایت میشود. او شخصیتی تنها و منزوی است، اما برای پیوستن به آدمهای دیگر اشتیاق دارد. تصور میکرد در تهران، شهری که عقاید و سلایق مختلفی در آن جای گرفتهاند، بتواند دوست و همدمی برای خود بیابد. او ظاهر به اصطلاح مردانهای ندارد و همین کلیشه و قضاوتهای نادرستی که متوجه او میکند، بسیار آزارش میدهد. ترسها و اضطرابهای زیادی در دل احساس میکند که با وقوع جنگ به اوج خود میرسند.
کتاب کارت پستال تهران به تحلیل زندگی در شرایط جنگ میپردازد. این کتاب آسیبهای ناشی از جنگ، تأثیراتی که بر روابط میان آدمها بر جای گذاشته و ناامنی و پیامدهای روانی آن را در پیوند با دشواریهای مهاجرت به تهران شرح میدهد. همچنین، فضای زندگی فامیلی در یک شهرستان کوچک را به تصویر میکشد و تقسیم آدمها به دو گروه تهرانی و شهرستانی و تضاد میان سنت و مدرنیته نیز از جمله مسائلی است که نویسنده به آن میپردازد.
کتاب کارت پستال تهران در سال 1402 و به همت انتشارات هیلا، زیرمجموعهی گروه انتشاراتی ققنوس، راهی بازار کتاب ایران شده است.
کتاب کارت پستال تهران برای چه کسانی مناسب است؟
مطالعهی این کتاب به علاقهمندان ادبیات معاصر ایران، به ویژه داستانهای پیرامون جنگ هشتسالهی ایران و عراق، پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب کارت پستال تهران میخوانیم
به فکر افتادم با هم برویم زنگى به دایىام بزنم. دایىام آدمى نبود که بگوید چرا بعد از اینهمه سال یاد ما کردهاى. اما حرفى باهاش نداشتم و شاید فکر مىکرد که براى دختردایىام زنگ زدهام. وقتى مىرفتم شهرستان به کسى سر نمىزدم. تمام مرخصىام را خانه مىماندم. فقط مىرفتم سر خاک بابام، آن هم نه شب جمعه، بلکه وقتى که فامیل را نبینم. همه مىگرفتندم به حرف و سینجیمم مىکردند که تهران چه مىکنم و چه نمىکنم و چرا زن نمىگیرم و از این چیزها. مادرم حرص مىخورد. «خیال مىکردم تهران که برى بهتر مىشى. بهتر که نشدهاى هیچ، بدترم شدهاى.» مادرم دوست داشت با همه بجوشم و گرم بگیرم. به گوشش مىرسید که بهم «آدمبهدور» مىگویند و خودخورى مىکرد. از پارسال بند کرده بود که اِلاّ و باللّه باید دختردایىام را بگیرم. نمىدانستم حریفش مىشوم یا نه. خواهرم مىتوانست راضىاش کند دست از سرم بردارد. گاهى خوب بود. مىگفت: «من کارى ندارم. از هر جا خواستین زن بگیرین، اما دختر خونوادهدار بگیرین.» گاهى حرفش را عوض مىکرد و بند مىکرد که باید از فامیل زن بگیریم. هر بار تلفن مىزد بهشوخى مىگفت: «دختر تهرونى پیدا نکردهاى؟» اما تهِ دلش خوش نداشت از تهران زن بگیرم. آرزویش این بود که هر چهار نفر ما در شهر خودمان ازدواج کنیم. آرزوى دیدن نوههایش را داشت و نمىخواست هیچکدام ما را از دست بدهد. تهران آمدنم مثل این بود که مرا از دست داده. از آنهایى بود که اگر از غریبه زن مىگرفتم، تا آخر عمر با زنم حرف نمىزد یا باهاش چپ مىافتاد و یک جورى دلخورىاش را نشان مىداد. این من بودم که بایست عمرى با زنم زندگى مىکردم نه او، اما راضى کردنش راحت نبود. دخترهاى شهر ما زندگىکن و شوهردوست بودند، اما هر جا مىرفتند شهرِ ما را هم با خودشان مىبردند. فک و فامیل و اخلاق و آداب و رسوم شهر ما روى جهیزیهشان بود.
به خواهر بزرگم سپرده بودم، جورى که مادرم دلخور نشود، حالىاش کند که من دختردایىام را نمىخواهم و بیخود اسم دختر مردم را سر زبانها نیندازد. مىدانستم دلخور مىشود اما چارهاى نبود. گفتم به مادرم بگوید نهتنها دختردایىام را نمىگیرم، که اصلاً از آنجا نمىخواهم زن بگیرم. بحث خوشگلى و خانهدارى و این چیزها نبود. اصلاً دوست نداشتم به شهرم بیشتر از این که زادگاهم است وصل باشم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب کارت پستال تهران |
نویسنده | محسن عباسی |
ناشر چاپی | انتشارات هیلا |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 126 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6662-38-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |