معرفی و دانلود کتاب پنهان در تاریکی

معرفی کتاب پنهان در تاریکی

واقعیتی که سال‌ها پنهان مانده، با قتل مردی به نام حمید کامیاب که وکیل دادگستری بوده، آشکار می‌شود. کتاب پنهان در تاریکی نوشته‌ی فرزانه کرم پور، حامد معصومی و آسیه مشکی رمانی جنایی و معمایی از ادبیات فارسی است که با شرح رویدادهای غیرمنتظره، واقعیت را به شکلی متفاوت نمایان می‌کند.

درباره‌ی کتاب پنهان در تاریکی

پلیس‌راه رشت جسد مردی به نام حمید کامیاب را در جاده پیدا می‌کند. همه چیز مشکوک به نظر می‌رسد؛ لباسی که تن جسد است، لباسی شیک و مرتب است که چندان برای کسی که قصد داشته سر کار برود و به مزرعه‌ی چای یا کارگاه ساختمانی سر بزند، مناسب نیست. در مراسم تشییع جنازه‌ی او اتومبیلی مشکوک می‌ایستد که سه مرد و دو زن ناشناس در آن نشسته‌اند و سعی می‌کنند چهره‌ی خود را پشت عینک یا شال و روسری پنهان کنند. حمید کامیاب تحصیل‌کرده‌ی دانشکده‌ی حقوق و وکیل بوده است. او چندی قبل از مرگش، وکالت را کنار گذاشته، پرونده‌ی جدیدی قبول نکرده و دفتر وکالتش را به دوستی اجاره داده بود. اما ماجرای قتل او نشان می‌دهد چیزهایی هستند که همسر، فرزندان، آشنایان و بستگان حمید از آن بی‌خبرند. فرزانه کرم‌پور، حامد معصومی و آسیه مشکی در کتاب پنهان در تاریکی رمانی در ژانر جنایی و معمایی خلق کرده‌اند.

مهرانگیز، همسر حمید کامیاب، یک دختر به نام بیتا و یک پسر به نام بهرام دارد. او مهندس محاسب چند شرکت پیمانکار است. شغل او به صورتی است که در نگاه بسیاری مردانه و نامناسب با روحیات زنان به نظر می‌رسد. اما همین شغل نشان‌‌دهنده روحیه‌ی جسور و بی‌پروای اوست. کتاب پنهان در تاریکی از نگاه مهرانگیز روایت می‌شود. در آغاز داستان مهر‌انگیز تلفنی از پلیس‌راه دریافت می‌کند و زمانی که به محل حادثه می‌رسد، با جسد شوهرش مواجه می‌شود. از مواجهه‌ی وی با جسد و توصیفات نویسنده مشخص می‌شود که رابطه‌ی مهرانگیز و همسرش چندان گرم و صمیمی نبوده و او مدتی است که اتفاقات وحشتناک و غیرمنتظره‌ای را انتظار می‌کشد.

نویسنده در کتاب پنهان در تاریکی بدون مقدمه‌چینی‌های زیاد، خواننده را با صحنه‌ی قتل مواجه می‌کند و با توصیفات بجا، تردید، دلهره و تعلیق را به داستان می‌افزاید. داستان در سی‌وچهار بخش روایت می‌شود. بخش‌های کتاب کوتاه هستند و در هر بخش با فاش شدن ابعاد تازه‌ای از زندگی و گذشته‌ی حمید و مهرانگیز، خواننده غافلگیر و بیشتر درگیر ماجرا می‌شود. این رمان از آن دست داستان‌هایی است که شخصیت‌های متعدد دارد و پر از رویداد و ماجراست. شخصیت‌ها پیچیدگی‌های اجتماعی و روانشناختی متعدد دارند و همین مسئله به جذابیت داستان می‌افزاید. ضمناً شرح این داستان از زبان و نگاه یک زن، به ابعاد زنانه‌ی این داستان می‌افزاید و می‌تواند یکی دیگر از جذابیت‌های این رمان باشد.

فرزانه کرم‌پور، یکی از نویسندگان این اثر، معتقد است که این رمان براساس این جمله شکل گرفته است: «آنچه حقیقت است، لزوماً واقعیت نیست.»

انتشارات هیلا که زیرمجموعه‌ی خانواده‌ی فرهنگی ققنوس است، کتاب پنهان در تاریکی را منتشر کرده.

کتاب پنهان در تاریکی برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای تمام کسانی که به رمان‌های جنایی و معمایی علاقه‌‎مند هستند، مناسب خواهد بود.

در بخشی از کتاب پنهان در تاریکی می‌خوانیم

بهرام و بیتا با دوستانشان رفته‌اند تا شام را در رستورانى که تازه افتتاح شده بخورند. با سررسید حمید فال مى‌گیرم و همین‌طورى از وسط بازش مى‌کنم، هفتم شهریور مى‌آید. نوشته: «خانواده‌ام به جایى رسیده‌اند که بدون من راحت‌ترند. حس مى‌کنم وقتى وارد خانه مى‌شوم، همه را معذب مى‌کنم. بارها شده که از پشت در صداى خنده مى‌آمده و به محض چرخیدن کلید در قفل، سکوت زودتر از من وارد خانه شده. بهرام که زود به اتاقش مى‌رود و مطمئنم اگر خجالت نمى‌کشید، سلام و احوالپرسى هم نمى‌کرد. مهرانگیز متین است و خونسرد. سال‌هاست ندیده‌ام عصبانى شود. با ورود و دیدنم سلام مى‌کند. مى‌پرسد شام خورده‌ام یا نه؟ گرسنه‌ام؟ مى‌خواهم چیزى بخورم؟ و دیگر هیچ. اگر برایش چیزى تعریف کنم، با دقت گوش مى‌دهد و در پایان اگر نظرش را بپرسم حرف مى‌زند یا فقط سر تکان مى‌دهد و لبخند به لب مى‌آورد.

امروز با فردوس در مورد پرونده زمین‌هاى شمال جلسه داشتم. ترجیح دادیم براى ناهار برویم بیرون و همان‌جا با هم به توافق برسیم. کامران مروت مى‌خواهد همه زمین‌هاى موروثى‌اش در شمال را بفروشد و فقط ویلاى نارنجستان را نگه دارد، براى تابستان‌ها که به ایران مى‌آید. اگر سر قیمت با هم توافق کنیم، با فردوس شریک مى‌شوم و همه زمین‌ها را مى‌خریم براى ویلاسازى. فردوس از دست زنش کلافه بود چون او مى‌خواهد از همه کارهاى فردوس سر دربیاورد. مى‌گفت: نمى‌دونى چقدر حرف مى‌زنه! گاهى هم سرشو مى‌ندازه پایین و بى‌این‌که حتى یه تلفن بزنه، مى‌آد دفتر ببینه چه‌کار مى‌کنم. اگه مى‌دونستم این‌طوریه، یه زن لال مى‌گرفتم. بیشتر شبا همین‌طور که داره سؤال مى‌کنه و نظر مى‌ده، خوابم مى‌بره! `بهش گفتم: در عوض من تو خونه مرد نامرئى‌ام.

اگه بیتا سرحال نباشه و سربه‌سر هم نذاریم، هیچ‌کس حرفى با من نداره! `فردوس نگاهم کرد و گفت: ناشکرى نکن! تو که هر کارى مى‌خواى مى‌کنى و من تا حالا ندیده‌م زنت یه کلمه حرف درشت بهت بزنه! مى‌دونى اگه یکى از کارایى که تو مى‌کنى از من سر بزنه چى مى‌شه؟ باید برم کنج زندون. خونه تهران و ماشین و آپارتمان توى کیش همه به اسمشه.