معرفی و دانلود کتاب چگونه خدا را شناختم: تحلیل دیدگاه فلسفی در تقابل با دیدگاه معنوی

معرفی کتاب چگونه خدا را شناختم: تحلیل دیدگاه فلسفی در تقابل با دیدگاه معنوی

کتاب چگونه خدا را شناختم حاصل مباحثه بنتینیو ماسارو فردی معنویت‌گرا با دوست شک‌گرای خود به نام راسل دی است؛ گفتگویی لذت‌بخش و اغلب طنزآمیز درباره حقیقت هستی، شناخت خداوند، دین، خودشناسی و ... که ادراکات و دانش شما را نسبت به امور معنوی افزایش می‌دهد.

درباره‌ی کتاب چگونه خدا را شناختم:

راسل دی متخصص مغز و اعصاب و یکی از دوستان نزدیک بنتینو به شمار می‌رود. آن‌ها چند سالی‌ست که یکدیگر را می‌شناسند و هر از گاهی با هم دیدار می‌کنند و درباره موضوعات مختلف گپ می‌زنند. راسل و بنتینو از یک جایی تصمیم گرفتند تا صدای گفتگوهای خود را ضبط کنند و در کتابی جمع‌آوری نمایند؛ کتاب چگونه خدا را شناختم (Spiritual Conversations with a Skeptic) حاصل این گفتگوهاست.

رابطه‌ی آن دو در نگاه اول غیرقابل تصور است زیرا انتظار نمی‌رود که میان دو فرد که دیدگاه‌ها و علایق کاملا متفاوتی با یکدیگر دارند دوستی عمیقی شکل بگیرد. بنتینو ماسارو (Bentinho Massaro) بخش مهمی از حیات خود را برای کاوش در توانایی‌ها، عملکرد ذهن، خودآگاهی، متافیزیک، شناخت خدا و مسیرهای مختلف روشنگری صرف کرده است. او خود را متعهد می‌داند که آموزه‌های مختلفش را به روش‌های گوناگون، به‌ صورتی‌ که قابل دسترس برای بشر عصر مدرن باشد عرضه کند. بنتینیو بیش از ده سال است که مسیر معنوی و یگانه خود را به مخاطبانش در سراسر جهان نیز آموزش می‌دهد.

در مقابل، راسل دی انسانی غیرمعنوی که ذاتا اندیشمند است، جهان‌بینی مبتنی بر ماده را اختیار کرده و خود را درباره‌ی مسائل معنوی و متافیزیک، «شَک‌گرا» می‌داند؛ درحالی‌که بنتینیو معتقد است که «جهان» یا (همان کائنات) حاصل درک ذهنی ماست که در مسیر خودآگاهی به آن می‌رسیم. راسل دی خودآگاهی را محصول ماده یا جهان یا به‌ طور خاص‌تر، پدیده‌ای در نظر می‌گیرد که مغز آن را تولید می‌کند.

گفتگوهای آن‌ها در این کتاب درباره‌ی فلسفه و معنویت، ساختارهای جدید حکومتی و ایجاد جامعه بهتر، تلاش بشر برای سعادت، پتانسیل‌های آدمی، راه‌حل‌هایی برای مشکلات محیط زیست، آنچه سبب بهبود زندگی در کره‌ی زمین می‌شود و از همین دست مسائل است. راسل و بنتینو برای عقاید و دیدگاه‌های یکدیگر ارزش قائل هستند و به دنبال تغییر دادن یا اثبات اشتباه بودن تفکرات هم نیستند؛ همین عامل منجر شده تا بین آن‌ها دوستی پایداری شکل بگیرد و در مورد موضوعات گوناگون با صمیمت و بدون بحث و خشونت گفتگو کنند.

امید است خواندن کتاب چگونه خدا را شناختم برای افرادی که پیش از این در راه معنوی بوده‌اند هیجان‌انگیز و جلابخش روح باشد و سبب شود تا با چشم دیگری به همه‌چیز بنگرند و سفر معنوی جدیدی را آغاز کنند.

کتاب چگونه خدا را شناختم برای چه کسانی مناسب است؟

اگر علاقه‌مند به موضوعات فلسفی و معنوی هستید، کتاب چگونه خدا را شناختم برای شما مفید خواهد بود.

با بنتینو ماسارو بیشتر آشنا شویم:

او یکی از جوان‌ترین معلمان معنوی در جهان است. بنتینو ماسارو فقط هجده سال داشت که شروع به تدریس کرد و حالا نامش در کنار بزرگ‌ترین استادان معنوی جهان به رسمیت شناخته می‌شود. او خالق یک مدرسه‌ی مجازی با دوره‌ها و آموزش‌های گام به گام و آنلاین با شعار صلح، ثبات و آزادی است. کارآفرین، مخترع، مبتکر و سرمایه‌گذار از جمله عناوینی‌ست که ماسارو را در آن جایگاه می‌شناسند. از دیگر آثار او می‌توان گفت‌وگوهای معنوی با شکاک را نام برد.

در بخشی از کتاب چگونه خدا را شناختم می‌خوانیم:

راسل دی: «من فکر می‌کنم، پس هستم.» نشان‌دهنده این است که دکارت روح و فکر متفکری داشته و به خاطر همین صاحب چنین اندیشه‌ای بوده است. به روش او چگونه می‌توان به واقعیت دست پیدا کرد؟ فکر می‌کنم پاسخ احتمالی شما این است که واقعیت مادی به‌ کل وجود ندارد، پس نمی‌توان به چیزهای مادی رسید؛ اما دکارت به امکان‌پذیر بودن رسیدن به مادیات اعتقاد داشت. ایدئالیست‌ها فکر می‌کنند که ذهن به کشف هر آنچه وجود دارد قادر است.

بنتینیو: ایدئالیست‌ها؟

راسل دی: بله یکی از شاخه‌های ایدئالیسم ادعا می‌کند که شما می‌توانید خود را از طریق تفکر بشناسید و به عقیده شاخه دیگر از آن‌ها، واقعیت خارجی وجود ندارد.

بنتینیو: تجربۀ واقعیت خارجی وجود دارد؛ اما من عقیده ندارم که این تجربه، ماهیت مستقلی از آنچه درک می‌کنیم داشته باشد.

راسل دی: بنابراین از نظر شما، وقتی دکارت وجود یک واقعیت مادی را اثبات می‌کند، در اشتباه است. البته او فکر می‌کند که آن را به‌درستی اثبات کرده است.

بنتینیو: او چطور این کار را می‌کند؟

راسل دی: من هم با او موافق نیستم. استدلال دکارت این است که انسان، برداشت‌ها و ادراکاتی دارد و می‌توان پذیرفت که اگر او برداشت‌هایی دارد، پس این برداشت‌ها باید از چیزی ناشی شده باشد. مثل اینکه اگر درختی را در خواب ببینم، ادراکی از آن خواهم داشت. ادراکی که درخت آن را ایجاد نکرده، بلکه از چیز دیگری ناشی شده است. پس خدای بی‌عیب و کاملی وجود دارد، خدایی هم که کامل است فریب نمی‌دهد؛ بنابراین آن درخت باید وجود داشته باشد.

بنتینیو: در اینجا دو فرضیۀ اصلی وجود دارد که اثبات یا رد آن بسیار دشوار است. من معتقدم که چیزی باید باعث درک شود یا شاید بهتر است بگویم وجود منبعی برای درک لازم است؛ اما منبع یا علت ادراک به‌هیچ‌وجه نباید به‌صورت شکلی در خارج از ذهن، خودآگاهی یا ادراک وجود داشته باشد.

این اولین فرضیۀ اصلی اوست. براساس آنچه شما گفتید، وقتی شب‌ها خواب می‌بینید، خودِ ذهن باعث می‌شود که تصور درخت در خواب شما ایجاد شود. به همین ترتیب خالقی واحد، کل آفرینش شما را خلق کرده است. این درک، حاصل تجربه و اعتقاد من است. دلیلی برای درک درخت وجود دارد؛ اما نیازی نیست که علت آن، خارج از ذهن ناظر باشد. این فرضیۀ مهمی است.

راسل دی: اگر برداشتی خارج از ذهن ناظر وجود نداشته باشد، شما، من و ما فریب می‌خوریم و گمراه می‌شویم.

بنتینیو: بسیار خوب؛ اما تعریف او از فریب خوردن و گمراه شدن که ممکن است شما آن را توهم بنامید، نشان می‌دهد که هدفی منفی پشت آن نهفته است و خدای کامل چنین کاری نمی‌کند و این دومین فرضیۀ مهم اوست.

راسل دی: درست است.

فهرست مطالب کتاب

پیشگفتار
مقدمه راسل دی
مقدمه بنتینیو
گفت‌وگوی اول: آفرینش، آگاهی، واقعیت بی‌نهایت
گفت‌وگوی دوم: نگاه عمیق‌تر به واقعیت بی‌نهایت
گفت‌وگوی سوم: ادراک، حقیقت و مراتب خودآگاهی
منابع