معرفی و دانلود کتاب پارسیان و من 3: رستاخیز فرا می‌رسد

معرفی کتاب پارسیان و من 3: رستاخیز فرا می‌رسد

متن نامه کوتاه است؛ وصیت‌نامه و آخرین خداحافظی از سوی کوروش کبیر، پدر بردیا. غروب پاسارگاد گواهی می‌دهد که آن شب برای بردیا و مردم ایران‌زمین تلخ‌ترین شب قرن است. کتاب پارسیان و من 3: رستاخیز فرا می‌رسد ما را با پسری نوجوان به نام بردیا همراه می‌کند که در زمان سفر کرده و به دوره‌ی هخامنشیان رفته و به پسر کوروش تبدیل می‌شود. آرمان آرین در داستان خود، زندگی کوروش بزرگ و نبردهای دوران او را با وقایعی خیالی درآمیخته و در اختیار نوجوانان قرار داده است.

درباره‌ی کتاب پارسیان و من 3: رستاخیز فرا می‌رسد

کوروش کبیر، شاه جهان، شاه نیرومند، شاه بابل و اکد و چهارگوشه‌ی جهان، سوار بر اسب نَسایی، در قلب سپاه و میان لشکریان بی‌شمار، به انتهای صف از بن تا دندان مسلح دشمن می‌نگرد. فرماندهان و جنگاوران کارآزموده در اطرافش ایستاده‌اند و توان اسب‌ها و آلات جنگی‌شان را محک می‌زنند. در کنار کوروش، نوجوانی خوش‌سیما و بلندقامت، محو عظمت و جلال سپاه هخامنشی است. مدت زیادی نیست که هم‌رکاب کوروش شده و دیگران در برابرش کرنش و تعظیم می‌کنند. خاطرات گذشته‌اش را به یاد می‌آورد. به‌خاطر دارد که مدتی قبل پسری عادی بود و هیچ تصوری از شاهزاده بودن نداشت. هواپیمایی که قرار بود بردیا را به خانه برساند، در بیابانی بی‌آب‌وعلف سقوط کرد و گویی تاریخ و زمان و مکان زیرورو شد. همان موقع چند زن زیبا، با پارچه‌های ابریشمی و زرباف، به‌سوی او آمدند و بردیا را با احترام و نوازش به کاخ بردند. او نمی‌داند این اتفاق چگونه رخ داده؛ اما از آن روز به بعد، دیگر نوجوانی معمولی نیست. او حالا «شاهزاده بردیا»، پسر کوروش کبیر است.

کتاب پارسیان و من 3: رستاخیز فرا می‌رسد، ما را همراه با بردیای نوجوان به اعماق تاریخ، نبردهای فاتحانه‌ی کوروش کبیر و پاسارگاد می‌برد تا گذشته‌ی سرزمین و شریف‌ترین پادشاه تاریخ خود را بهتر بشناسیم؛ اما حوادث رخ داده در این کتاب با منابع معتبر تاریخی و سنگ‌نبشته‌های باقی‌مانده از دوران هخامنشی، تفاوت‌هایی دارد؛ زیرا آرمان آرین برای جذابیت بخشی به کتاب خود و شاخ‌وبرگ دادن به داستان، شخصیت‌های اسطوره‌هایی همچون اسفندیار و سیمرغ و ماجراهایی غیرحقیقی را نیز به داستان خود افزوده است؛ البته این ماجراهای تخیلی، به‌گونه‌ای عنوان شده‌اند که توالی و ترتیب حوادث تاریخی را برهم نمی‌زنند و خوانندگان را در تشخیص وقایع تخیلی و حقیقی دچار تردید نمی‌کنند.

کوروش بزرگ در این داستان تنها شاهی با فراست و کیاست نیست و به دلیل اینکه داستان از دیدگاه و بیان بردیا روایت می‌شود، او را در جایگاه پدری که فرزند خود را تربیت و برای رسیدن به مقام پادشاهی آماده می‌کند نیز نظاره می‌کنیم. وقایع تاریخی و نبردهای گوناگون که با پیروزی و نجات مردم به سرانجام رسیده‌اند، در کارنامه‌ی شاهنشاهی کوروش فراوان است و از همین رو، آرمان آرین کلیدی‌ترین اقدامات و تأثیرگذارترین جنگ‌های کوروش را عنوان کرده است؛ به‌طور مثال کتاب پارسیان و من 3: رستاخیز فرا می‌رسد ما را به شهر بابل و به سراغ یهودیان این شهر می‌برد؛ هنگامی‌که پادشاه ظالم شهر بابل اموال قوم یهود را چپاول کرده بود و به یهودیان اجازه نمی‌داد که کنیسه بسازند و براساس آداب‌ورسوم خود زندگی کنند؛ اما کوروش کبیر، شاه بابل را شکست داد و اموال و حق زندگی را به یهودیان و باقی شهروندان بازگرداند. این اقدام تنها یکی از کارهای کوروش است که شرح آن با روایتی مناسب برای نوجوانان در کتاب پارسیان و من 3: رستاخیز فرا می‌رسد، بازگو شده است.

کتاب پارسیان و من 3: رستاخیز فرا می‌رسد آخرین جلد از مجموعه‌ی «پارسیان و من» است. پایان این کتاب براساس حوادث تاریخی پیش نمی‌رود و با مرگ کوروش و بردیا به پایان نمی‌رسد؛ بلکه فرجام شخصیت‌های مجموعه‌ی پارسیان و من، همچون قهرمانان اساطیری شاهنامه باشکوه و قابل‌احترام هستند و ما را در دل پایانی افسانه‌ای تنها می‌گذارند.

کتاب پارسیان و من 3: رستاخیز فرا می‌رسد به کوشش نشر موج منتشر شده است.

جوایز و افتخارات مجموعه کتاب پارسیان و من

• برنده‌ی جایزه‌ی بیست و سومین دوره‌ی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
• برنده‌ی جشنواره شورای کتاب کودک در سال 1385
• برنده‌ی لوح تقدیر در جشنواره‌ی مهرگان ادب سال 1384
• برنده‌ی جایزه‌ی برترین کتاب در پنجمین دوره‌ی کتاب سال شهید غنی‌پور
• دارنده‌ی لوح تقدیر از سوی دفتر بین‌المللی کتاب نسل جوان (IBBY) دانمارک

پارسیان و من 3: رستاخیز فرا می‌رسد برای چه کسانی مناسب است؟

زمان و مکان بی‌معناست، هنگامی‌که گذشته در زندگی امروز جاری است و نمی‌توانیم از آن بگریزیم؛ حتی اگر بیش از دو هزار و پانصد سال از آن‌گذشته باشد. کوروش کبیر قرن‌هاست که در آسودگی خفته؛ اما داد و دَهشی که در دوران حکومتش از خود به‌جای گذاشت، همچنان زبانزد تاریخ است. داستان رستاخیز فرامی‌رسد ما را به کاخ کوروش می‌برد تا درایت و کیاست او را نظاره کنیم. این کتاب برای نوجوانانی که به داستان‌های تاریخی علاقه دارند، مناسب و خواندنی است.

در بخشی از کتاب پارسیان و من 3: رستاخیز فرا می‌رسد می‌خوانیم

کوروش با دست همه را به سکوت دعوت کرد و سخن گفتن را این‌بار این طور آغاز کرد: بسیار خب! بگذارید طور دیگری نگاه کنیم. من از شما می‌پرسم که آیا آتش‌های پرتابی را مردم بابل بر سر ما می‌ریزند یا حکومت آن؟ چرا نمی‌پذیرید که هیچ آدمیزادی توی آن شهر نیست که دلش از دست آن «بالتاشر» نابکار خون نباشد. آیا ما وظیفه نداریم تا آن جا که در توان ماست، طوری با درایت عمل کنیم که بی‌گناهان، آسیب کمتری ببینند؟

همه در سکوت به سخنان پادشاه گوش می‌دادند البته بعضی هم مثل هارپاگ بودند که از این همه مهربانی، خون‌شان به جوش آمده بود! کوروش زمزمه کرد: هیچ‌کدام از شما بدجنس یا نامهربان نیستید و من هم از هیچ‌کدامتان بهتر نیستم. اما می‌خواهم کمی کامل‌تر نگاه کنید! شما فقط دارید به همین لحظه‌ها فکر می‌کنید ولی من نمی‌خواهم روزی برسد که در تاریخ این مملکت یا جهان بر ما لعنت بفرستند و از ما به عنوان خونخوارانی با نفرین ابدی نام ببرند. من از همه‌ی شما می‌خواهم که فکرهایتان را به کار بیندازید و بهترین راهِ بدونِ خونریزی برای فتح شهر را پیدا کنید؛ راهی که در آن آدمی جز ستمگرهای بابل کشته نشود. راهی که نه در طول آن، خون باشد و نه پس از آن اشک!

بعد از ناهار سوار بر اسب سپیدم از لشکرگاه بیرون زدم. سربازها و فرماندهان همین‌طور در حال آماده‌باش و استراحت و برنامه‌ریزی بودند و از شهر نیز هیچ صدایی بیرون نمی‌آمد. بنابراین راه دیشب را پیمودم و به کنار رودخانه‌ی بابل رسیدم. کمی بالاتر پل چوبی قدیمی‌ای قرار داشت که سواره و تنها از روی آن گذشتم و پا به آن سوی آب گذاردم اگرچه خیلی دوست داشتم داریوش هم به همراه من می‌بود.

زیر آفتاب بی‌رمق، دستم را سایبان چشم کردم و دیدم که شهر و دیوارش تا دوردست‌های دشت رو به‌سوی غرب ادامه دارد. خوب که دقت کردم دیدم چند شاخابه‌ی دیگر هم به فواصل متناسب، به زیر دیوار می‌خزند. سعی کردم بالای دیوارها را ببینم. اما چیز درستی به چشم نمی‌آمد.

فهرست مطالب کتاب

فصل یکم: اسرار زندگی من
فصل دوم: آغاز یک پایان
فصل سوم: من بردیا هستم
فصل چهارم: در کهن‌ترین شهر جهان
فصل پنجم: به‌سوی ناشناخته‌ها
فصل ششم: در سرزمین جلگه‌ها
فصل هفتم: به‌سوی شهر حصارها
فصل هشتم: مرد خدا
فصل نهم: در میان پارسیان
فصل دهم: غوطه‌های شبانه
فصل یازدهم: فتح جهان
فصل دوازدهم: دوستان نازنین من
فصل سیزدهم: بهار زودهنگام
فصل چهاردهم: عاشقانه در کوهستان
فصل پانزدهم: بردیای دروغین
فصل شانزدهم: خطرهای نهفته
فصل هفدهم: در شهر موبدان
فصل هجدهم: راهی که به خانه می‌رسید
فصل نوزدهم: خواب‌ها و نامه‌ها
فصل بیستم: خطرهای آشکار
فصل بیست و یکم: رستاخیز اساطیر
فصل بیست و دوم: پارسیان و من
فصل آخر: شکوه نور خداوند