معرفی و دانلود کتاب پیرمرد
برای دانلود قانونی کتاب پیرمرد و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب پیرمرد
کتاب پیرمرد نوشتهی ویلیام فاکنر، جدالی نفسگیر میان رودخانهای سیلاب گرفته و مردی زندانی است که موقتا برای نجات دادن زنی آبستن، پناه گرفته بر شاخسار درختی در میان سیلاب، آزاد میشود.
مرد زندانی در کتاب پیرمرد (The Old Man) همراه با دوست زندانیاش با کاراکترهای زندانی چاق و زندانی قد بلند در منطقه مبحوس بودند که سیلاب شرایط خاص و عجیبی را برای یکی از آنها رقم میزند. این داستان که سرشار از صحنههای غمبار و تراژیک است در مکانی مشخص رخ میدهد و درست در همان جایی که داستان آغاز شده، تمام خواهد شد. یکی از زندانیان که طی اتفاقاتی جدا شده در میانه سیلاب با زنی باردار روبرو میشود و سعی به نجات او و فرزندش دارد. در تمامی داستان جدالی نفسگیر و سخت میان زندانی و رودخانه وجود دارد، به طوری که ترسیم فضای به وجود آمده در ذهن با وجود اتفاقات پر فراز و نشیب بر جذابیت داستان میافزاید.
در رمان «پیرمرد» اسم خاصی برای شخصیتهای داستان برده نشده و ما افراد را با توصیفاتی از آنها میشناسیم که خود جای تامل دارد. در قسمتهایی از داستان، نویسنده با ظرافت خاصی و کاملا غیرمستقیم به زندگی انسانها اشاره میکند.
ویلیام کاتبرت فاکنر (William Cuthbert Faulkner) رماننویس آمریکایی و برندهی جایزه نوبل ادبیات بود. فاکنر در سبکهای گوناگون شامل رمان، داستان کوتاه، نمایشنامه، شعر و مقاله صاحب اثر است. شهرت او عمدتا به خاطر رمانها و داستانهای کوتاهش است.
ویلیام در این داستان از «یوکناپاتافا» پای بیرون مینهد و سرگذشت کسانی را روایت میکند که پیشتر و بعدتر از آنان سخنی به میان نیاورده و نمیآورد. ولایت یوکناپاتافا، منطقهای است خیالی که توسط ویلیام فاکنر ساخته و پرداخته شده است. اغلب داستانهای فاکنر در این منطقه خیالی جریان مییابد. فاکنر از شهرستان لافایت در ایالت میسیپی برای تجسم این منطقه خیالی الهام گرفته است. کلمه یوکناپاتافا از دو کلمه یوکنا و پتوفا ساخته شده که ریشه در زبان بومیان میسیسیپی دارد و به معنای «زمین منفصل» است.
در بخشی از کتاب پیرمرد میخوانیم:
وقتی زن از او پرسید: «چاقو داری؟» زندانی که آنجا ایستاده بود و از لباس زندانش آب میچکید و همین باعث شده بود که از چهار روز قبل که خاکریز را ترک کرده بود، در هر دوبار که به آدمیزاد برخوردند به طرف او تیر بیندازند، و بار دوم یارو با مسلسل تیر میانداخت، باز چنان حالی به او دست داد که وقتی در بلم بودند و بلم به سرعت میرفت و زن به او گفته بود بهتر است عجله کنند، همان حال به او دست داده بود. همان تحقیر اهانتآمیز در یک موقعیت اساسا اخلاقی را احساس کرد، و برای یافتن پاسخی به آن همان عجز و خشم به او دست داد؛ به همین خاطر، حالا که بالای سر زن ایستاده بود، فرسوده و بینفس و بیزبان، یک دقیقه تمام گذشت تا بفهمد که زن حالا دارد فریاد میزند: «قوطی! آن قوطی توی بلم!»
زندانی هیچ حدس نزد که زن با قوطی چه میخواهد بکند؛ حتی از این بابت تعجب هم نکرد و اینقدر معطل نکرد که راجع به آن سؤال کند. روی خود را برگرداند و پا به دو گذاشت؛ اینبار به دل گفت: این هم یک جفت کفش نرم دیگر. و در این وقت تن گنده مار در آن واکنش ناشیانه که در آن هشدار نبود بلکه فقط هوشیاری بود چنان پیچ و تاب خورد که انگار مثله شده باشد، زندانی حتی جهت قدمهای خود را عوض نکرد با آنکه میدانست پای دوندهاش در یک متری سر پخ مار فرود میآید.
حالا کل طول منحنی بلم کاملا روی شیب یعنی در آنجا که موج آن را رانده بود قرار داشت، یک مار دیگر از عقب بلم به درون آن میخزید، و همانطور که خم شده بود تا قوطی را که قبلا با آن آب بلم را بیرون میریخت از کف بلم بردارد، چشمش به چیز دیگری افتاد که به طرف خاکریز شنا میکرد، زندانی نفهمید که آن چه بود یک سر و یک صورت که بر تارک موج به چشم میخورد. زندانی قوطی را از کف بلم برداشت، از آنجا که آب و قوطی بغل دست همدیگر بودند قوطی را از آب پر کرد و در حال چرخیدن بود که برگردد. در اینجا دوباره همان گوزن، یا یک گوزن دیگر را دید. یعنی آنکه یک گوزن دید یک نظر از گوشه چشم به آن انداخت، آن شبح خیالی در چشمانداز خود را لحظهای پدیدار کرد و بعد ناپدید شد، محو شد، زندانی اینقدر نایستاد که در پی آن چشم بدواند، دواندوان به طرف زن برگشت قوطی پر آب را به دهان او گذاشت تا آنکه زن به او گفت با قوطی بند ناف نوزاد را ببرد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب پیرمرد |
نویسنده | ویلیام فاکنر |
مترجم | تورج یاراحمدی |
ناشر چاپی | انتشارات کتابسرای نیک |
سال انتشار | ۱۳۹۵ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 140 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-95824-9-5 |
موضوع کتاب | کتابهای ادبیات کلاسیک |