معرفی و دانلود کتاب هیروشیما

معرفی کتاب هیروشیما

کتاب هیروشیما نوشته‌ی روزنامه‌نگار سرشناس آمریکایی و برنده‌ی جایزه پولیتزر جان هرسی است. هیروشیما یکی از ستایش‌شده‌ترین و تاثیرگذارترین آثار تاریخی و مستند است؛ یکی از مهمترین نوشته‌های مکتوبی که در مورد هیروشیمایِ پس از بمب اتم وجود دارد. این اثر که در سال 1946 منتشر شد، بارها به تجدید چاپ رسیده و از آثار سرشناس حول اتفاقات جنگ جهانی دوم محسوب می‌شود. این کتاب شما را با جزئیاتی مهیب از آن روزهای هیروشیما مواجه می‌کند.

درباره‌ی کتاب هیروشیما

کتاب هیروشیما (Hiroshima) اثر جان هرسی (John Hersey) از جهات گوناگونی از اهمیت بالایی برخوردار است. یکی از ویژگی‌های جالب این کتاب سبک نویسندگی آن است که از سبک «روزنامه‌نگاری نوین» بهره برده. در این سبک ادبی شاهد پیوند میان نوشتار غیر-داستانی با داستانی هستیم. به این منظور که یک اثر از «روزنامه‌نگاری نوین» با وجود آنکه براساس اسناد تاریخی نوشته شده و در حال «شرح و گزارش» است، اما از شیوه‌های روایی و ساختارهای قصه‌گویی برای ارائه‌ی مطالب خود بهره می‌برد. کتاب هیروشیما را یکی از نمونه‌های اولیه و ممتاز در این سبک ادبی می‌دانند.

کتاب هیروشیما روایت‌گر زندگی شش نفر است. شش نفر که از واقعه‌ی بمب اتمی که هزاران نفر را درجا کشت، نجات پیدا کردند. جان هرسی که یکی از روزنامه‌نگاران برتر آمریکایی است، در سال 1946 به ثبت وجه مهمی از تاریخ پرداخت. داستانی توأمان کابوس‌وار و الهام‌بخش که بقا را در وحشتناک‌ترین رخداد قرن بیستم - در کنار کمپ آشویتس - ترسیم می‌کند. اما اهمیت کتاب تنها به بخش تاریخ‌نگاری آن محدود نمی‌شود. بسیاری از گزارش‌ها و اسناد از جنگ جهانی دوم و پدیده‌های ناگواری که هیروشیما تجربه کرده به دست آمده است، اما از میان تمام آنان کتاب هیروشیما همیشه از جایگاه متفاوتی بهره‌مند بوده است. یک کتاب با نثری مؤجز که چنان روایتی را با سند تاریخی پیوند می‌زند که مخاطب گویی دارد توأمان از یک رمان داستانی و همچنین از خواندن یک سند تاریخیِ معتبر لذت می‌برد.

کتاب هیروشیما در مورد شش شخص است که هرکدام از آنان پیشه و زیست متفاوتی داشتند. یک کارمند، یک فیزیک‌دان، یک کشیش کاتولیک آلمانی، یک خیاط بیوه، یک متدیست و یک جراح‌ جوان. جان هرسی از آنان می‌پرسد که هنگام فرود آمدن بمب اتم بر فراز هیروشیما در حال انجام چه کاری بودند، چگونه نجات پیدا کردند و حال به این مصیبت بزرگ انسانی چگونه نگاه می‌کنند. جان هرسی به عنوان یک روزنامه‌نگار چیره‌دست لحظه به لحظه واکنش‌ها، برخوردها و شیوه‌ی نگریستن آنان به رخداد را ثبت می‌کند. در واقع در اینجا تاریخ را نه از نگاه فاتحان بلکه از دید قربانیان آن می‌بینیم و نسبت به آنچه بر آنان تحمیل گشته درنگ می‌کنیم.

این اثر ارزشمند تاریخی، پیش از آنکه به صورت یک کتاب کامل منتشر شود، در نشریه‌ی نیویورکر منتشر شد. قرار بود بخش‌های مختلف این روایت تاریخی به قلم جان هرسی در چهار شماره‌ی جداگانه‌ی نشریه منتشر شود. اما در نهایت قرار شد تا یکی از شماره‌های مجله فقط به این متن بپردازد و یک‌جا تمام روایت را منتشر کند. کمی بعد کتاب به چاپ رسید و تبدیل به یکی از پرفروش‌ترین آثار تمام ادوارِ نشریه‌ی نیویورکر شد. گفتنی است که تابه‌امروز سه میلیون نسخه از کتاب به فروش رسیده است.

نکوداشت‌های کتاب هیروشیما

• نقطه‌دید این کتاب از رخدادی که بر هیروشیما رخ داد از نگاه قربانیان بمب اتم روایت می‌شود که به واقع یک دیدگاه معکوس و الزامی در نسبت با هرآنچه که در مورد اپنهایمر نقل می‌شود، ارائه می‌دهد. (GQ Magazine)
• هرچه در توصیف این کتاب گفته شود باز هم نمی‌تواند با عصاره‌ی آنچه خود کتاب قصد دارد بگوید برابری کند و هر توصیفی تقلیل دادن کتاب است. این کتاب حرف خودش را می‌زند و به شکل فراموش‌نشدنی‌ای، داستانش را برای بازیابیِ انسانیت بازگو می‌کند. (The NewYork Times)
• یکی از بزرگ‌ترین آثار کلاسیک در زمینه‌ی کتاب‌های تاریخی. (The New Republic)
• هرکه در دنیا سواد خواندن دارد، باید این کتاب را مطالعه کند. (Saturday Review of Literature)
• این کتاب به بخشی از اندیشه‌ورزی دائمی ما درباره‌ی جنگ‌های جهانی و بمب اتم تبدیل شده است. (Roger Angell)

کتاب هیروشیما برای چه کسانی مناسب است؟

خواندن این کتاب به مخاطبان علاقه‌مند به تاریخ و رخدادهای جنگ جهانی دوم پیشنهاد می‌شود.

در بخشی از کتاب هیروشیما می‌خوانیم

درست بعد از انفجار، وقتی پدر ویلهلم کلاین‌زورگه با لباس‌زیر در باغچه‌ی سبزی‌کاری سرگردان بود، سروکله‌ی کشیش ارشد لاسال توی تاریکی گوشه‌ای از ساختمان پیدا شد. تنش، و بیش‌تر از همه پشتش، خونی بود. بر اثر انفجار از پنجره پرت شده بود و خرده‌شیشه‌ها فرورفته بود توی تنش. پدر کلاین‌زورگه، که هنوز گیج‌ومنگ بود، خودش را جمع‌وجور کرد و پرسید: «بقیه کجا هستند؟» تازه آن موقع بود که دو کشیش دیگر که در مقر مأموریت یسوعیان زندگی می‌کردند پیدای‌شان شد. پدر سیسلیک، که آسیب ندیده بود، پدر شیفر را با خود می‌آورد که زخم بالای گوش چپش خون‌ریزی داشت و رنگ به رخش نمانده بود. پدر سیسلیک کم‌وبیش از وضعش راضی بود؛ به ‌محض این‌که برق انفجار را دیده بود شیرجه زده بود توی راهرو که از مدت‌ها قبل فهمیده بود وقت حمله‌ی هوایی امن‌ترین جای ساختمان است و برای همین زخمی نشده بود. پدر لاسال به پدر سیسلیک گفت که تا پدر شیفر از خون‌ریزی نمُرده ببردش پیش دکتر و پیشنهادش دکتر کاندا بود که خانه‌اش نبش خیابان بود؛ یا دکتر فوجی که چند ساختمان آن طرف‌تر زندگی می‌کرد. دو مرد از محوطه خارج شدند و توی خیابان به راه افتادند.

دختر آقای هوشیجیما، معلم روحانی، به‌دو رفت پیش پدر کلاین‌زورگه و گفت مادر و خواهرش مانده‌اند زیر آوار خانه‌شان که پشت محوطه‌ی اقامتگاه‌شان قرار داشت و در همین گیرودار پدرهای روحانی دیدند خانه‌ی مربی مهدکودک کاتولیک هم که جلوِ محوطه بود خراب شده روی سرش. در اثنایی که پدر لاسال به کمک خانم موراتا، خانه‌دار عمارت کشیشی، سعی می‌کرد مربی مهدکودک را از زیر آوار بیرون بکشد، پدر کلاین‌زورگه رفت سراغ خانه‌ی مخروبه‌ی معلم روحانی و دست‌به‌کار شد تا بار آوار را سبک کند. از آن زیر صدایی نمی‌آمد. مطمئن بود که خانم‌های خانواده‌ی هوشیجیما مُرده‌اند.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه‌ی مترجم
یادداشت ناشر
یک: نور شدید بی‌صدا
دو: آتش
سه: جزئیات در دست بررسی است
چهار: ارزن و گل مینا
نام‌نامه