معرفی و دانلود کتاب هفتکل شهر هفت نشانه
برای دانلود قانونی کتاب هفتکل شهر هفت نشانه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب هفتکل شهر هفت نشانه
کتاب هفتکل شهر هفت نشانه به قلم علی یار زارعی، شامل مجموعهای از داستانهای کوتاه واقعی است که به اتفاقاتی که در منطقه هفتکل در طول تاریخ معاصر افتاده، میپردازد.
درباره شهر هفتکل:
این شهر در منطقهای کوهستانی در استان خوزستان قرار دارد و از سال 1306 خورشیدی به عنوان دومین شهر نفت خیز خاورمیانه و ایران شناخته میشود. پس از آن مردمان جویای کار از نقاط مختلف کشور ترکیبی از جمعیتی به وجود آوردند که با وجود ناهمگونی در اخلاق، رفتار و منش، باهم سازگاری یافتند و سالها مهربانانه در کنار هم زیستند.
درباره کتاب هفتکل شهر هفت نشانه:
علی یار زارعی، نویسنده کتاب هفتکل شهر هفت نشانه (Haftkel city of seven signs)، زادهی هفتکل است. او دغدغهی نوشتن مجموعهای دربارهی مردمان این شهر و ثبت وقایع تاریخی را داشت پس قلم به دست گرفت و نگارش قصههایی که خود در بچگی آنها را شنیده بود یا با شخصیتهای واقعیشان آشنایی داشت را آغاز کرد.
با علی یار زارعی بیشتر آشنا شویم:
علی یار زارعی در سال 1324 در شهر هفتکل در استان خوزستان متولد شد و پس از این که دیپلم خود را دریافت کرد در همین شهر به معلمی مشغول شد. او علاوه بر نویسندگی در زمینه کارگردانی، تهیه کنندگی و نمایشنامهنویسی در رادیو و تلویزیون هم فعالیتهایی دارد. از دیگر آثار این نویسنده میتوان به مجموعههای داستان کوتاه چینووی، چابکسوار، اسیر، رمان آرامستان لهستانیها و نمایشنامه کلل کوسه اشاره کرد.
در بخشی از کتاب هفتکل شهر هفت نشانه میخوانیم:
در پناه تپهای نسبناً بلند، توی سایه نشسته بودند، سایهای که هر لحظه کم و کمتر میشد. خورشید در میانهی آسمان بود و آرام آرام به سویی دیگر میرفت. در سفرهی بزرگی که پهن بود پنیر بود، خیار، سبزی، نان و برنج دمپخت. هرکس هر غذایی که دوست داشت میخورد.کسی به غذایی که آورده بود، توجه نداشت. غذا که میخوردند با هم حرف میزدند، خاطره تعریف میکردند، لطیفه میگفتند، میخندیدند هیچ کس به فکر صخره نبود. اما شمسعلی به فکر صخره بود. تا به حال هیچ صخرهای، هیچ سنگی این قدر مقاومت نکرده بود حرف نمیزد، نمیخندید به حرفها، لطیفهها بیتوجه بود تنها به یک چیز میاندیشید، صخره، سفره را که جمع کردند شمسعلی گفت، آمرانه گفت:« حالا که جون گرفتین برین سر وقت صخره»
سرخوشی از سر همه پرید، خندهها روی لبها ماسید، همه به یاد صخره افتادند روز به نیمه رسیده بود و صخره همچنان پایدار بود و پا برجا. حتی تکهای هم از صخره جدا نشده بود. شمسعلی گفت: «بچهها بجنبید، زمستونه هوا زود تاریک میشه»
هر کس پتکی، دیلمی برداشت هوا خنک بود و دلپذیر و آسمان صاف و بیابر. ولی بالای تپه رفت پتک را بالای سر برد و محکم پایین آورد غلام جلو آمد و گفت: «بذار با دیلم حساب صخره رو برسم»
مرتضی به صخره نگاه کرد: «این همه با پتک کوبیدیم تو سرش آخ نگفت اگه یه درز یا شکاف داشت می شد با دیلم کاری کرد»
علی محمد که دستهی پتک را میفشرد گفت:« چارهش پتکه باید با پتک اون قدر بزنیم تو سرش تا یه گوشهش بشکنه یا ترک برداره»
پتکها بالا رفت و پایین آمد پی درپی و هر لحظه محکم و محکمتر اما صخره همچنان پا بر جا بود و تنها در سرمای سوزنده خیس عرق. شمسعلی به صخره نگاه میکرد. به صخرهی بزرگ و ستبر رو به رو که همه را از نفس انداخته بود، اما خود از نفس نیفتاده بود. پتکش را برداشت. بالای تپه رفت ضربههای پی در پی زد، ضربههایی محکم و کاری، اما صخره هنوز ایستاده قامت عظمتش را به رخ میکشید.
فهرست مطالب کتاب
پیشگفتار
هفتکل
توشمال
سرباز وطن
صخره
حسن گربهای
تنها با خاطرهها
مرگ در سایه
چشم به راه
تلفنچی
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب هفتکل شهر هفت نشانه |
نویسنده | علی یار زارعی |
ناشر چاپی | انتشارات آفرینش مهر |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 104 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-9646-08-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی ایرانی |