معرفی و دانلود کتاب چطور یک سوسک را در دست بگیریم؟: با این کتاب از شر باورهای محدود‌کننده‌تان راحت شوید

معرفی کتاب چطور یک سوسک را در دست بگیریم؟: با این کتاب از شر باورهای محدود‌کننده‌تان راحت شوید

کتاب چطور یک سوسک را در دست بگیریم؟ نوشته‌ی متیو مکس ول، داستانی است که به انسان‌ها کمک می‌کند باورهایشان را تغییر دهند و ترس‌هایشان را کنار بگذارند. این کتاب نشان می‌دهد چطور با تغییر نگرش، معنای زندگی‌ متحول می‌شود.

درباره‌ی کتاب چطور یک سوسک را در دست بگیریم؟

کتاب چطور یک سوسک را در دست بگیریم (How To Hold a Cockroach: A book for those who are free and don't know it)، اثر متیو مکس‌ول (Matthew Maxwell) در مورد رهایی خود از باورهایی است که باعث رنج ما می‌شوند. این کتاب با پیامی شگفت‌انگیز و ساده، نامه‌ای عاشقانه به نوع بشر است؛ کتابی برای کسانی که آزادند، اما خودشان نمی‌دانند. این اثر در واقع کتابی است که تمامی سنین مخاطب آن هستند.

همه‌ی ما باورهایی نسبت به خود و جهان اطرافمان داریم که برساخته‌ی باورهای دیگران است. ما در ابتدا با پدیده‌ها از دریچه‌ی نگاه دیگران آشنا می‌شویم. خانواده و جامعه تأثیرات زیادی بر احساسات و افکار می‌گذارند و گاهی ترسی کاذب در وجود ما نسبت به چیزها ایجاد می‌کنند. متیو مکس‌ول در کتاب چطور یک سوسک را در دست بگیریم؟ نشان می‌دهد که ترس ما از سوسک، یا حس بدمان نسبت به خودمان یا یک عشق قدیمی چطور ریشه در حوادث گذشته و احساسات دیگران نسبت به همان پدیده‌ها دارد.

کتاب چطور یک سوسک را در دست بگیریم؟ داستان سفری است که پسری برای تغییر زندگی خود آغاز می‌کند؛ سفری به گذشته و آینده. داستان از شبی شروع می‌شود که پسرک پشت میز نشسته و می‌خواهد شامش را شروع کند. او نسبت به همه‌چیز احساس خوبی دارد؛ تااینکه سروکله‌ی یک سوسک بزرگ قهوه‌ای روی میز پیدا می‌شود. پسرک چندشش می‌شود و احساس تنفر زیادی در وجودش ریشه می‌دواند. حالا شبش خراب شده و شامش را هم نخورده است، اما یک‌لحظه با خود فکر می‌کند چه چیزی باعث شده او تااین‌حد از سوسک متنفر باشد؟

به یاد می‌آورد که وقتی بچه بود، مادرش با دیدن یک سوسک جیغ زده بود. پسرک در آن لحظه از جیغ مادرش ترسیده بود. از آن به بعد او با هر بار دیدن سوسک چندشش می‌شد و می‌ترسید. با کمی فکر پی برد که او در واقع از باور دیگران نسبت به سوسک می‌ترسد، نه خود سوسک. حالا همچنان روبه‌روی سوسک نشسته است و احساس متفاوتی دارد. این دفعه می‌توانست واقعاً به خود سوسک نگاه کند و بفهمد دقیقاً چه موجودی است. او فکر کرد شاید سوسک‌ها تفاوت زیادی با خودش نداشته باشند.

پسرک در کتاب چطور یک سوسک را در دست بگیریم؟ حقایقی اساسی درباره‌ی ماهیت خود، عشق و زندگی را کشف می‌کند. نویسنده با همین الگو در دوازده بخش، خواننده را پسرک همراه می‌کند تا با پدیده‌هایی مواجه شود که تحت‌تأثیر نگاه دیگران احساس بدی به آن‌ها داشته و حالا خودش بدون هیچ قضاوتی، به‌طور مستقیم با آن‌ها مواجه می‌شود. او هربار از چیزی می‌ترسد، از خود می‌پرسد دلیل واقعی این ترس کجاست؟ آن وقت اتفاقی را در گذشته پیدا می‌کند که نسبت به موضوع درونش ترس ایجاد کرده است. سپس به خود می‌قبولاند که همه‌ی تجربه‌ها قرار نیست شبیه به آن یک‌بار باشند. به‌این‌ترتیب او با ترسش مواجه می‌شود و بر آن غلبه می‌کند.

متیو مکس‌ول در کتاب چطور یک سوسک را در دست بگیریم؟ دلیل و چگونگی شکل‌گیری ترس‌ها را شرح می‌دهد و از قدرت باور انسان می‌گوید. او به مخاطب یاد می‌دهد که چگونه با تغییر باورهایش می‌تواند زندگی‌اش را متحول کند و از تمام لحظاتش نهایت لذت را ببرد. این داستان آموزشی به افراد یاد می‌دهد که دیدگاهشان را نسبت به همه‌ی مسائل به چالش بکشند و به احساسات پیش‌فرضی که از بیرون به آن‌ها وارد شده بها ندهند.

این کتاب به پرسش‌هایی نظیر: من که هستم، از چه چیز رنج می‌برم، چگونه با آسیب‌های گذشته و عدم اطمینان در آینده کنار بیام و چه چیز تعیین‌کننده‌ی باورهای من نسبت به زندگی است پاسخ می‌دهد.

انتشارات یوشیتا کتاب چطور یک سوسک را در دست بگیریم را منتشر کرده است.

نکوداشت‌های کتاب چطور یک سوسک را در دست بگیریم؟

• مکس‌ول به طور مؤثری از این داستان‌ها برای انعکاس انتقاد از خود، عشق، غلبه بر گذشته و در آغوش کشیدن ناشناخته‌ها استفاده می‌کند. این کتاب با تمرکز بر مفاهیم فلسفی از منظری کودکانه و دغدغه‌ی ارزشمندی انسان، برای خوانندگان بزرگ‌سال جذاب خواهد بود. (پابلیشرز ویکلی)

• یک کتاب مصور متفکرانه درباره‌ی پسری که نسبت به دنیای اطراف خود نگرشی جدید پیدا می‌کند. پیام ساده و فراگیر این داستان‌ها، همدلی و خودآزمایی است. تصاویر جذاب، کتاب را برای نوجوانان نیز جذاب می‌کند. (Kirkus Reviews)

• این کتاب جادویی و تکان‌دهنده در عین سادگی، عمیق و بیدارکننده است. من قبلاً این کتاب را به ده‌ها نفر هدیه داده‌ام که آن‌ها نیز عمیقاً تحت‌تأثیر قرار گرفته‌اند. متشکرم، متیو، برای نمایش رنج انسان در این سفر و در نهایت رسیدن به رشد و زیبایی. (Shana James، مجری پادکست Man Alive)

• اگرچه هنوز نمی‌توانم سوسک را در دست بگیرم، اما این کتاب چیزهای شگفت‌انگیزی درباره‌ی باورهایی که ما را در زمینه‌های مختلف زندگی‌مان عقب نگه می‌دارند، یاد می‌دهد. این کتاب یک جواهر واقعی است، با تصاویر واقعاً زیبا. احتمالاً هر بار که آن را می‌خوانید، چیز جدیدی از آن به دست خواهید آورد. به شدت توصیه می شود! (Marc Fienberg، نویسنده‌ی کتاب نصیحت ارزشمند بابا)

• داستان یادآور خوبی است برای اینکه ما به‌طرز وحشیانه و شگفت‌انگیزی آزاد هستیم تا دنیای اطراف خود (و درون خودمان) را هرطور که دوست داریم تجربه کنیم، فقط با انتخاب نحوه‌ی نگهداری آن. (Hope Koppelman، کارگردان و نویسنده)

چطور یک سوسک را در دست بگیریم؟ برای چه کسانی مناسب است؟

افرادی که به کتاب‌های متفکرانه و الهام‌بخشِ روانشناسی علاقه‌مندند و یا کسانی که عزت‌نفس کمی دارند و در شرایط چالش‌برانگیز عملکرد خوبی ندارند، مخاطبان این کتاب هستند.

با متیو مکس‌ول بیشتر آشنا شویم

متیو مکس‌ول فارغ التحصیل دانشگاه هاوایی و دانشکده‌ی حقوق دانشگاه شیکاگو است. او که زمانی وکیل، مورمونیست و طرفدار گوشت بود، حالا به سخنران و مربی گیاه‌خوار تبدیل شده است. متیو مکسول سازمان Hearthstone Coaching را تأسیس کرده که در آن به افراد، تیم‌ها و سازمان‌ها کمک می‌کند تا آنچه را که برایشان مهم‌تر است پیدا کنند و آن را پرورش دهند.

متیو در اوقات فراغت از نوشتن لذت می‌برد، در جنگل قدم می‌زند، در تئاتر بازی می‌کند و طوری می‌رقصد که انگار هیچ‌کس تماشا نمی‌کند. او خودش را برای کمک به دیگران در جهت تجربه‌ی آزادی، شادی و ارتباط بیشتر با خویشتن و دنیا وقف کرده است.

کتاب «پژواک از دره: مجموعه‌شعر آپالاچی (Echoes from the Valley: A Collection of Appalachian Poetry)» اثر دیگر این نویسنده است.

در بخشی از کتاب چطور یک سوسک را در دست بگیریم؟: با این کتاب از شر باورهای محدود‌کننده‌تان راحت شوید می‌خوانیم

آن روز او در جنگل بود و تأثیری که باورها بر او گذاشته بودند را تجربه می‌کرد؛ در بدنش حس ترس، ناامیدی، خشم، پشیمانی، شرم و بدبختی احساس می‌شد. از برقراری ارتباط، عشق‌ورزیدن، کشف‌کردن، از مردن و از زندگی می‌ترسید. او آزاد بود، اما نمی‌دانست که گرفتار دیوارهای تفاسیر و داستان‌هایش است یا گرفتار خلسه‌ی همیشگی واقعیت خودساخته‌اش.

در آن لحظه در فکر فرورفت. پسرک درباره‌ی حقیقت سوسک‌ها یا مردم چیزی نمی‌دانست. او نمی‌دانست گذشته چه معنایی دارد یا آینده چه معنایی خواهد داشت. با خودش گفت: «گذشته و آینده، به‌جز ایده‌هایی که تو سرمون داریم دیگه چی می‌تونن باشن؟»

همان‌طور که وقایع اتفاق می‌افتادند، او معنای آنها را خلق می‌کرد یا با آن‌ها موافقت کرده و آنها را می‌پذیرفت و به‌گونه‌ای زندگی را سپری می‌کرد که انگار این معنا درست است.
اینکه یک چیز خوب است یا بد، باید برایش پشیمان شد یا جشن گرفت، گریه کرد یا به آن خندید، همۀ اینها بر اساس انتخاب‌های او یا باورهایی که به او خورانده بودند، شکل می‌گرفتند.

همان‌طور که آنجا نشسته بود و به درختان نگاه می‌کرد از خودش پرسید: «ما چی هستیم؟ این چیه؟ اصلاً حقیقت هر چیز چی هست؟»