معرفی و دانلود کتاب پرتاب فیل از بالکن طبقه‌ی پنجم

معرفی کتاب پرتاب فیل از بالکن طبقه‌ی پنجم

کتاب پرتاب فیل از بالکن طبقه‌ی پنجم، مجموعه‌ای از هشت داستان‌های کوتاه طنز به قلم محمدرضا اسکندری است. این داستان‌های پز از جزئیات خنده‌دار و خلاقانه، با سبکی متفاوت و جدید نوشته شده‌اند. به ظاهر ارتباطی با هم ندارند و هر کدام یک داستان مستقل به نظر می‌آیند، اما از بعضی جهات با هم مرتبط هستند.

کتاب پرتاب فیل از بالکن طبقه‌ی پنجم

نویسنده‌‌ی کتاب پرتاب فیل از بالکن طبقه‌ی پنجم اکیداً اخطار می‌دهد که اگر اختلال خنده‌هراسی یا لبخندوفوبیا دارید، با احتیاط به سراغ این کتاب بروید چون ممکن است با خواندن آن از خنده روده‌بر بشوید و چاره‌ای برایش پیدا نکنید. طنز جاری در شوخی‌ها و حرف‌های این کتاب، مثل یک پر با حرکات شیطنت‌آمیز مغزتان را قلقلک می‌دهد و شما را به خنده می‌اندازد.

کتاب پرتاب فیل از بالکن طبقه‌ی پنجم، به قلم محمدرضا اسکندری، نویسنده‌ی طنزپرداز ملقب به اسکن است. این کتاب از هشت داستان کوتاهِ طنز و فوق‌العاده خنده‌دار تشکیل شده که ظاهراً ربطی با یکدیگر ندارند، اما دقیق‌تر که نگاه کنیم، به ارتباطی که میانشان وجود دارد، پی می‌بریم. نقطه‌ی ارتباطی این داستان‌ها توسط شخصیتی که تصویرش را روی جلد کتاب می‌بینیم، شکل می‌گیرد. این شخصیت در تمامی داستان‌ها حضور پیدا می‌کند. داستان آخر به نام «دوچرخه سوار چاق با عینک گرد... و پالتوی طوسی» کاملاً به همین شخصیت می‌پردازد و نویسنده توصیه می‌‌کند که حتماً بعد از مطالعه‌ی تمامی داستان‌ها به سراغ آن بروید.

کتاب پرتاب فیل از بالکن طبقه‌ی پنجم به سبکی متفاوت نوشته شده است. تکنیک‌های سینمایی، غافلگیری، ساخت کلمات نیمه‌آشنای خنده‌دار و طنز فانتزی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد و خلاقانه‌ای است که در این کتاب به کار رفته و بر جذابیت و کشش آن افزوده است. بد نیست تأکید کنیم که طنز و سرگرمی درون‌مایه‌ی اصلی داستان‌های کتاب پرتاب فیل از بالکن طبقه‌ی پنجم است و نویسنده آشکارا سعی دارد خواننده را بخنداند؛ اما در عین حال پشت سطرهای آن، اندیشه و پیامی نیز پنهان شده و همه‌‌ی اینها، روی‌هم‌رفته، خواندن داستان‌ها را به تجربه‌ای جالب و مفرح تبدیل می‌کند.

کتاب پرتاب فیل از بالکن طبقه‌ی پنجم ذیل مجموعه‌ کتاب‌های جهان تازه دم طنز و به همت نشر چشمه منتشر شده است.

کتاب پرتاب فیل از بالکن طبقه‌ی پنجم برای چه کسانی مناسب است؟

کسانی که به طنز و داستان‌های کمدی علاقه دارند، از مطالعه‌ی این کتاب حسابی لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب پرتاب فیل از بالکن طبقه‌ی پنجم می‌خوانیم

در گذشته‌های خیلی دور، قبیله‌ای از انسان‌های اولیه می‌زیستند که مغزشان برای تست قدرت میکروسکوپ مناسب بود و هوای موجود در فضای خالی جمجمه‌شان آن‌ها را در سطح آب شناور نگه می‌داشت. این قبیله آداب و رفتاری متفاوت با ما انسان‌های امروزی داشتند. برهنه می‌زیستند و به زبانی صحبت می‌کردند که به آن‌چه از ریختن حروف الفبا در چرخ‌گوشت باقی می‌ماند شبیه بود. اما مهم‌ترین تفاوت‌شان با ما خنده بود. همان‌طور که از اسم‌شان پیداست آن‌ها انسان اولیه بودند و بسیاری از پدیده‌ها را برای اولین‌بار تجربه می‌کردند و تقریباً همه‌ی اتفاقات و پدیده‌ها برای‌شان خنده‌دار بود. به پرواز پرنده می‌خندیدند. بارش برف و باران برای‌شان در حد لطیفه مضحک بود و موقع بارندگی به موش آب‌کشیده‌ی قهقهه‌زن تبدیل می‌شدند. با مواردی از قبیل فوت اقوام نزدیک، وجود شکاف در کوه، کشف توانایی پرتاب آب دهان، درد و خون‌ریزی پس از پرش روی جوجه‌تیغی و این‌که دو نفری که کنار هم ایستاده‌اند هر دو روی صورت‌شان بینی است، از خنده روده‌بُر می‌شدند و تمام چاکراهای بدن‌شان فعال می‌شد. هنگام وقوع آتشفشان، علاوه‌بر افرادی که برای ارضای حس کنجکاوی برهنه داخل گدازه‌های روان شیرجه می‌زدند، حدود سی درصد از جمعیت قبیله نیز بر اثر خنده‌ی ممتد به ماهیت سیال و داغ آتشفشان تلف می‌شدند.

یکی از افراد قبیله یجوروفسکی نام داشت. او دور از سایر اعضای قبیله کرم ابریشم‌وار در انزوا می‌زیست. یجوروفسکی یک شاخه‌ی پُر از برگ در دست داشت و کشان‌کشان سمت غار می‌رفت. از رسوم خوب و پسندیده‌ی قبیله این بود که هر روزِ هفته تعطیل بود. خوشبختانه فردا تعطیل بود و یجوروفسکی می‌خواست شاخه را روی خودش بکشد و تا بعد از لنگ ظهرِ فردا بخوابد و خفن حالش را ببرد. او به‌تازگی فهمیده بود که غار برای خواب مناسب‌تر از قله‌ی کوه، کف جنگل یا بستر رودخانه است. ماه پیش که در نوکِ تیزِ قله خوابیده بود صبح ته دره بیدار شده بود و به‌سختی از روی ردِ خون مسیر را پیدا کرده بود. یا همین هفته‌ی گذشته نیمه‌شب در جنگل بر اثر سوزش و گزگز پا از خواب پریده بود و با یک ببر چشم‌توچشم شده بود؛ ببری که نمی‌توانست نعره بزند، چون پای یجوروفسکی تا زانو در حلقش بود. یجوروفسکی با ببر دست‌به‌یقه شد و پس از تقلای بسیار دم‌دمای صبح موفق شد پایش را از حلق عمیق ببر بیرون بکشد. آخرین‌بار هم که در بستر رودخانه خوابیده بود جریان آب او را مثل کُنده‌ی درخت با خودش حمل کرد و از آبشار پایین انداخت. معلق‌زنان در آسمان از خواب پرید و حالت شیرجه گرفت، اما باز هم خیلی درد داشت چون با صورت روی صخره‌ی کناری فرود آمد.

فهرست مطالب کتاب

1. لپ تاپ فدایی
2. خفگی در اتاق مصاحبه
3. راز ذوزنقه ی روی دیوار غار
4. داروی گیاهی سرفه آور
5. کتاب راهنمای جامع چراغ جادو
6. هابور، مافیای جنگل
7. پرتاب فیل از بالکن طبقه ی پنجم
8. دوچرخه سوار چاق با عینک گرد... و پالتوی طوسی